سرویس تجسمی هنرآنلاین: زندگی هنری محمود سبزی هنرمند نقاش مقیم آمریکا داستان دورودرازی است که فرازوفرودهای زیادی هم دارد. از اهواز و شرایط جنگی دهه شصت می‌گذرد و به آلمان و بعد آمریکا می‌رسد و اکنون هم روبه‌روی ما در یک گفت‌وگو که شرح مفصل رفتن ها و رسیدن های اوست. با بیانی دلنشین و صمیمانه که فهمیدیم از خصوصیات ذاتی او است.

از خودتان بگویید. ورودتان به دنیای هنر از کجا و چطور آغاز شد؟

در سال 1330 در همدان به دنیا آمدم اما خیلی زود خانواده‎ام به دلیل مشکلات اقتصادی به اهواز کوچ کردند به همین دلیل شاید بهتر است بگویم که خودم را بیشتر اهوازی می‌دانم. تمام دوران تحصیلم از ابتدایی تا دانشگاه و ازدواج را در اهواز بوده‌ام. خانواده‌ای سنتی داشتم و پدربزرگ و به ویژه مادرم بسیار به هنر علاقه‌مند بودند و می‌‎توانم بگویم که مادرم بزرگ‌ترین مشوق من در زمینه فعالیت‌های هنری‌ام در دوران کودکی و نوجوانی بود. شاید خوش شانسی دیگر من در این بود که مدیر دبستان من نقاش خوبی بود و به شیوه امپرسیونیسم نقاشی می‌کرد. از او کمک و آموزش‌های پایه‌ای ارزشمندی را در زمینه قواید و اصول رنگ وکار با رنگ و روغن آموختم او هم دیگر مشوق و تاثیرگذار من بود. نقاشیها‌یم در سال‎های نوجوانی و دبیرستان بیشتر پرتره‌های رنگ و روغن بود از افراد مختلف یا گاهی کپی از کار نقاشان معروف. درسال‌های اخر دبیرستان بیشتر سعی‌ام خلق اثار متعلق به خودم بود و نوعی تلاش و تمرین برای انتقال ذهنیت و تجسم به نقاشی. در همین دوران بود که به موسیقی و نوازندگی تار روی آوردم. مدت‌ها بعد موسیقی را در رادیو اهواز و اداره فرهنگ و هنر خوزستان و امور تربیتی آموزش و پرورش به عنوان نوازنده ارکستر و مربی و در دانشگاه به عنوان سرپرست ارکستر موسیقی سنتی دانشگاه تا پایان تحصیلات به شکل حرفه‌ای دنبال کردم. با اتمام دانشگاه و وقوع انقلاب در سال ۵۷ فضا برای ادامه موسیقی محدود شد و به همین دلیل دوباره به نقاشی رو آوردم. فضای کار‌هایم در آن سال‌ها به دلیل آغاز جنگ و حضور خودم در جبهه بیشتر متاثر از جنگ و تاثیر آن بر زندگی بود. به مدت یک سال نیز در اهواز یک کلاس آموزش نقاشی داشتم و پس از آن بود که در سال ۶۴ به آلمان رفتم.

کارهایتان در دوران جنگ به شکل‌گیری یک مجموعه با موضوع جنگ منجر شد؟

بله کارها در این حد و اندازه بودند اما به دلیل مهاجرت من و نقل مکان خانواده و مادرم از خانه قدیمی بخش قابل توجهی از کارها از بین رفت و از آن مجموعه در حال حاضر فقط پرتره پسرم را در اختیار دارم.

کمی درباره آثار دوران جنگتان توضیح دهید این کارها چه حال و هوایی داشتند؟

بعضی از این کار ها اسکچ هایی از کوچ جنگزدگان در آن غوغای پرهراس روزهای نخست جنگ بودند اما بیشتر آنها به جبهه‌ها در آن اولین زمستان غم‌بار جنگ می‌پرداخت . این‌ها نوعی خالی کردن بغض پیچیده در گلو بود. برای توصیف آن فضا باید انسان در آن شرایط پر درد قرار بگیرد. بنا بر این نقاشی در آن زمان بیشتر از هر چیز راهی بود برای بیان آنچه در آن روزها بر من می‎گذشت و نوعی درد دل با کاغذ و مداد طراحی بود و اصلا به برگزاری نمایشگاه و چیزهایی از این دست فکر نمی‌کردم.

به این ترتیب شما تا پیش از ترک ایران نمایشگاه حرفه‎ای نقاشی نداشتید. چه چیزی شما را به سمت نقاشی سوق داد؟ چطور این شناخت نسبت به این هنر در در شما به وجود آمد؟

این که چه چیزی باعث شد به نقاشی علاقه مند شوم درست نمی‌دانم فقط می‌دانم این عشق وافری است که همیشه با من بوده و به مثابه موتور محرکه‌ای برای کنکاش و تجربه‌اندوزی و خلاقیت عمل کرده. این‌ها چیزهایی است که علت پیرامونی ندارد. قابلیت و ذوق و عشقی است که در وجود برخی انسان ها هست و در برخی نیست و با آموزش هم به وجود نمی‌آید. آموزش ارابه‌ای است که راه ما را در رسیدن به مقصد کوتاه میکند ولی به ما سوارکاری نمی آموزد.

شرایط دیدن نقاشی در آن دوران تاچه اندازه برای علاقه‎مندانی مانند شما فراهم بود؟

اصولا شهرستان‌ها در این زمینه بسیار فقیر هستند. شما اگر می‎خواستید چیز قابل توجهی بیاموزید باید به تهران کوچ می‌کردید. جامعه هنری تهران نیز به شدت بسته بود و شما به سختی می‌توانستید به آن وارد شوید. من دوستانی در زمینه موسیقی داشتم که برای آنکه به فضای موسیقی آن زمان نزدیک شوند به تهران رفتند.وصاحب نام شدند .

کسی که در سال‌های جنگ در اهواز می‌ماند و خودش هم راهی جبهه‌ها می‌شود چرا سال 64 ایران را ترک کرده و راهی آلمان می‌شود؟

برنامه رفتن به آلمان را از سال‌ها قبل در ذهن داشتم. مضافاً به آنکه بودن اقوام نزدیک در آنجا کار را ساده‌تر می‌کرد. ولی وقوع جنگ و شوک حاصل از ان برنامه‌ام را به عقب انداخت. مضافاً به اینکه حضور داوطلبانه در جبهه وخدمات پشت جبهه هم که حدود یک سال ادامه داشت هر برنامه دیگری را به شدت تحت شعاع قرار داده بود. سال اول بعد از شروع جنگ به محل کارم به عنوان سرپرست واحد درصنایع فولاد اهواز برگشتم و زندگی عادی‌ام دوباره شروع شد اگرچه هول وهراس فضای جنگ اثرات روانی ناخوشایندش را درخانواده‌ام گذاشته بود.

کم‌کم شروع کردم به نقاشی کردن و بعد از آن بود که تصمیم گرفتم برای آموختن بیشتر و کار حرفه‎ای در زمینه نقاشی به آلمان بروم. کارهای ابتدایی من در آلمان طبیعت‌پردازی بود بعد‌ها از کار دراین محدوده دکوراتیو فاصله گرفتم وبا کار در یک کارگاه گیتارسازی توانستم فرصت ایجاد تحولاتی تازه در کارم را بدست بیاورم. البته دیدن موزه‌ها و گالری‌های فراوان و آثار مدرن و پست‌مدرن و غیره تاثیرات عمیق خود را گذاشته بود. آنجا خیلی چیز‌ها آموختم. به هرجهت بودن در آلمان تحولی اساسی در من پدید آورد.

بودن شما در آلمان منجر به برگزاری نمایشگاه نقاشی نیز شد؟

بله چند نمایشگاه داشتم، یک نمایشگاه گروهی در هامبورگ داشتم. پس از آن در یک شهر دیگر آلمان به نام هیلدسهایم نمایشگاه داشتم. نمایشگاه آخر من نیز یک نمایشگاه دو نفره بود که در آن خط‌های حسین کاشیان در کنار نقاشی‎های من به نمایش درآمد.

کارهای شما در این نمایشگاه چه حال و هوایی داشت؟

کارهایم بیشتر با آبرنگ کار شده بود و اندازه کوچکی داشت. موضوع کارها نیز به موضوع مهاجرت و دشواری‎های زندگی در فضای غریبه برای یک فرد را به تصویر کشیده بودم. در آلمان با فضای هنری ایران در ارتباط نبودم و البته در آن 6 سالی که من در آلمان بودم جامعه هنری ایران هنوز شکل مشخصی مانند امروز به خود نگرفته بود.

چه شد که به آمریکا رفتید؟

فضای آلمان نه از نظر روحی و نه جسمی مساعد حال من نبود. در آنجا حس دست دوم بودن و خارجی بودن به نحو غریبی آزاردهنده است بخصوص برای بچه‌ها. اتفاقاتی هم افتاد که مجموعا عزم مرا جزم کرد برای رفتن به آمریکا که بودن برادرم نیز در آنجا کمک موثری بود برای تازه‌واردی مثل من. تفاوت آمریکا این بود که فضای خاکستری و سرد آلمان را نداشت و کاملا برعکس بود.ضمن آنکه فروش خوب کارم به یک مجموعه دار دربدو ورود باعث شد که دیگر به آلمان برنگردم .

در آمریکا شما تبدیل به نقاش تثبیت‎شده‎ای شدید. این اتفاق چگونه افتاد؟

من از جاهای بسیار پایین شروع کردم. ابتدا از آرت فستیوال‎هایی که توسط موزه‎هاویا اسپانسرهای معتبر آمریکا می‌گذارند و مردم عادی هم از آنها کار می‎خرند شروع کردم. خیلی زود گالری‌ها و مجموعه‌دارها به سراغم آمدند وهمه چیز به سرعت و با روندی بسیار موفقیت‌آمیز شروع به تغییر کرد. چند سال بعد یک ناشر هنری قراردادی طولانی مدت برای چاپ و فروش آثارم با من منعقد کرد که دوبار تجدید شد و به مدت ده سال ادامه داشت .

برای خوانندگان جالب خواهد بود اگر درباره مناسبات خود با این مرکز هنری کمی توضیح دهید.

قرارداد من براساس برداشت درصدی از فروش کارم با یک پیش پرداخت غیرقابل برگشت بود.

از نظر هنری نیز حتما در این دوران با آرامش بیشتری کار کردید. کمی درباره تحولات کاریتان در این دوران بگویید.

کارهای من در آن دوران بیشتر فیگوراتیو بود با تاثیرات عمیق از هنری ماتیس و پیر بونارد. موضوع کارهاعمدتا زنان بودند با تجسم دنیایی ماوراء الطبیعه برای آنها. زنهایی با نگاه اسرارآمیز، غمزده، مالیخولیایی با زیبایی مقدس‌گونه مثل تصویر قدیسان.

از چه زمانی به این نتیجه رسیدید که باید بین این کارها و کارهای قدیمی‎ترتان مرزی ایجاد کنید؟

مشابه کارهای فعلی را درقطع واندازه کوچکتر در آلمان شروع کردم درهمان دوره‌ای که مجالی پیدا شده بود برای کار با محتوایی پرسشگرانه. کارهایی با موضوع مهاجرت و مشکلات ناشی از زندگی درفرهنگ بیگانه. موضوعیت کارها بحث روشنفکری آن موقع جامعه آلمان هم بود بر اساس مشکلات زندگی چندفرهنگی جامعه مهاجر. مثل خود ما که بیش از یکصدسال است سوال مدام جامعه روشنفکری ما اینست که چگونه باید به پدیده هویت مجهول و مونتاژشده فرهنگی پرداخت .

این تحول در مضمون آثارتان ایجاد شده است اما از نظر ساختار زیبایی‌شناسانه آثار شما دارای چه تحولاتی شده است؟

از این نظر تجربه‎های پیشین من در زمینه نقاشی استمرار دارد و حتی اگر تغییری هم باشد به نظر من بر همان تجربه‎های قبلی استوار خواهد بود.

پل ارتباطی میان شما و تهران چگونه ایجاد می‌شود؟ شما بودید که به سمت فضای هنری تهران حرکت کردید یا تهران بود که به سراغ شما آمد؟

من اولین نمایشگاهم را درگالری طراحان آزاد در سال 2011 بود . نمایشگاهی که به معرفی آخرین کارهایم توسط دکتر عباس دانشوری به مدیر گالری پا گرفت و یک سال بعد انجام شد. نمایشگاه بسیار موفقی بود با عنوان " آن سوی سپید ".

کارهای شما را می‌توان دارای دوره‌های خاصی دانست؟ دوره‌هایی که در هر یک از آنها کار شما متفاوت از گذشته شده باشد؟

شما می توانید دوره های متفاوت را با تم های خاص دراین سالهای طولانی ببینید، اما من خودم را آزاد می گذارم که هرآنچه به ذهن می گذرد رشدکند وپابگیرد تاآنکه بالاخره بربوم نقش ببندد.تا آن زمان که تخلیه ذهنی واحساسی‌ام را موجب شود ادامه دارد تا چه موقع ادامه دهم نمیدانم .

در تهران شما تلاش می‏‌کنید کارها از نظر مفهومی عمق بیشتری پیدا کند به علاوه حضور شما در کریستیز دوبی و حراج تهران موجب شد شما به بازار منطقه‎ای نیز راه یابید. گویی بازگشت شما به ایران و ادامه کار هنری تولد دوباره شماست...

بله می‎توان به این شکل به موضوع نگاه کرد. من نمایشگاه‌های موفقی در تهران داشتم. در حراج‎های دوبی و تهران نیز کارهایم فروش رفته و از اتفاقاتی که اینجا افتاده هم هیجان‌زده هستم و هم برای ادامه کارم الهام‌بخش است.

یعنی این کارها در آمریکا فروش ندارد؟

چرا من کارهایی از این مجموعه را به کلکتورهایی که در آمریکا هستند فروخته‎ام، اما هنوز با گالری وارد همکاری در این زمینه نشده‌ام. علت هم این است که کارهای چندانی موجودندارم . ضمن اینکه کارهایی که از آنها صحبت می‎کنیم بسیار زمان‎بر هستند با جزییات زیاد .

در این مجموعه از کارهای شما دو نکته بیشتر به چشم می‎آُید یکی قالی ایرانی و دیگری فرهنگ پاپ.. این نکات هرکدام نماینده چه جیزهایی هستند؟

فرهنگ و تاریخ ما در دو نشانه جلوه گر است , یکی طرح قالی و تذهیب و دیگری شعر ,نماد فرهنگ غرب هم مشخصا فرهنگ پآپ آمریکائی است .

گویا دو نمایشگاه دیگر نیز در طراحان آزاد داشتید ؟

مجموعاً سه نمایشگاه در گالری طراحان آزاد داشته‌ام:
2011 با عنوان آنسوی سپید
2012 با عنوان دگردیسی
2013 باعنوان من گم شده ام

شما در حراج تهران حضور نداشتید، اما کاری که از شما در این حراج وجود داشت با استقبال بسیار زیاد بازدیدکنندگان مواجه شد. کمی درباره این اثر برای ما صحبت کنید.

این اثر یک سال قبل از حراج اجرا شده بود. روی اثر شعرهایی از حافظ را نوشته بودم و حاشیه کار تذهیب شده بود. مانند باقی کار‌ها به دنبال نشان دادن دو دنیای مختلف مادی و ماورایی بودم. دو دنیای متفاوتی که باهم بیگانه‌اند اما درکنارهم هستند درست مثل زندگی فرهنگی خودمان. شاید بهتراست بگویم وضعیت ما، وضعیت تصادم شعروماشین است. زندگی ما با تضادهای روزمره فرهنگی توأم شده به گونه‌ای که این تضاد‌ها تبدیل به نوعی هویت تازه شده که به آن خو کرده‌ایم درست مثل ازدواجی پراز درگیری ونزاع ولی متداوم. شاید بسیاری از این مصادیق برای ما عادی شده باشد، اما نمی‌توان از تاثیرات آن چشم پوشی کرد. من دراین کار‌ها سعی می‌کنم فقط پرسشگر باشم.

گویا قرار است به زودی نمایشگاه دیگری در ایران داشته باشید.

بله، این نمایشگاه دی‌ماه امسال در گالری "بوم" برگزار خواهد شد. در این نمایشگاه 25 اثر از کارهایی که در 2-3 سال اخیر خلق کرده‌ام به نمایش درخواهد آمد.

انتهای پیام/