سرویس معماری هنرآنلاین: به نظر می‌رسد موتور و موتورسواران این روزها بیش از هر زمان دیگری در تهران حق آب و گل دارند، بر همین مبنا هم، شاید لازم باشد که مسئولان به عابران پیاده تذکرهایی ارائه دهند.

صدای موتور در دنیای صنعتی و مدرن امروز بیش از هر زمان دیگری آشناست و می‌تواند انبوهی از خاطرات را به ذهن متبادر کند. اما چه شد که این ابزار کارآمد در تمام دنیا برای ما و کلان‌شهرهایمان تبدیل به کابوسی غیرقابل کنترل شد؟

پایتخت ایران یعنی تهران در چند دهه اخیر، با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده که از جمله آن، آلودگی صوتی، زیست محیطی، شلوغی، ترافیک و ... به شمار می‌رود؛ اما به نظر می‌رسد که نه تنها موتور و موتورسواران هیچ تأثیری بر این شرایط ندارند، بلکه یقیناً برای بافت کنونی مفید نیز هستند چرا که هر روز شاهد افزایش تعداد موتور سیکلت در کشور هستیم. این در حالی است که به گفته بسیاری از کارشناسان موتورسیکلت‌ها چندین برابر خودرو آلودگی هوا و صد البته آلودگی صوتی به دنبال دارند اما این تنها بخشی از ماجراست.

در واقع بخش مهم‌تر از مشکلات موتورسواری در تهران، قوانینی است که هرگز درباره موتورسوارها صدق نمی‌کند. به طور حتم بارها دیده‌اید که موتورسواران به راحتی از چراغ قرمز عبور می‌کنند، در پیاده‌روها ویراژ می‌دهند، در مسیر اتوبوس‌های تندرو حرکت می‌کنند و حتی در برخی موارد، خیابان‌های یک‌طرفه را در جهت خلاف طی می‌کنند. سؤال اصلی من این است که آیا هیچ جریمه یا پیگرد قانونی خاصی در این زمینه وجود ندارد؟ یقیناً پاسخ این سؤال بله است اما عملکرد موجود در نظام شهری کنونی، هم‌تراز، جواب آری نیست و علامت سؤال‌های بسیاری را به ذهن متبادر می‌کند.

در شرایطی مسئولان صحبت از بهبود وضعیت شهرنشینی و آرامش شهروندان می‌کنند که اعمال طرح ترافیک جدید، باعث ورود موتورهای بیشتر به فضای شهری شده است چرا که یقیناً موتورسواران محدودیت خاصی برای طرح ترافیک ندارند. از سوی دیگر سبقت گرفتن‌های بی‌قانون موتورسواران و صد البته حمل مسافر و بارهای سنگین نیز از سوی هیچ مقام مسئولی کنترل نمی‌شود کما اینکه هر شهروندی بارها منظره حمل حیوان زنده یا طاقه‌های بزرگ پارچه را با موتور مشاهده کرده است.

به طور حتم کنترل جمعیت بالای موتور سیکلت در تهران، نیازمند نیروی زیاد و عزمی جزم است که ظاهراً راهنمایی و رانندگی فاقد آن است اما مسئله اینجاست که چرا هیچ تلاشی نیز در راستای افزایش نیرو در این بخش اعمال نمی‌شود و بخش‌های کمتر ضروری مد نظر قرار می‌گیرند.

پاسخ تمام سؤالاتی که مطرح کردم، یقیناً نهفته در خود سؤالات است و چیزی غیر قابل حدس نیست اما اینکه چرا کسی با جدیت به این سؤالات پاسخ نمی‌دهد، مسئله اصلی است.

به نظر می‌رسد که در کلان‌شهرهای کنونی موتورسیکلت موجودی مهم‌تر از انسان برای ویراژ رفتن در پیاده‌روهاست تا جایی که حتی حق دارد با بوق زدن از عابران بخواهد که حق او را پایمال نکنند. جای پارک موتورها هم ماجرای جالب دیگری است که برای هر ایرانی کاملاً آشناست. انبوه موتورهایی که اغلب جلوی در ادارات پارک می‌شوند و عملاً فضای محدود پیاده‌رو را کوچک‌تر و محدودتر می‌کنند، هم از جمله مباحثی است که نه تنها مدیران به آن نگاهی ندارند بلکه معتقدند که بسیار بهتر از خودروها و پارک کردن آن‌هاست. اضافه شدن دوچرخه به تهران آن هم در شرایطی که هنوز فضایی برای استفاده از این ابزار فوق‌العاده کارآمد تعیین نشده، هم افزودن مشکلی بر کلکسیون مشکلات است چرا که قطعاً خطر تصادف موتورسوارهای فوق‌العاده قانونمند را با دوچرخه‌سواران حامی محیط زیست ایجاد می‌کند!

البته که ما باید بدانیم که تهران دیگر شهر پیاده‌ها نیست و همواره سواره‌ها نیز از حال ما بی‌خبر خواهند ماند.