سرویس معماری هنرآنلاین: دکتر ترانه یلدا معمار و شهرساز و از فعالان برجسته در حوزهی معماری است که برگزاری سمینارهای متعددی را برعهده داشته است.
"همایش ریشهها و پیوندها در هنر معماری شرق" آخرین تلاش او بود که با هدف گفتوگو درباره تجربیات متنوع کشورهای شرق در عصر مدرنیسم و فناوریهای نو و با حضور معماران برجستهای از کشورهای هند و پاکستان در تاریخ 3 الی 7 مهرماه امسال برگزار شد. این همایش فرصتی برای معماران داخلی بود تا با آشنایی با فعالیتهای صورتگرفته در کشورهای با فرهنگ مشابه، شرایط و وضعیت معماری کنونی ما را به بحث و بررسی گذارند.
ترانه یلدا در این گفتگوی کوتاه نتیجهی کارهای گستردهای که از دوران جوانی خود کرده را موفق نمیبیند و معتقد است در شهرهای ما آنچه در حال وقوع است نه معماری، بلکه صرفاً ساختمانسازی است. او بر این موضوع تأکید دارد که جامعهی معماری و معماران امروزهی ایران باید بیدار شود و نسبت به مسائل فرهنگی کشور حساسیت بیشتری داشته باشند.
در حوزهی معماری معاصر، امروزه در کشور ما چه در جریان است؟
اصولاً آنچه که ساخته میشود معماری به حساب نمیآید بلکه ساختمانسازی است. این در حالی است که معماری یک هنر است و هنرمند معمار نیز در کار خود باید تفکر و طراحی داشته باشد و در کار او نیز باید فرهنگی وجود داشته باشد. متأسفانه فرهنگ امروزی کشور ما در حوزهی معماری، صرفاً ساختمانسازی است که ارتباطی با هنر نمییابد. معماری ما به حضیضی تنزل پیدا کرده که میتوان گفت از آنچه اکنون در ایران در حال انجام است، صرفاً چیزی حدود پنج درصد معماری محسوب میشود. آنچه ساخته میشود، معماری نیست.
به نظر شما چه عواملی در این شرایطی که شما ترسیم کردید دخیل هستند؟
من شرایط معماری کنونی را خوب نمیبینم. فکر میکنم آنچه در حال وقوع است، به خاطر شرایطی است که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. البته در این وضعیت معمارها هم تا حدودی مقصر هستند اما اصولاً وضعیتی که پیش آمده، و تحولاتی که در اقتصاد ما و در توزیع درآمدها بوجود آمده مشکلات زیادی را بوجود آورده است. طبقه متوسط ما که میتوانست طرفدار هنر باشد و اهرمی برای خواست فرهنگ بشمار رود، اکنون هم ضعیفتر شده و هم تعداد آن کمتر شده است.
طبقهی ثروتمندی وجود دارد که میخواهد پولهایش را در حوزه پر درآمد ساختمان بگذارد، زیرا جای دیگری برای آن متصور نیست و این پولها بجای آنکه به سوی صنعت یا حوزه مفید دیگری برود به سوی ساختمانسازی سرازیر میشود. حاصل آن نیز، چنانکه میبینید خانههای بیشمار خالی از سکنهای است که برای سازندگان آن اهمیتی ندارد که شکل و شمایل این خانهها چه باشد.
شهرداری نیز اجازه ساخت ساختمانهایی با طبقات زیاد صادر میکند. چراکه شهرداریها از دولت استقلال پیدا کردهاند و فکر میکنند باید پول زیادی درآورند. این پولها نسبت به سالهای قبل بیشتر و بیشتر میشود، اما کیفیتی که در شهر به مردم داده میشود به همان نسبت افزایش نمییابد. من شخصاً تصور میکنم که تهران در حال تبدیل شدن به سیاهچالهای است که دارد خودش را میخورد و یک روزی نیز ممکن است اصلاً غیرقابل زندگی باشد. اگر بخواهیم تهران را با شهرهای دیگر دنیا مقایسه کنیم، ما هم مانند شهری مثل قاهره و شهرهایی از این دست، در حال نابودی هستیم، داریم خودمان را نابود میکنیم. وضع تهران روز به روز بدتر و بدتر میشود.
آیا این موضوع در معماری ساختمانهای دولتی و عمومی نیز دیده میشود؟
ساختمان های عمومی مربوط به دولت را معمارهای رده بالا طراحی میکنند و بنابراین دولت از این لحاظ تا حدودی بهتر کار کرده است. ساختمانهایی که به صورت دولتی ساخته میشود، بالاخره در نسبت با ساختمانهایی که بخش خصوصی میسازند کیفیت بالاتری دارد، اما تعداد آنها کمتر است. دولت ساختمانهای زیادی نمیسازد. البته این موضوع در مورد مسکن مهر صادق نیست.
آیا برای رعایت معماری ایرانی و متناسب با شرایط فرهنگی و شهری کشور قوانین کارگشایی وجود دارد؟
خیر. هیچ قانونی برای اینکه معماری ایرانی رعایت شود وجود ندارد. همیشه حرف آن را زدیم، اما در مقام عمل، این که چطور ممکن است این کار امکانپذیر باشد مورد بررسی قرار نگرفته. علاوه بر این، سازنده و معماران نیز علاقهای به این موضوع ندارند. امروزه تعداد طبقات روز به روز افزایش مییابد. حال، برای مثال، اینکه در پنج طبقه بخواهیم عناصر معماری ایرانی مثل حیاط مرکزی و از این دست را داشته باشیم دیگر ممکن نیست. با قوانین و ضوابطی که امروزه وجود دارد و برای مثال طبق آن باید 60 درصد از ساختمان در شمال قطعه زیر ساخت برود مشکل بتوان عناصر معماری ایرانی را لحاظ کرد. در این ساختمانها نمیتوان یک حیاط مرکزی مناسب طراحی کرد. تنها کاری که میتوان کرد آن است که معمارهای علاقهمند به فرهنگ کشور، تا حدی طراحی خودشان را بهبود ببخشند.
به نظر شما مسئول این وضعیت چه کسانی یا چه نهادهایی هستند؟
از سویی معماران ما میتوانند در طرحهای خودشان نگاهی به هنر معماری و وضعیت فرهنگی کشور داشته باشند و از طرف دیگر نیز ضوابط و قوانینی که وجود دارند تا حد زیادی مقصر هستند. همه شهرهای دیگر هم از تهران الگوبرداری میکنند. همه جا ساختمانهای ردیفی را میبینیم که طبق همین قوانین شاید در 60 درصد شمال بالای زمین ساخته میشود و بعد حیاطهایی که با دیوارهایی از هم جدا می شوند. به دلیل آنکه امروزه تعداد طبقات زیاد است دستکم نیمی از حیاط به پارکینگ ملحق میشود. قطعات زمینها نیز هنوز کوچک است و برای تجمیع قوانین کارآمد و لازمالاجرایی وجود ندارد.
اصولاً تراکمهایی که شهرداری برای تهران قائل میشود بسیار بالا است. و این موضوع دلیلی است برای آنکه تمام شکل و ریخت محلات به هم خورده است و این داستان هر روز و هروز ادامه دارد.
بنابراین نقش شهرداری را در این وضعیت پر رنگ میدانید؟
بیقانونیهایی که از طرف شهرداری میشود زیاد است. برای مثال اگر در طرح تفصیلی چنین ذکر شده که در یک جایی مثلاً به دلیل آنکه بخشی از روستاهای ارزشمند تاریخی تهران است، دو طبقه ساخته شود، برج ساخته میشود یا اینکه ناگهان میبینید در حریم رودخانهای که همهی گردشگری تهران در آن اتفاق میافتد اجازه دادهاند 16 طبقه ساخته شود و ساخته شده است. البته شهرداری هم مجبور است پول بیشتری کسب کند، به خاطر آنکه شهرداریها مستقل هستند و خودشان باید پول خودشان را درآورند. این استقلال شهرداریها از دولت موضوع خوبی نیست. مخصوصاً در کشوری مثل ایران که این همه پول نفت دارد که میتواند به توسعه کمک کند.
امروزه شاید هفتاد درصد مردم در شهرها زندگی میکنند و به همین دلیل لازم است از طرف دولت از شهرداریها حمایت خاصی شود، مخصوصاً شهرداری تهران، اما سیستم اقتصادی کشور به شکلی کار میکند که پولهای شناور و سرمایههای سرگردان، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به سمت ساختمان میرود و بعد میبینیم هشصت هزار خانه مسکونی خالی در تهران وجود دارد. امروزه شمیران پر از خانه خالی است.
شما یکی از کسانی بودهاید که در تهیه طرح جامع تهران نقش داشتهاید، ممکن است قدری دربارهی این طرح توضیح دهید؟
بنده خودم یکی از کسانی بودم که برای تهیهی طرح جامع تهران کمک کردم. یکی از معدود کسانی بودم که در کمیته اصلی تهیه این طرح حضور داشتم. طرح جامع تهران که تهیه شد، بر اساس آن، 22 مشاور مختلف طرحهای تفصیلی مناطق را کار کردند و ما کار هماهنگی را برعهده داشتیم و نقشههای آنها توسط دفتر مرکزی هماهنگ شد اما بعدها تغییرات زیادی در این طرح داده شد. تغییرات بسیار زیادی که تقریباً میتوان گفت شکل طرح و ماهیت آن را تغییر داد.
شخص خود من بر موضوعاتی اصرار داشتم و این طرح جامع فرصتی شد برای آنکه به این موضوعات توجه شود، همانطور که خودِ طراحهای طرحهای هادی نیز گفته بودند، اولاً میبایستی درههای تهران تقویت میشد و سبز باقی میماند و مرجع قرار میگرفت که این کار حاصل نشد. امروزه تا کنارهی رودخانهها ساخت و ساز میشود.
قرار بود محورهای اصلی تهران، یعنی پنج محور شمالی - جنوبی و سه محور شرقی -غربی تا حدودی سبز باقی بمانند اما امروزه بزرگراههای تهران نیز از همین محورها رد میشوند. چیزی که من شخصاً بر آن خیلی تأکید داشتم آن بود که تهرانِ تاریخی، یعنی هستهی تاریخی تهران و خانههای تاریخی باقیمانده در تهران، مورد حفاظت فعال قرار گیرند. این درست همانچیزی است که عکس آن اتفاق افتاد.
همه شهرهای دنیا به خانههای قدیمی خودشان رسیدگی میکنند و آنها را ارزش خودشان و جزء میراث و داشتههای عزیز خودشان میدانند، اما در تهران کسی به خانهی قدیمی اهمیتی نمیدهد. در درجه اول مردم و در درجه دوم شهرداری مقصر این ماجرا هستند. تیر خلاص خیلی از این خانهها را در درجه اول صاحبانشان به آنها زدند. بسیاری از این صاحبان بودند که به دادگاه دیوان عدالت اداری رفتند و درخواست کردند سازمان میراث فرهنگی محکوم شناخته شود و مجبور شود خانههای آنها را که ثبت تاریخی میراث شده بود، از ثبت در بیاورند، برای آنکه بتوانند زمینشان را بفروشند. این مشکل در تهران به این دلیل است که زمین بسیار گران است. زمین آنقدر گران است که همه دوست دارند زمینهایشان را بفروشند و به پول بدل کنند.
آیا در این سی سال اخیر نمونه خوبی از معماری معاصر، مثلاً یک پروژهای که موفق بوده باشد سراغ دارید؟
حرکتها پراکنده بوده است. معمارانی وجود داشتهاند که بناهای باارزشی ساختهاند. ولی چیزی که واقعاً من بتوانم نام آن را موفقیت بگذارم، مثلاً نوسازی و بهسازی مناسب یک محله و حفاظت فعال محله قدیمی، نبوده است. کارهای جامع و فراگیری انجام نشده است. شهرداری فقط جواز داده و مالکان، در جای جای این شهر ساخت و ساز کردهاند و تهران از یک شهر دو طبقه به یک شهر چندین طبقه تبدیل شده است. یعنی تراکم آن بسیار زیاد شده است. آنهم بدون آنکه به آن لطف و صفای یک کلان شهر اضافه شده باشد. یعنی بدون آنکه فضاهای عمومی که باید چنین شهری داشته باشد، یعنی فضاهای سبز ، تأمین شده باشد.
شما آیندهی معماری در کشور را چگونه میبینید؟
آینده معماری ما فعلاً سیاهچاله است. من خودم به تازگی، کنفرانس بزرگی برگزار کردم که نام آن "ریشهها و پیوندها در هنر و معماری شرق" بود. این یک کنفرانس بین المللی بود که در آن من معماران و صاحب نظرانی را از هند و پاکستان دعوت کردم. هدف من از اجرا و تشکیل این کنفرانس آن بود که فرصتی باشد برای آنکه خودِ ما معماران نیز با یکدیگر گفتوگو کنیم و تصویری از ارزشهای معماریمان و آیندهی معماریمان ترسیم کنیم. اما متأسفانه هیچ تصویری به صورت روشن نمیتوان داشت.
البته همه امیدی داریم به اینکه معمارها در کارهایی که انجام میدهند اصولی را رعایت کنند تا به هر حال مهر و نشان معماری ایرانی به شهرهایمان بازگردد و در شهرهای ما از لحاظ ظاهری و نمای شهری و استفاده از شهر و فضاهای عمومی و غیره، انسجام و هماهنگی وجود داشته باشد. فضاهای زندگی مردم کوچک شده است اما باید به تناسب آن، مثل کشورهای دیگر، از هند و پاکستان گرفته تا اروپا، فضاهای شهری ما نیز بیشتر شود. در تهران و ایران متأسفانه این اتفاق نمیافتد.
البته ما نمیتوانیم به گذشته بازگردیم. چراکه وضعیت شهرها و قیمت زمین و زندگی مدرن، ما را دیگر نمیتواند به گذشته ببرد. ولی این امکان وجود دارد که ساختمانهایی که ساخته میشوند، به جای آنکه صرفاً ساخت و ساز باشند، معماری باشند. امروزه این اضطرار وجود دارد که معماران ما بیدار شوند و جامعه معماری به خودش بیاید و بفهمد که کجا ایستاده و چه وظایفی دارد.
انتهای پیام/