به گزارش هنرآنلاین، در پیام سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خطاب به اولین همایش دو سالانه کتاب مهدویت آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم «هوالمُنعِم» عشق را کی می‌توان تقریر کرد نور را کی می‌توان تنویر کرد با قلم عرفان تجسم کی شود معرفت را کی توان تصویر کرد هم مگر از چشمه لطفت توان تشنه را با چند قطره سیر کرد ورنه این نفس ظلوم خودگرا حق چو زودش کرد دعوت دیر کرد مهدویت جاده شهرِ خداست این بلد، توفیق، خال تیر کرد آنقدر این راه صاف و روشن است کانکه گمگشته است خود تفسیر کرد سیزده نور افکن از حق نور تافت این چراغان با یکی تغییر کرد این مَحاق از جنس نقد لایق است در ظهور این لایه‌ها تأثیر کرد لایه‌ای برداشت از حَجب ظهور هر که تحریری بر این تبشیر کرد آن کتاب ای دوست می‌گردد برات مهدویون را اگر تقدیر کرد و عالم چشم بر راه است؛ که مردی با کلیدی از خدا سرشار، رو بر خلق، داده تکیه بر دیوار! دیواری ترک خورده، ز یک مادینه شیری، مانده یادگار! و عالَم پای تا سر چشم، و مردم سینه‌ها شان مملو از غیظ است و بُغض و خشم، و مردی با نگاهی در پَس تفسیر؛ و آنک زودتر از دیر، مردی میرسد با روبهان چون شیر، بر آهوان، یک دَشت سرسبز و چراگاه محبت، لیک بی بیم و غم نخجیر! مردی در مَحاق غیبت ناپاکی چشمان نامحرم، که می شوئیم با باران اشک شرمساری‌ها ولی کم‌کم!
و او مهدی است یعنی هدیه‌ای از دوست! آری، مهدی معنی‌اش هَدیه است! الهو اکبر؛ که همه راه‌ها به حسین ختم می‌شود. الله اکبر؛ که همه دریاها، محیط کشتی اویند. مست آن سبویند و ردی از نام حسین(ع) در خلقت صاحب الامر به جستجویند؛ آنجا که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَقومَ رَجُلٌ مِن وُلدِ الحُسیَن یَملاُها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً» «دنیا به پایان نمی‌رسد مگر اینکه مردی از فرزندان حسین(ع)قیام کند و سراسر دنیا را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند.» کوتاه از این بلند معنا *** چون قطره که ذات بحر دارد ما را به حواله اشاره *** بر دستِ کفایه می‌سپارد از این شهر بی‌بدیل، یکی از مظاهر نبیل، دست کوتاهش بر نخیل ، حلاوت دیدار را تحصیل نمود احمد بن اسحاق اشعری قمی، وکیل امام حسن عسگری(ع) در قم، کرامت و سعادت زیارت آنگاه نصیبش گشت که به استفسار، دل بی‌قرار را بر زبان سوار نمود که: ای فرزند پیامبر. جانشین شما و امام بعد از شما کیست؟ امین خاندان امان، دیری نپائید که کودکی را بر دوش حضرت دید. چهره‌ای چون ماه، چَشمانی به صلابت یک سپاه، بر پاسخ حضرتش گواه، با عربی فصیحی کودک سه ساله فرمود: «اَنَا بَقیةُ الله فِی اَرضِهِ، وَالمُنتَقِمُ مِن اَعدائِهِ، فَلا تَطلُب اَثَراً بَعدَ عین یا اَحمَد بنَ اِسحاق» من باقیمانده خدا در زمینش و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم، پس بعد از دیدن آشکارا در جستجوی نشانه نباش ای احمد بن اسحاق! دوستان، یاران، همدلان هرچه در این میکده داری بیار *** جمع کن از لطف، بساط خُمار اینجا وادی سخاوت است، بر آنکه جمع مَلاحت و حلاوت است. آنچه شیرین و نمکین است برخوان ارادت به ساحتش بچین! بگذاریم و بگذریم که شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان *** ورنه پروانه ندارد به سخن پروائی نخستین دوسالانه کتاب مهدویت مستغنی از تشریح است لیکن آنچه از این جمع انتظار دارم، تصویر انتظار در رخسار هنر است. خوشتر آن باشد که سرّ روی دوست *** جلوه گر آید برون از کوی دوست اگر از این نشست، فرصت تبیین هنرمندانه‌ای برخیزد، در کاسه مطالبه ما نیز تحفه‌ای می‌ریزد که جرقه آن آتشی برانگیزد که گرما بخش زمستان باور جهانیان خواهد شد. از دست اندرکاران این کارستان سپاسگذارم و به استمرار این حرکت تعالی بخش، تا مرز جهانی شدن امیدوارم و شما را به هَدیه دهندة مهدی می‌سپارم. انتهای پیام/62