سرویس فرهنگ و ادب هنرآنلاین، مفتون امینی در سال ۱۳۰۵ در روستای هوله‌سو در پنج کیلومتری شاهین در استان آذربایجان‌غربی به دنیا آمد. نام اصلی او یدالله امینی است اما چون در غزل‌هایش "مفتون" تخلص می‌کرد و غزل‌های او از سال ۳۳ به بعد، با این نام منتشر می‌شد، این عنوان، به نام اش اضافه شد. او درسال ۱۳۲۵ از دبیرستان فردوسی تبریزو در سال ۱۳۲۸ از دانشکده حقوق تهران فارغ‌التحصیل شد.

امینی مدت ۳۱ سال در وزارت دادگستری خدمت کرد و در سال ۱۳۵۰ به جهت سیاسی بودن اشعارش از سمت قضایی برکنار شد و بعد از انقلاب دوباره به کار خود برگشت. او اواخر سال ۱۳۵۹ بازنشسته و دوران اصلی شاعری‌اش از همین زمان شروع شد. شعر مفتون امینی در تمام مجله‌ها و روزنامه‌های معتبر ۶۰ سال اخیر منتشر شده و علاوه بر اشعار فارسی، شعر ترکی و آسوری نیز سروده است.

از یدالله مفتون امینی تاکنون "دریاچه"، "کولاک"، "انارستان"، "عاشقلی کراوان"، "نهنگ یا موج"، "گزینه کولاک و انارستان، فصل پنهان"، " تاکستان احتمال"، "سپیدخوانی روز"، "عصرانه درباغ رصدخان"، "من و خزان و تو"، "شب هزار و دو"، "سرمه‌فام و خط نستعلیق" منتشر شده است. گفت وگوی هنرآنلاین با مفتون امینی را می خوانید:

سرودن شعر را از چه زمانی شروع کردید؟ نخستین شعرم در مطبوعات در سال 1319 در مجله "راهنمای زندگی" منتشر شد. اما مدتی سرودن شعر را رها کردم؛ شعرهای نخستین‌ام در قالب غزل و پس از آن بیشتر شعرهای منظوم بود. مدتی هم چهارپاره می سرودم اما سرودن شعرنیمایی را از سال 1341 شروع کردم؛ اما با این همه هرگز خودم را مقید نکردم که این شعر را در چه قالب بسرایم چون این هر شعری خودش قالبش را پیدا می کند.

مفتون امینی، 86 ساله شده؛ دغدغه این روزهایتان چیست؟ دغدغه این روزهای من همچون دوران جوانی ام فقط شعراست و کهولت سن هیچ تغییری در دغدغه هایم به وجود نیاورده است و من همچنان دراین سن و سال، شعرمی گویم، می خوانم و اگر خیلی راحت بخواهم حرف بزنم کلی کار دارم که باید انجام بدهم.

در شعر متاثر از چه کسانی بوده اید؟ من در درجه اول، تحت تاثیر حافظ تا حدودی نظامی و پس از آن شهریار بودم؛ اما اگر قرار باشد، امروزه بخواهم بگویم که از شعرهای کدام شاعرخوشم می آید؛ نمی توانم بگویم که شعرهای کدام شاعر را بیشتر دوست دارم. در برخی موارد با شعرهای شاملو و آتشی احساس همدلی می کنم. گاهی شعرهای نادر نادرپور و گاهی هم شعرهای احمد رضا احمدی را دوست دارم. البته با توجه به علاقه ای که نسبت به حافظ دارم؛ یک تحقیق وسیع روی شعرحافظ انجام داده ام که قرار است از سوی نشر قطره روانه بازار کتاب شود. این کتاب "سفری در سفینه حافظ" نام دارد و بررسی و تصحیح غزل‌های حافظ براساس سه نسخه معتبرعلامه قزوینی، پرویز ناتل خانلری و هوشنگ ابتهاج است.

باتوجه به این که شما از شعر کلاسیک به شعر نو رسیده اید نظرتان درباره شعر نیمایی چیست؟ به نظرم حافظ دو پیرو داشته، یکی صائب و دومی نیما. پیرو حافظ کسی است که چیزی بگوید که پیش از این گفته نشده بود. اگر نیما نبود این ادبیات جدید هم نبود. شاعران بزرگ قابل تقلید نیستند. به نظر من احمد شاملو و احمدرضا احمدی پیروان اصلی نیما هستند، هر چند اخوان ثالث سبک و اسلوب نیما را با بینشی عمیق‌تر بیان کرد اما چیزی را ارائه داد که نیما پیش از آن گفته بود.

نظرتان درباره شعر دهه‌70 چیست اصلا این تقسیم بندی ها را می پسندید؟ دهه 70، مسائل عینی و ذهنی شعر را مطرح کرد، اما بیشتر هیاهویی بود بر سرهیچ؛ حجم قابل قبولی ازشعر در این دهه نوشته و منتشر نشد زیرا کتابهای شاعران، مجوز نگرفت و منتشرنشد؛ بگذریم از این که هیچ منتقد بزرگی، شعر شاعران این دهه را تایید نکرده.‌ مبنای کاربیشترشاعران این دهه، ندیدن تجربه‌ها و سخره گرفتن بشر و کورکورانه در تاریکی راه رفتن است. بین سال‌های دهه‌ 70 عده‌ای با عنوان شعر پست‌مدرن شروع به سرودن کردند که کارشان هیاهویی بیش نبود. آن‌ها کارهای عجیب و غریبی می‌کردند و نامش را پست‌مدرن ‌گذاشته بودند که جریانی انحرافی در شعر بود. از دهه‌ 90 به بعد نیز این قالب شعری شکست خورد و امروز جوانان شعرهایی می‌گویند که در عین سادگی حرف‌های بسیار عمیقی می‌زنند که این نوع شعر بهترین نوع شعر است.

با توجه به این که شما هم دوره شاعرانی چون نادرنادرپور و نصرت رحمانی بوده اید و کافه، محفل اصلی شاعران، دردهه 40 بود و جریانات ادبی بیشتر درکافه ها رقم می خورد، آیا شما نیز در شمار این شاعران قرار می گیرید؟ ما در دوران جوانی در شمار شاعرانی بودیم که بخشی از اوقات مان را درک افه جمع می شدیم و شعرمی خواندیم و درباره کارهای هم بحث و گفت وگو می کردیم. در جمع ما شاعرانی چون نصرت رحمانی، فرخ تمیمی، شهاب ابراهیم زاده و فریدون کار بودند و پاتوق اصلی مان، کافه نادری بود گرچه از اواسط دهه 40، بیشتر در کافه فردوسی و فیروزگرد هم جمع می شدیم. بیشتر صبح ها می رفتیم کافه فیروز و شیرقهوه می خوردیم و شعر می خواندیم و شب ها هم به کافه فردوسی می رفتیم در همان مقطع تاریخی بود که مجموعه شعر "جزیره" محمد زهری، "کوچ" نصرت رحمانی و "سرزمین پاک" فرخ تمیمی منتشر شد.

با توجه به این که بیش از شش دهه از شاعری تان می گذرد، چه پیشنهادی به شاعران جوان دارید؟ متاسفانه برخی ازشاعران جوان دچارسوتفاهم و خود بزرگ بینی شده اند؛ اصلا به شاعران پیشین توجه نمی کنند و ازنظر و تجربیات آنها در شعر بهره نمی گیرند و با عجله کتاب چاپ می کنند. به نظر من اعتماد به نفس بیش ازحد هم، اصلا خوب نیست وشاعران جوان باید پیش از این که کتاب منتشر کنند، یک مقطع طولانی، شعرهایشان را در مطبوعات منتشر کنند و پس از این که بازخورد مخاطبان را دیدند، اقدام به انتشار مجموعه شعرشان کنند.

برای این که یک شاعر شعر بسراید باید چه کتاب هایی را مطالعه کند؟ پشتوانه های شاعر حتّی باید گسترده تر از ادبیات باشد. شاعر باید، فرهنگ را بشناسد طوری که مثلا در فرهنگ معین ذوب شده باشد. تنها تشبیهات و صنایع مهم نیست. شاعر باید نام ستاره ها و گل ها را بداند و خصوصیّاتشان را بشناسد. بر تاریخ و جغرافیای جهان مسلّط باشد. در یک کلام شاعر باید یک پشتوانه معرفتی کلّی داشته باشد. آشنایی با علوم تجربی و هنرهای دیگر هم مؤثّر است. شهریار تعریف می کرد بعد از چندباری که با سایه به سینما رفته بود، شروع به شعر نو گفتن کرد.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟ به تازگی کتاب جدیدم بی سرو صدا منتشرشد "جشنواره حس ها و حال ها" که شامل شعرهای سپید من است. اما ابن روزها در حال گردآوری مجموعه ای از شعرهای ترکی ام هستم. من البته شعرهای ترکی خوبی دارم که به شیوه ادبیات فولوریک نوشته ام. نمونه اش را در شعر معاصر، شعرهای فولکوریک شاملو است. اما به دلیل فولوریک بودن این شعرها؛ بسیاری فکر می کنند که این شعرها در شمارادبیات کلاسیک ترکی هستند و کمتر کسی باورش می شود که این شعرها را من سروده ام.

البته قصد دارم گزیده شعرهایم را منتشر کنم؛ اما هنوز نتوانسته ام خودم را قانع کنم که شعرهایم را برچه مبنایی برگزینم. آیا شعرهای ترکی ام را در کنار شعرهای فارسی منتشر کنم و یا این که شعرهایی که در قالب غزل سروده ام را در کنار شعرهای نیمایی ام بگذارم!

نظرتان درباره وضیعت نقد ادبی چیست؟ متاسفانه این روزها منتقد ادبی نداریم که شعرها را منصفانه و بی غرض نقد کند. منتقدانی چون رضا براهنی هم دیگر نقد نمی کنند، عنایت سمیعی هم کم کار شده است و محمد حقوقی هم که از میان ما رفته البته اگر هم زنده بود حتما شاعران جوان نقدهایش را نمی‌پسندیدند. متاسفانه بیشتر نقدهای شاعران جوان که در مطبوعات منتشر می شود به نوعی نان قرض دادن است و یا مغرضانه؛ به این نقدها نمی توان اعتنا کرد.