سرویس تجسمی هنرآنلاین//

هنرهای تجسمی‌که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته می‌شود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی مخاطب را هدف قرار می‌دهند. هنرهایی چون نقاشی، خوشنویسی، مجسمه‌سازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آن‌ها از این دسته‌اند.

هنرهای تجسمی‌در ایران عقبه‌ای بسیار طولانی دارد و هنرمندان شاخص و برجسته‌ای در این زمینه به فعالیت پرداخته‌اند که گاها آثارشان گنجینه موزه‌های مختلف را چه در ایران و چه در کشورهای دیگر شکل داده است.

از بعد از انقلاب اسلامی‌ایران، هنر دستخوش تغییرات بسیاری شد، هنرمندان بسیاری توانستند آشکارا فعالیت‌های خود را ادامه دهند و از سوی دیگر دانشگاه‌ها به پرورش هنرمندان جوان پرداختند. شاهد این ادعا نیز وجود هنرمندان جوان در تمامی‌ رشته‌های هنری است به گونه‌ای که این هنرمندان جوان توانسته‌اند طی این سالها در جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی صاحب مقام شوند و حتی نام ایران در بسیاری از بی‌نال‌ها، مسابقات و جشنواره‌ها در مقام نخست بدرخشد.

اما آنچه که در این مجال قصد بیان آن است عدم پرداختن کافی به هنرهای تجسمی‌در داخل کشور است به گونه‌ای که این فرهنگ نه تنها در بین عموم بلکه نحوه نمایش و استفاده آن رواج یافته به طوریکه در رسانه‌های ملی مانند تلویزیون، سینما و حتی مطبوعات این هنر دیده نمی‌شود و در کنج انزوا باقی مانده و گاها در کنار جشنواره‌ها و بی‌نال‌هایی که برگزار می‌شوند می‌توان شکلی از اطلاع رسانی محدود را در این زمینه دید.

با وجود آنکه ایران مهد هنر است اما این هنر در داخل مهد خود نادیده انگاشته می‌شود و حتی جایی و مجالی برای عرض اندام ندارد. تا جاییکه معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از کم توجهی مطبوعات به مقوله هنرهای تجسمی با توجه به ظرفیت بالای آن گلایه دارد.

بی توجهی تلویزیون به زیبایی شناسی و ارزش‌های تجسمی‌ از نکات مهم این عرصه است. ایران از نظر ارزش‌های تجسمی‌بسیار غنی است. اگر بخواهیم تاریخ‌مان را از دو هزار سال پیش به این طرف نگاه کنیم، در معماری، قالیبافی، صنایع دستی، سرامیک و نقش برجسته‌ها و حتی در فولکلور و فرهنگ عامه‌مان زیبایی شناسی قدرتمندی حاکم بوده و هنوز هم هست. وقتی یک کشور چنین پیشینه‌ای دارد، توقع بیشتری هم بوجود می‌آید که نه فقط در بحث هنرهای تجسمی‌ بلکه در اتفاقاتی که در سطح شهر می‌افتد و تولیداتی که روبنای تجسمی‌ دارند این ارزش‌ها رعایت شود که این امر نادیده انگاشته شده است.

از سوی دیگر باید این برنامه ریزی در سطحی کلی دیده شود چرا که در این روزگار متاسفانه نه تنها مخاطبان عام جامعه سواد هنری ندارند بلکه افرادی که در سطوح بالاتری چه از نظر علمی‌ و چه اقتصادی قرار دارند هم نسبت به هنر شناختی ندارند چرا که هیچ گاه در رسانه‌های جمعی به این موضوع بهایی داده نشده است.به نوعی می‌توان گفت راه‌های ارتباطی که مردم چه خاص و چه عام می‌توانند از آن طریق در جریان امور هنری قرار بگیرند به این عرصه توجه کافی ندارند.

نه تنها رسانه ملی مانند تلویزیون برنامه‌های خود را در این عرصه پربار تولید نمی‌کند و اگر برنامه ای هم در زمینه هنرهای تجسمی‌ساخته و تولید می‌شود زمانی به نمایش در می‌آید که مخاطبی پای این جعبه جادویی نیست و یا مقارن می‌شود با زمان پخش برنامه‌ای پر بیننده در شبکه‌ای دیگر که امکان دیده شدن را از این برنامه می‌گیرد.

عرصه هنرهای تجسمی‌ با این وسعت نیروی فعال متاسفانه در عرصه رسانه‌های مکتوب نیز به خوبی درک و دیده نمی‌شود و تنها با در اختیار داشتن کمتر از 20 مجله تخصصی مانند مجله‌های تندیس، گرافیک، عکس، سگال، هنرهای تجسمی، مکعب، ایران کارتون و ... که آنهم از سالیان گذشته باقی مانده است به فعالیت خود ادامه می‌دهد که اکثر این مجلات نیز یا فصلنامه هستند و یا گاهنامه که با در نظر گرفتن مشکلات چاپ و کاغذ باید گفت رنگ و روی این مجلات نیز بی رمق‌تر از آن است که بتواند جوابگوی تقاضای این جمعیت هنر دوست باشد.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت با وجود داشتن بیش از 50نگارخانه فعال، اطلاع رسانی در زمینه هنر تنها محدود شده است به برگزاری نمایشگاه، جشنواره و بی‌نال و این فعالیت‌ها تنها در تهران صورت می‌گیرد و در این محاسبه هنوز نگاه کلانی به هنر در شهرستان‌ها نداریم.

به نظر می‌رسد باید این صورت مسئله که چرا هنرهای تجسمی در بعد رسانه‌ای اعم از دیداری و شنیداری و مکتوب تا این حد مورد غفلت واقع شده است مورد واکاوی قرار گیرد. هر چند در همین ابتدا باید پذیرفت هنرمندان این عرصه هنرمندانی هستند که کمتر هیاهو را دوست دارند و بیشتر در انزوا به خلق اثر می‌پردازند اما آیا امکان اطلاع رسانی تنها باید در اختیار کسانی باشد که هیاهوی بسیار دارند؟

انتهای پیام/32/31