به گزارش خبرنگار تئاتر هنرآنلاین، دومان ریاضی بازیگر جوان تئاتر، سینما و تلویزیون است که وقتی وارد تحریریه خبرگزاری هنر ایران شد، در همان بدو ورود به واسطه لهجه شیرین آذری‌اش توجه همگان را به خود جلب کرد. لهجه‌ای که به گفته خودش با تمام وجود حتی کیلومترها دورتر از خاک کشور عزیزمان به آن فخر می‌فروشد.

گفت‌وگوی زیر حاصل گپی دوستانه با این هنرمند جوان است که سوابق حضور در نمایش‌هایی چون "نبرد با مدآ" و "حریم"، سریال‌هایی چون "تهران نو"، "معمای شاه" و فیلم های سینمایی چون "سرگیجه"، "چمران" و "گزارش یک جشن" را در کارنامه هنری‌اش دارد. هنرمندی که خود را تا پایان عمر هنرجو می‌داند و آنچه به کرات از لابلای حرف‌هایش شنیده می‌شد همین این جمله بود که "اگر سینما حرفه باشد، تئاتر عشق مطلق است."

گفتگوی هنرآنلاین با دومان ریاضی را در ذیل بخوانید:

-چه شد که بازیگر شدید و یا بهتر است بپرسم کجای زندگی‌تان جرقه‌ای خورد و شما را به صحنه تئاتر، پرده سینما و جعبه جادویی تلویزیون دعوت کرد؟

از سال 1373 بازیگری را زیر نظر اساتید محمود قبه زرین و منصور حمیدی در شهر تبریز آغاز کردم؛ پس از آن به تهران آمدم و در فضای آکادمیک به کسب تجربه جدی در عرصه تئاتر پرداختم. بی‌شک تعدادی از هنرمندان در زندگی من تأثیر شگرفی داشتند؛ حتما شما هم با من هم‌عقیده هستید که بخشی از زندگی افراد تنها متعلق به خودشان است و نباید کسی را در آن راه داد. اما برای بخش دیگر زندگی من که متعلق به محیط پیرامونم بود بزرگانی آنچنان نقطه عطف طول عمر هنری ام شدند که گاهی زندگی من هم تحت تأثیر آنها دگرگون شد.

-از اساتید خود بگویید، کسانیکه زندگی، تئاتر و در یک کلام هنر شما را تحت تأثیر منش و افکار خود به بهترین مسیر هدایت کردند.

در ابتدا از قطب الدین صادقی یاد می کنم. کسی که در یک کلام فکر کردن را به من آموختند. زمانی بود نظریات دانشمندان مختلف را می خواندم و نظراتم را در پس آنها بازگو می کردم اما دکتر صادقی به من آموخت تنها بازگو کننده عقاید خودت باش و با اندیشه خود زندگی ات را بارور بساز. در عرصه بازیگری استاد دیگری که نگاه من را تغییر داد رضا کیانیان بود، کسی که افتخار آشنایی با وی را در فیلم "گزارش یک جشن" پیدا کردم و به واقع از پشت صحنه این فیلم در جمع بزرگانش بسیار آموختم.

-علاقه و انتخاب خودتان برای فعالیت در حوزه تئاتر با کدام گونه نمایشی گره می‌خورَد؟

تخصص و پژوهش‌هایم بیشتر در حوزه نمایش ایرانی بوده است، عاشقانه فرهنگ کشورم را دوست دارم و تنها چیزیکه به من جان میدهد فکر کردن به ایران است. اوایل دوره دانشجویی با حضور در بنیاد ایرانشناسی نیشابور موج ایراندوستی ام بارور شد و از ویراستار شاهنامه دکتر فریدون جنیدی بسیار آموختم.

-تاکنون برای پرداخت مؤثر به نمایش ایرانی چه برنامه‌هایی داشته اید؟

من به مدت 7 ماه دوره مقدماتی ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را در کشور ایتالیا سپری کردم. متأسفانه در آن سوی مرزها و به ویژه اروپا و امریکا چیز زیادی از نمایش ایرانی نمی دانند. یکی از اهداف من صدور فرهنگ و تمدن ایرانی در قالب هنر تئاتر با زبان جهان شمولش است. به عقیده من این خاصیت هنر است که باید جهان شمول، زمان شمول و دارای مفاهیم بالا باشد. مثلا سیاه بازی برخاسته از نیاز مردمی بوده است که متعلق به فرهنگ ایرانی اند حال اگر من بخواهم سیاه بازی را با دیالوگ صادر کنم نتیجه جالبی به بار نمی نشیند اما کافی است این گونه را آداپته کرده و با تکیه بر فرهنگ دیگر کشورها به معرفی آن بپردازم.

-اسطوره‌تان در نمایش ایرانی چه کسی است و چه میزان در ایجاد عشق و علاقه تان به تئاتر ایرانی تأثیرگذار بوده است؟

بی شک سعدی افشار، هنرمندی که به گفته او تئاتر ایرانی این روزها در کما فرو رفته است و من می گویم تئاتر ایرانی در حال مردن است. بگذاریم سیاه همان سیاه باشد اما با عمری بیشتر از سیاه بازی دوست داشتنی امثال سعدی افشار. بزرگانی چون سعدی افشار، داوود داداشی و داوود فتحعلی بیگی باید بت‌های دانشجویان تئاتری باشند و از مفاهیم بالا و سمبولیک هنر این بزرگان درس ها بگیرند.

-اشاره داشتید به بیگانگی مردم اروپا و امریکا با تئاتر غنی ایرانی. به نظر شما مشکل اساسی در این عدم آگاهی به کجا برمی گردد؟

مشکل اصلی ضعف در تبادل فرهنگی است. وقتی یک متن ایرانی با حرف های خاص مردم ایران وارد دیگر فرهنگ ها شود راه به جایی نخواهد برد. باید در حوزه ترجمه فارسی به دیگر زبان ها خود را تقویت کنیم. من مطمئنم این کار از جوانان ایرانی بر می آید. جوان ایرانی با صفرترین امکانات هم می تواند حرف خود را در صحنه های جهانی به بهترین شکل ممکن بازگو کند.

ادامه دارد...

گفتگو از:عطیه پژم

انتهای پیام/52/53