سرویس تئاتر هنرآنلاین ، سومین شب محفل مهر و ماه پارسال جلوی تاتر شهر بود و دل تو دلمون نبود که امشب نقل "سهراب کشی" را می شنویم یا نه ؟. مرشد آمدند و حال عجیبی داشتند و سری به نشانه تایید تکان دادند و اجازه دادند من با نقل سهراب و گردآفرید شروع کنم و تا ابتدای نبرد رستم و سهراب ، برای ادامه ی نقل روی سکو آمدند و شروع کرد و سکوت همه جا را فرا گرفت انگار نه انگار فضای باز است و ماشین ها رفت و آمد می کنند نقل را شندیم و بغض کردیم و اشک مان نم نم از گوشه چشممان پایین آمد و خدا حفظت کند مرشد را زمرمه کردیم.
مرشد ترابی در نقل و نقالی یکتای ایرانزمین است . مردی با کولهباری پر از هزاران هزار داستان و قصه از مردمانی در خوشی و ناخوشی، در صلح و در جنگ، در دارایی و نداری و در مهر و بیمهری.
هر کجا گوشهایی باشد شنوا و چشمهایی باشد بینا، سفره را پهن میکند و بیمنت فرامیخواندمان تا پای نقلش بنشیم و از این روزگار پَر بگیریم و همراهش وارد دنیایی پُر رمرز و راز شویم. برایمان از رستم و پهلوانی و جوانمردیاش میگوید تا به ایرانیبودنمان ببالیم و تا توان داریم دستگیر ناتوانان باشیم و از سیاوش میگوید و راستی و درستیاش، بیژن و منیژه و پایداری عشقشان و گهگاهی با التماس و خواهش و ریش گروگذاشتن بزرگترها از سهرابکشی میگوید و اشک میریزد و خنجر بر خود میزند و ما سیل اشکبار میشویم.
مرشد ترابی به نیکی در این روزگار ایستادهاند تا به همگان ثابت کنند درست است که رسانهها و سینما و... عرصه را بر فعالیت نمایشگران و نقالان تنگ کردهاند؛ اما با داستانهایی در قلبش و تنها تعلیمی در دستش، دنیایی را میسازد که هیچ کدام نمیتوانند با این قدرت به تصویر بکشند؛ چون ایمان دارد آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند.
اما چند هفته ای می شود مرشد در گوشه ی خانه اش نشسته و نمی تواند بیرون بیایید ، از طرفی ماه رمضان است و محفل های ترنا بازی برقرار شده و امیرِبازی می خواهد مرشد را پیش کند تا جرمش کند و نقلی برای حاضرین بگوید و ولی با جای خالی مرشد و نگاهای جستجو گر تماشاچیان چه کند؟!!! . دست به دعا برای سلامتی اش برداشته ایم اما هزینه های بیمارستان را چه باید کرد و ....
سخت است تحمل درد و سخت تر آنکه زمزمه هایی بشنوی که دیگر نمی توانی نقالی کنی و چشم هایی که باید به در خانه دوخته شود تا.....
داوود معینی کیا
انتهای پیام/54/53