به گزارش خبرنگار فرهنگی هنرآنلاین/ این کتاب شامل چهار دفتر از شعرهای سال 1388 تا 1391 این شاعر است. دفتر اول با عنوان "بیخوابی"شروع این مجموعه را شکل میدهد و مخاطب را به خواندن شعرهایی دعوت میکند که انگار در خواب سروده شدهاند.
شکلِ بازِ این شعر بین دو بازو/ بیرون از من رقم میخورد/و خیلی دورتر از اینها/در درنگی کوتاه/رنگ میباخت...
مخاطب در همان برخورد اول متوجه عاشقانه بودن شعرها میشود. عشقی که شاید با شرایط اجتماعی- زیست جهان - مولف و البته مخاطب معاصر همراه است.
بدترین رنجهای متصل/درهای سینه را /باز گذاشتهاند/بنیانگذار فراموشی/تو نیستی/میترسم ناقص بنویسم
در دنیایی که "تجربه"به امری غیرممکن تبدیل شده است،شاید تنها جایی که بتوان چیزی را تجربه کرد شعر باشد. ما به واسطهی وسایل و رسانههای مدرن ارتباطی جدید مثل فیس بوک و موبایل هر روز از تجربه کردن واقعیت چیزها دور افتادهتر میشویم و شعر تنها جایی است که هنوز میتواند آدمی را شگفت زده کند.
"شهر"و تجربه های شهری و البته "بیخوابی" که به نظر از دل کلانشهرها به وجود آمده است همراه با عشق و زندگی روزمره از ویژگیهای دفتر اول این مجموعه هستند.
آسمان خورشید را /پشت گوش انداخته نازنین/تو باید/تنها به خانه باز گردی/و من سر از انقلاب درآورم - بیکتاب
دفتر دوم که عنوان "ایدههایی برای شعر"را بر پیشانی دارد، غالبا شامل شعرهایی است که هر کدام گفتگویی با هنرمندهای رسانههای دیگر یا آثار هنری است.
شب آنتونیونی زن /در تاریکترین قسمت مرد/ پنهان/ مضطرب بود/مرد/روزنامه میخواند/زن گریان/ شکسته و تلخ/مرد پیکاسو بود/نیچه بود/ فروید بود/زن ترسیده بود
ایدهی اجتماع در، دل دیوار است یا پنجره؟/ پنجره، عاشقانه و نامشروع است/و در/لولا شده به مفهوم خانواده
سکوت اینگمار برگمان نوشتم بارن/کلمات پراکنده شدند/حالا هر کجای این دنیا / که ترجمه شوی /دیوانهات میشوم
دفتر سوم وچهارم یعنی "قطعات بیزمان"و "قطعات ناتمام" شعرهای کوتاهی هستند که روحیهای رمانتیک، اجتماعی و حتی گاهی سیاسی دارند.
روزنامهها را /میبندند/ فکرم پر از کلاغ میشود
پرچم/در بزرگراه/جریان بی قراری من بود/بسته به میله ای/وقتی چون باد گذشتی
به طورکلی شعرهای این کتاب نشان از تلاش شاعری دارند که سالها به شکل مداوم با کلمات جنگیده و مثل مجسمهسازی دقیق به فرم تر و تازهای از کلمات رسیده است. سادگی شعرها عمقی را پیش میکشند که مخاطب میتواند در برخورد با آنها فعال باشد و به ناخودآگاه زبان نزدیک شود. شعرها پس از خوانده شدن ادامه پیدا کرده و اینگونه نیست که با یک بار خواندن دست شعر و شاعر رو شود. در این اشعار همواره افقی معنایی وجود دارد که مخاطب میتواند به سوی آن گام بردارد، همچنان که بارت میگوید: "وحدت متن، نه در مبدأ آن بل در مقصد آن حاصل میشود."
شاعر با ساز و کارهای آشناییزدایی و شالودهشکنی در زبان معنای گوناگون و مبهم را ارائه میکند. بسیاری از شعرهای کتاب "خیابان آه بلندی است که بی تو کشیدهام" به روشنی متأثر از ایدهی متن نوشتنی بارت هستند، یعنی تلاش نویسنده برای کم رنگ کردن نقش خودش و اهمیت دادن به خوانش مخاطب. تا شاید مخاطب هم در خوانش شعرش،سودای رسیدن به معنا را کنار گذاشته و سرخوشانه درگیر متن شود. این کتاب تازه با زبان شیرین و پر از زخم وخاطرهاش دری است تازه به نگاه کردن به اطرف و از نو دیدن چیزها. آنگونه که خود میگوید: با احتیاط به همه چیز نگاه می کنم/مبادا فراموشت کنم.
انتهای پیام/