سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه کنج در آذر ۹۷ برگزار شد و دو نقاش فضای تقریبا مشابهی را به تصویر کشیده‌اند. با مروری بر آثار به نمایش درآمده متوجه می‌شویم که نقاشی‌ها درباره فضای داخلی ''خانه'' است، عمدتا جزییاتی از داخل خانه با کادرهایی نه چندان متعارف نقاشی شده‌اند و در هیچ کادری ساکنان خانه دیده نمی‌شوند. رنگ‌های به کار رفته در نقاشی‌های محبوب عمدتا کم رنگ و با مداد رنگی بوده و طراحی‌های پزشک‌پور سیاه و سفید و با مداد سیاه کشیده شده‌اند. آثار به نمایش در آمده در نمایشگاه عمدتا در ابعادی کوچک و واقع گرایانه تصویر شده‌اند.

در نگاه اول به نظر می‌رسد کادرها به شکلی تصادفی از داخل خانه‌ها انتخاب شده و در بسیاری از موارد مخاطب نمی‌داند چرا باید ''در و دیوار ملت '' را نگاه کند اما با کمی تامل بیشتر مسائلی برای بیننده آشکار می‌شود. دو نقاش با تصویر کردن ''هیچ'' به دنبال ''نبودن‌ها'' هستند. گویی در خانه متروکی که همچنان حتی به نظر تمیز می‌آید به دنبال گم شده‌ای باشیم. گویی هنوز باور نداریم که دیگر تنها جای خالی‌اش با ما خواهد بود. در بعضی از آثار مجموعه پزشک‌پور گویی ناظر- هنرمند در نقطه ای از خانه نشسته است و به اطراف خود می‌نگرد. همزمان به جستجوی آن که نیست می‌پردازد و خاطراتش را در این خانه دوره می‌کند. خاطراتی از خود که با حضور دیگری معنا می‌یافت.

آثار محبوب را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. گروهی که پنجره‌ها و درها را به تصویر می‌کشند گویی ''انتظار'' را تصویر می‌کنند. هر چند گویی بیشتر یاد انتظارکشیدن‌های سابق افتاده است تا واقعا در انتظار باشد چرا که موضوع بیش از آن که خود آن بیرون باشد و بیرون از میان پنجره یا در باز شده به نمایش درآمده باشد، خود این مرز – پنجره یا در- نقاشی شده است. این گروه از نقاشی‌ها رنگ‌آمیزی تندتری نیز داشته و گویی خاطره نزدیک‌تر است. گروه دوم که رنگ در آن بسیار ضعیف‌تر حضور دارد معمولا از نزدیک تر به اشیا و کناره‌ها نگاه می‌کند و مرا یاد لحظاتی می‌اندازد که به جایی خیره شده‌ام و به موضوعی فکر می‌کنم.

 اگر بخواهیم به پیشینه تصویرگری فضای داخلی ''خانه'' در تاریخ هنر بپردازیم شاید اولین نمونه‌های موفق را بتوان در شاهکارهای کوچک یان ورمیر[1] در قرن هفدهم هلند یافت. او در آثارش به جای به تصویر کشیدن لحظات دراماتیک مذهبی یا درباری، از فضای پیرامونش نقاشی کشید و در بسیاری موارد، توانست با استفاده از بازی نور و سایه و رنگمایه های درخشان و ملایم،  مشغله‌های روزمره را به مثابه عملی عرفانی نمایش دهد. بارقه‌های استفاده از نور و سایه برای نمایش حالات روحی را می‌توان در مجموعه پزشک پور و محبوب نیز یافت. آنان سعی کرده‌اند در ساعاتی به نقاشی بپردازند که سایه‌ها حس دلتنگی و ملال را به مخاطب انتقال دهد. همچنین استفاده از تونالیته‌های خاکستری در آثار هر دو این احساس را عمیق‌تر می‌کند.

بودلر در مقاله معروفش ''نقاش زندگی مدرن'' برای توصیف نقاشانی که آداب زندگی روزمره را تصویر می‌کنند می‌گوید:'' او را با صفتی وصف می‌کنید که نمی‌توانستید آن را برای نقاش‌هایی که تصویر چیزهای جاودانی یا دست کم چیزهای ماندگارتر، مانند موضوعات قهرمانی یا دینی می‌کشند، به کار برید. او گاهی شاعر است؛ گاهی به رمان نویس یا واعظ نزدیک می‌شود؛ او نقاش لحظات گذراست، و نقاش همه اشاراتی که همین لحظات گذرا به ابدیت دارند.''[2]

این گذرا بودن لحظات و میرایی آن را می‌توان با نگاهی به نحوه اجرای نقاشی‌های این دو هنرمند متوجه شد. استفاده از مداد رنگی و مداد سیاه و نقاشی‌های با اندازه کوچک، صمیمیت و نزدیکی هنرمند و مخاطب را بالا می‌برد. در دورانی که اندازه‌های بسیار بزرگ بوم‌ نقاشی و استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته برای مرعوب و متحیر کردن مخاطبان به پدیده‌ای شایع در دنیای هنر تبدیل شده است، استفاده از ابزارهای نقاشی ''دم دستی'' و اندازه های کوچک به جای مرعوب ساختن مخاطب او را به همراهی با نقاش در این تجربه زیسته آشنا و دست‌یافتنی دعوت می‌کند. روشی که ورمیر نیز در بسیاری از آثارش از آن استفاده کرده بود و گروهی از عکاسان معاصر نیز چون اوتا بارت[3] با چاپ کوچک عکس‌هایش این حس را در مخاطب القا می کنند. همچنین نحوه نمایش آثار در کنار یکدیگر و به صورت دسته‌ای باعث می‌شود مخاطب مجموعه‌ای از احساسات مشترک در لحظات مختلف زندگی این دو هنرمند را به صورت همزمان تجربه کند.

کوچک بودن آثار به خصوص در آثار پزشک‌پور سبب می‌شود بیننده برای کشف جزئیات اثر مدت بیشتری در برابر اثر بایستد و گویی به یاد ما می‌آورد که برای راه یافتن به خلوت و دست یافتن به جزئیات یک حس باید زمان بیشتری را صرف آن کنیم.

اگر بخواهیم این نمایشگاه را بر اساس اسمش داوری کنیم در واقع این دو هنرمند به کنج خلوت ملال‌انگیزشان نوری تابانده‌اند و برای فهم آن باید کنج‌کاوی کنیم: کاوشی در تجربه‌های مشترک ملال، کاوشی در هیچ!!

 

[1] Johannes Vermeer

[2] بودلر، شارل، مقالات، صافاریان، روبرت، تهران: حرفه نویسنده، ۱۳۸۶

[3] uta barth