به گزارش خبرنگار هنرآنلاین، رحیم مولائیان درباره نمایشگاه حاضر و تفاوت آثارش با نمایشگاه های پیشین خود گفت: در این نمایشگاه 17 اثر در معرض دید قرار گرفته است؛ در این آثار حضور مرد یک کاراکتر کلی داشته است؛ حضور «خود من» یعنی این من فردی، شاید کارها را این مکانی تر وعینی تر کرد تا اینکه ذهنی تر باشد. هر کسی می توانست بگوید این مرد من هستم، ولی در نقاشی های دیگر گویی افراد همیشه با یه مرد سرو کار دارند، به عنوان یک مرد نمادین که به عنوان مثال نماد کل یک فرهنگ است. این شاخص کردن کاراکتر و مشخص کردن فرد باعث می شود تصور کنند این قضیه به من نزدیک تر شده است تا اینکه منی که همیشه این سمت تابلو بودم و یک موجودی در تابلو باشد که موجود آرمانی یا تخیلی باشد. اینجا این اتفاق نمی افتد. این منم و این من می توانست هر کسی دیگری باشد در یک کار «من» هویت دارد، در یکی از تابلوها تصویری از نیما است یعنی آنقدر شخصیت این مرد تعریف و دقیق می شود و مردی می شود که همه آن را می شناسند این کاراکتر سازی را از این جهت من انجام دادم.

وی افزود: در آثارم نگاه فراجنسیتی دارم. موجودات من زیبا هستند و این زیبایی جنسیت ندارد. این زیبایی فراتر از نگاه جنسیتی فرد می رود؛ گاهی مردهای نقاشی هایم صورت زنانه داشتند این همان آنیما و آنیموس است که در وجود همه ما هست. مهم نفس خود زیبایی است که گویی فراموش شده است.

این هنرمند برجسته بابلی در رابطه با تاثیر متقابل شعر و نقاشی بر یکدیگر بیان کرد: این تاثیر را را جدا نمی بینم. بسیاری از هنرمندان در رشته های گوناگون فعالیت می کردند،تارکوفسکی سینما گر و نقاش سرشناسی است، نوشته های ون گوک یا نامه های میکل آنژ و... هنرمندانی که از دوره نوجوانی بسیار مورد علاقه من بودند. همه اینها خوداندیشی است. ما یک وجهی نمی اندیشیم، من گاهی نمی توانم نقاشی کنم ولی نمی توانم هنرمند نباشم. در این مدت شعر می نویسم مجسمه کار می کنم و... این ها وجهه هنری من را گسترش می دهند. در این مدت فرد به احوال خودش رجوع می کند این احوال برای من در شعر جواب داد. خیلی وقت ها که نمی توانستم نقاشی کنم از طریق شعر و داستان کوتاه خودم را راضی می کردم. اینها همه نوعی از اندیشه است که در من شکل می گیرد. تابلوهای من بسیار شبیه شعرهایم است. شعرهای تمثیلی سمبلیک استعاره ای واژه ها واژهای رمانتیک عامیانه نیست بین شعرهای من و شریفی وجهه سورئالیسم دارد. زبان من کاملا زبان استعاری پیچیده دارد، سنگینی و وقار کلمات مثل سنگینی رنگ است. در تابلوها قرمزی جدا از خود تابلو است؛ شما زمانیکه در کنار تابلو ها قرار می گیرید به راحتی نمی توانید از کنار رنگ قرمز تابلو بگذرید شعر هم برای من اینگونه است واژها سنگینی خودشان را دارند. وقار اندیشه برای من اهمیت دارد. یک همسانی میان شعر اندیشی و نقاشی اندیشی قائل هستم.

مولائیان با بیان موضوع که شعر محض بودن یک تابلو نقاشی موافق نیست گفت: شعر یک امکان زبانی و نقاشی یک امکان تصویری است. از تصویر شاید به واژه برسیم یا برعکس از واژه به تصویر ولی همسان کردن این ها امکان پذیرنیست شاهد این مسئله بوده ام بعضی شعرها تصویر ی است ولی هیچ وقت نمی توانیم بگوییم یه شعر نقاشی است. از نظر من وقتی به تابلو نگاه می کنید انتزاع شعر را ندارد یعنی در شعر یکسری کلمات می بینید این بیشتر خوشنویسی است، این تعبیر شما است که در ذهن اتفاق می افتد؛ برای همین در نقاشی اینگونه نیست در نقاشی شما یکسری کلمات دارید که در عین اتفاق می افتد کسی نمی تواند بدون اینکه یک نقاشی را ببیند در موردش حرف بزند.

وی تصریح کرد: این کمک کردن به ذهن تماشاچی است که تصاویر از نقاشی را شعریت تعبیر کنیم. در این میان همسانی احساسی وجود دارد که در اصطلاح به آن درک حسی می گوییم. این درک حسی در شعر و نقاشی در یک نقطه بسیار به یکدیگر نزدیکند.

مولائیان در پایان بیان کرد: شعرهایی که در حاشیه تابلوهایم وجود دارند تنها بعد تصویری دارند. بافت هستند. در این آثار واژه کاربرد استعاره ای پیدا می کند جنبه تصویری پیدا می کند. در تصویر معنای واژه اهمیت ندارد دنبال واژه ادبی نیستم.

این نمایشگاه تا 25 بهمن ماه جاری از ساعت 11 صبح تا 7 عصر در گالری سیحون تهران پذیرای علاقمندان و هنردوستان است.

انتهای پیام/