سرویس تئاتر هنرآنلاین: آنچه به هر متن جان می‏‌بخشد، کوشش ِ پیشنهاد ِراه حل ِ مناسب اجرا است. گروهی از پیشنهادها صرفا در مرحله‏‌ی کوشش می‏‌مانند. گروهی به پیشنهاد کاملی می‏‌رسند و در مسیر راه حل اجرایی قرار می‏‌گیرند و دسته‏‌ی آخر، تناسب راه حل را در مرحله‏‌ی اجرا می‏‌یابند. سیدمهدی احمدپناه در نمایش "هر کس با تنهایی‌اش" می‏‌کوشد به این راه حل دست یابد. موانع سر ِراه البته کم نیست. نخست میزانسنی که فضایی بسته را در دل فضایی بسته برگزیده است. دوم انتخاب بازیگرانی که هر یک از جهانی متفاوت با یکدیگر آمده‏‌اند و هماهنگ ساختن ریتم و نوع بازی‏‌هاشان چالش اصلی کارگردان محسوب می‏‎شود. بینندگان نمایش، براساس میزانسن کارگردان، می‏‌توانند آن را از دو جهت ببینند. در نتیجه، جهت اصلی، به ویژه در جایی که با میزانسن‏‌های متحرّک مواجه هستیم، گاه از دست می‏‌رود. طبعا جهت اصلی را برای منظری به کار می‌بریم که بیش‏تر بینندگان قرار دارند، یعنی جایی‌که صحنه از روبه‏ رو دیده می‌شود.

درگیری اصلی کارگردان با مفهوم میزانسن در جهت تاثیرگذاری ِهرچه بیش‏تر، از اینجا آغاز می‌شود. در برداشت کارگردان، سه "اوج " اجرایی برای سه شخصیت اصلی در نظر گرفته است. در اجرایی که من دیدم، این اوج هریک از بازی‌ها به شکلی کاملا متفاوت دیده می‌شود، شاید با نزدیک‏تر کردن ریتم هر سه بازی و اجرا در میزانسنی دقیق‏‌تر، می‌توانست تاثیر بیش‏تری بگذارد.

در کل و به رغم ظرافت در بازی‌ها، به نظر می‏‌رسد که حفظ ریتم در بازی خوانی و تداوم، به خصوص در هدایت صحنه‌های دو یا سه نفره، معضل اصلی نمایش باشد. گلچهره‏ سجادیه در نقش اصلی، همچنان ظرافت‏‌های همیشگی خود را در بازی به نمایش می‏‌گذارد، اما شیوه‏‌ی بازیگری او (به مانند هوشنگ قوانلو در نقش عمو مایک) در قیاس با دنیای بازیگران جوان‌تر از یک سو، و - مثلا - بازی تخت و تا حدّی "مجری‌وار" جواد یحیوی، گاه سبب می‌شود که در مورد روش‏‌های هدایت بازیگران تا حدّی تردید کنیم. استفاده از موسیقی و همین طور صدا برای ایجاد موقعیت مهمانی، در نوع خود خلّاقانه و زیباست، اما متن نشان می‏‌دهد که زمینه‏‌ای بیش از آنچه در اجرا دیده‌ایم، برای تاثیرگذاری هرچه بیش‏تر در خود دارد. بهترین بازی نمایش از آن پانته‏‌آ تاجبخش در نقش میلی‏ است که با سرعت و دقت و ریتم مناسب حرکت می‏‌کند و دیالوگ می‏‌گوید. برای تمامی اعضای گروه آرزوی موفقیت می‏‌کنم. در زمان‌ه‏اسی که هر نمایش مخاطره‏‌ای پیچیده محسوب می‏‌شود، و جست‌وجو به دنبال میزانسن‏‌های دقیق و ماهرانه به مراتب پیچیده‏‌تر و دشوارتر، می‏‌توان به کارهای دیگر این گروه امیدوار بود.

پی‌نوشت: تعداد نمایش‌هایی که پیش از به آخر رسیدن تنهایم گذاشته‌اند، بسیار بوده. خوشبختانه این نمایش نه درازگویی داشت و نه بی‌هدف بود. یافتن راه حل ِکارگردانی برای بسط ِ ایده‌های متن، می‏‌تواند امید به اجراهای بهتر و موثرتر را در دل نگاه دارد.

انتهای پیام/

سعید عقیقی