سرویس فرهنگ و ادب هنرآنلاین، محمد فرهمندیان،کارشناس بازنشسته طرح و برنامه ریزی درسی آموزش و پرورش و از مولفان کتاب های درسی است.از او کتاب ها و مقالاتی هم منتشر شده که "نیاز به امنیت روانی،نگاهی به نوسازی تربیت معلم در مالزی،نیاز به احساس تعلق داشتن،اهمیت اموزش معلمان و..." از جمله آثار پژوهشگری است که برنامه ریزی درسی را مهم تر از هرچیز دیگری می داند.

گفت و گو با این کارشناس برنامه ریزی درسی را در آستانه بازگشایی مدارس می خوانید؛ کسی که برنامه و برنامه ریزی درسی را این گونه تعریف می‌کند:

یک برنامه نتیجه فرایند برنامه ریزی است که شیوه مطلوب برای پیگیری و رسیدن به اهداف را با ذکر جزییات توصیف می کند و درپاسخ به پرسش هایی چون:چه می خواهم،به دنبال چه هستم و...تدوین می شود و منابع لازم را برای تهیه دروندادهای مورد نیاز برنامه پیش بینی می کند.فرایند برنامه ریزی شامل مرور و بررسی سیاست های موجود و ارزشیابی وضعیت و کارکرد نظام اموزشی است که ممکن است به تعدیل خط مشی ها ی موجود و یا تنظیم ساست های جدید منجر شود.

نظام آموزشی ما تا چه اندازه برمبنای برنامه ریزی درسی استوار شده است؟ برنامه ریزی درسی، رشته جدیدی است و تعداد خبرگان در این زمینه بسیار کم است. کسانی هم که در راس امور هستند از برنامه ریزی درسی، بی خبرند و معمولا اهداف آموزشی را نمی شناسند و به تالیف کتاب‌هایی بی مایه می پردازند. اگر کاستی هایی در برنامه ریزی درسی ما وجود دارد،آیا می توان این برنامه را تغییر داد و کاستی های آن را برطرف کرد؟ کتاب های درسی به عنوان یک درونداد در نظام آموزش و پرورش چندان قابل تغییر نیستند البته محتوا را به آرامی می توان تغییر داد اما جا به جایی برنامه درسی ممکن نیست. چراکه دریک سمت آن، معلم ها ایستاده اند با پاره ای ویژگی ها و خلاقفیت هایشان و در طرف دیگر دانش آموزان هستند با هوش ها و مهارت های ویژه شان. بنابراین نمی توان انقلابی در محتوای کتاب های درسی پدید اورد همان طور که نمی توان طبقه اول یک ساختمان چندطبقه را جا به جا کرد.

با این تفاسیر باید در همین مسیر نه چندان درست قدم برداشت و کاستی ها را پذیرفت؟! ما در سال 71 به نوسازی کتاب های درسی پرداختیم و دروسی چون آموزش انشا و املا را هم در کتاب های درسی گنجاندیم و بعد از آن به تغییر ساختار کتاب ها پرداختیم.قدر مسلم،کسانی که به نوسازی کتاب ها می پردازند باید نظام اموزش و پرورش و ویژگی های عصر خود را بشناسند و براساس میزان انعطلف عناصر نظام اموزشی و خصوصیات زمانه خود مطالب کتاب ها را به ارامی تغییر دهند.

و ظاهرا نظام آموزشی کشور از انعطاف چندانی برخوردار نیست؟ دوران فعلی ما روزگار گذار از سنت به مدرنیته است. این دوره ویژگی ها و شرایط خاص خود را دارد که ما باید آن را بشناسیم ،همچنین لازم است دامنه افرادی را که در این دوره زندگی می کنند دریابیم. برای مثال در سال 40 تا 43،64 درصد مردم ایران، روستایی بودند به همین خاطر درس هایی چون"حسنک کجایی،کوکب خانم،گرگ و گاو..." نوشته و در کتاب ها گنجانده می شد اما امروز بیشتر مردم ما نه تنها شهرنشین که اپارتمان نشین هستند و دیگر با مطالب گذشته ارتباط نمی گیرند. حتی دیگر لازم نسیت درباره تاریخچه تلفن یا تلگراف با آنها سخن بگوییم.

مولفان کتاب های درسی تا چه اندازه به ارتباط دروس با یکدیگر توجه می کنند؟ ارتباط درس ها با یکدیگر،عرضی است؛ یعنی علوم و ریاضی و فارسی و سایر درس ها در یک مقطع، با یکدیگر در ارتباط هستند و کسانی که به تالیف کتاب می پردازند باید این ارتباط را درک کنند و زبان و روحیه دانش اموزان در هر مقطعی را بشناسند.

پس باید هدف از اموزش و پرورش را مشخص کرد و ارتباط دروس با هم را دریافت؟ باید به روشن کردن اهداف اموزشی و تنظیم اصولی و منطقی برنامه های درسی روی اورد.از سوی دیگر فقدان کارشناسان و اندیشمندان مانع از پدیدامدن کتاب هایی هماهنگ با راهنمای برنامه ریزی اصلی می شود.

تا چه اندازه با چندتالیفی شدن کتاب ها موافقید؟ به این معنی که اموزش و پرورش،سرفصل ها را معین کند و نوشتن کتاب را به هر استان بپردازد. تا وقتی معلمان، بی برنامه و بی هدف هستند، جند تالیفی شدن کتاب های درسی معنا پیدا نمی کند.علاوه براین، لازمه این کار تمرکززدایی از آموزش و پرورش است و تا وقتی که سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی، سالانه میلیاردها تومان از طریق فروش این گونه کتاب ها به دست می آورد با این تمرکززدایی و چندتالیفی شدن کتاب های درسی، موافقت نمی کند.