به گزارش هنرآنلاین نقاشی های حسین خوشرفتار عصر جمعه بیست و دوم اردیبهشت ماه به روی دیوار گالری شکوه رفت. در ورودی این نمایشگاه نوشته شده بود که این هنرمند اهل خراسان و ساکن کرج نمایشگاهش را به شمسی گل محمدی از خیرینی که در کرمانشاه بانی ساخت مدرسه، کتابخانه و پارک بوده تقدیم کرده است. گالری شکوه که از دو بخش نمایشگاهی که با اختلاف سطح از یکدیگر جدا شده اند تشکیل شده است این هفته 20 اثر اکرلیک این جوان هنرمند که دبیر هنر نیز هست را در دو بخش گالری خود به نمایش گذاشته اما آنچه در نمایشگاه بیش از همه جلب توجه می کرد تفاوت نگاه هنرمند به طبیعت در دو گروه آثار است. آثار متاخر هنرمند بیشتر جنبه امپرسیونیستی دارد و خط در آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این آثار می توان تعلق خاطر هنرمند به درختان و این بخش از چشم انداز طبیعت را مشاهده کرد. خود وی نیز دربیاره این سری از آثارش به هنرآنلاین گفت: من دوره ای از زندگی ام صبح تا عصر در شمال خراسان بین درختان می نشستم و کارهای کوچکی انجام می دادم. اما خیلی از اساتیدم بعدها به من گفتند که بهتر است کارهایم را مدرن تر کنم و کمی از این نگاه امپرسیونیستی که پیشتر بسیار تجربه شده دور شوم. برای همین این آثار را خلق کردم که کمی ریاضی گونه است و خط در آن نقش زیادی دارد.

او درباره بخش متاخر تر آثارش نیز گفت: بیشتر این کارهای متاخرم درونی و حسی است و به تجربه استفاده و ترکیب رنگ بر می گردد. اما تلاش داشتم نوعی طبیعت متافیزیکی و کهکشانی و حتی عمق اقیانوس را اجرا کنم. در همه این آثار رنگ ها به شکل لایه لایه استفاده شده است.

به راستی هم وقتی در میان تابلوهای متاخر خوشرفتار قدم می زنیم بافت ها، حفره ها و سایه هایی از فیگورها و گاه انفجاری بزرگ ما را احاطه می کند.حسین خوشرفتار متولد ۱۳۶۰ خراسان رضوی می باشد. اوفوق دیپلم آموزش هنرهای تجسمی و لیسانس نقاشی از دانشگاه هنر تهران دارد و حدود ۱۰ سال است که در زمینه نقاشی فعالیت می کند. وی تا کنون در شش نمایشگاه گروهی و چهار نمایشگاه انفرادی در گالری های والی، صبا، احسان و ... در تهران و مشهد شرکت داشته است.

این نمایشگاه تا تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت ماه در گالری شکوه دایر است و علاقمندان می توانند همه روزه از ساعت ۵ تا ۹ شب از این آثار در گالری شکوه دیدن نمایند .

اما «ارابه خدایان» پنجمین مجموعه از آثار حسین سلطانی است که تا ۳ خرداد در گالری هما ادامه دارد اما این روزها که گالری هما در حال تعمیرات و جا به جایی است گالری خود را به بخشی از گالری شیرین منتقل کرده است. اما نمایشگاه نقاشی ارابه خدایان چگونه آثاری است؟ این نمایشگاه در نوع خود از نگاه متفاوت هنرمندش خبر می دهد به یک نوستالژی ایرانی به نام پیکان.خود نقاش در متن افتتاحیه آورده است: «پیکان نمادی ست که در پی گریز از ساخت تک معنایی هویت است و دنیای نشانه های مختص خود را می آفریند ، از این رو واقعیت خاص خود را پدید می آورد و این واقعیت ست مجهول»

اما نام نمایشگاه از کجا پیدایش شد. سلطانی می گوید خیلی اتفاقی. سال 89 او برچسبی را می بیند به نام ارابه خدایان روی پیکانی گوجه ای دهه پنجاهی در خیابان جمهوری. و در آخر می گوید: پیکان برای من که این سال ها درگیرش هستم نه سوژه سازی است و نه ادای دینی به فرهنگ عوامانه و نه تلاشی برای بومی سازی و نه نوستالژی. برای من پیکان بهانه ای بود برای نقاشی کردن . همین.

اما بدون شک در این روزگار که مخاطب تاویل خود را از هر اثر هنری دارد نقاشی های سلطانی بهانه های دیگری پیدا خواهند کرد.

علی اتحاد که خود نقاش و منتقد هنری است معتقد است علی افتخاری نسب هنرمندی است که اغلب به بازنمایی فضاهای شاعرانه و ترجمه دیداری ادبیات عرفانی -عاشقانه شناخته می شود.آثار تازه او اما شخصیت های آثار پیشین را در بستری متفاوت و نامتعارف قرار می دهد. زمینه ی «لاهوتی» آثار متقدمِ هنرمند، اینبار جای خود را به بستر جهان «ناسوت» داده است. مردمان درون قاب ها با اسلوب بازنمایی نقاشی های بومی و گاه با ایماهای اغراق شده شان، غرق در نشانه های و نمادهای زندگی معاصر شهری به نمایش در آمده اند. زنانی که در هم پیچیده اند و پیکتوگرام ها و تابلوها و نشانه های جهان سایر احاطه شان کرده است. اینان هویت فردیشان را از کف داده و نقشی شمایلی می پذیرند. گرچه سازِکار بدل شدن هویتِ متمایزِ فردی به نقشی تمثالی در سنت نگارگری ایرانی ریشه ای دیرینه دارد، لیکن تفاوتی بنیادین میان این دو شق استحاله موجود است. مردمان جهان نگاره ها، هویت فردی شان در راه پذیرش شهروندیِ سرزمینِ خیال از کف می دهند. در این جا اما خبری از نیل به «قوس صعود» و «فتح اقلیم وحدت» نیست. بلکه با روایت هبوط مردمانی مواجه ایم که رودهای خروشان نقره و آسمان های طلایی را فراپشت نهاده اند.

شخصیت های آثار تازه ی افتخاری نسب نام و نشان منحصر به فردشان را از کف می دهند و بدل به شخصیت هایی مثالی می شوند؛ شخصیت هایی که می توان موقعیت شان را به کلیت جامعه ی معاصر تعمیم داد. جهت ها در این دسته آثار درهم پیچیده است و گویی پای به اقلیمی می گذاریم که در آن بالا و پایین و چپ و راست از معنا تهی می شود. مردمان هم عصر هنرمند تنها نقش هایی خواهند بود بر دیوار «حقیقت مجازی»!

نمایشگاه علی افتخاری نسب تا یکم خرداد در گالری ساربان برای بازدید عموم دایر است. رامین اعتمادی بزرگ این بار مجسمه هایش را به گالری محسن آورده است. این نمایشگاه با عنوان "ما عشق را رعایت کرده ایم" مجسمه هایی هستند که هر کدام تکه هایی از دو پیکره ها را به نمایش می گذارند. او خود معتقد است اسطوره ها ساخته شده اند تا کمبودهای موجود در زمانه خویش را گوش زد کنند و عشق موضوع بخش مهمی از ادبیات و اسطوره در فرهنگ ماست.

این مجسمه ها می خواهند بازنمودی از عشق باشند و برای این به تمامی بازنمایی نمی شوند که شکلی اسطوره ای به خود بگیرند. رنگ طلایی که پوشش این مجسمه هاست نیز بر ابهت و اسطوره ای بودن آن می افزاید. در واقع این رنگ جلایی جذاب و در عین حال قیمتی به محتوای این پیکره ها داده است. اما شاید یکی از هیچان انگیزترین نمایشگاه هایی که روز جمعه افتتاحیه اش برگزار شد و تا یک ماه ادامه خواهد داشت نمایشگاهی است با عنوان بینابینیت که در گالری ماه مهر بر پا شده و آثار این نمایشگاه را حمید سوری جمع آوری کرده است.

در این نمایشگاه آثاری از مهرداد افسری، ژینوس تقی زاده ، سعید روانبخش ، جاوید رمضانی ، رزیتا شرف جهان، وحید شریفیان ، حامد صحیحی ، بهرنگ صمدزادگان ، سمیرا علیخانزاده ، فرهاد فزونی ، امیرعلی قاسمی ، بهنام کامرانی ، نصرت الله مسلمیان ، مهدی مقیم نژاد ، مهران مهاجر ، حسین والا منش به روی دیوار رفته است و از عکس مونتاژ شده تا نقاشی دیجیتالی می توانید اثرهایی در خور توجه مرتبط با عنوان نمایشگاه پیدا کنید.

حمید سوری ، مجموعه ساز نمایشگاه بینابینیت ، درباره آثار این نمایشگاه می گوید: در هنر معاصر ایران، همچون جهان، بیش از هر زمان دیگری شاهد محو و کمرنگ شدن مرزهای جداکننده هستیم. معلوم نیست اثر نقاشی است؟ عکس است؟ مجسمه است؟ سبک آن نیز مشخص نیست، انتزاعی است فیگوراتیو است؟ بیانگر و تند است؟ سرد و خنثی است؟ رویکردش جهتی ندارد، بومی گراست؟ جهان وطنی است؟ تلفیقی از بیان‌های متفاوت و حتی متضاد است؟ موضعش در برابر موضوع هم مبهم است له؟ علیه؟ بی تفاوت؟ جمع ضدها؟ بخشی از این عدم تعین و بینابینی بودن به هنر معاصر در جهان باز می‌گردد به واکنش علیه قطعیت های گذشته، ناب گرایی‌های افراطی مدرنیسم، زدودن سلسله مراتب میان هنر والا و هنر نازل، هنر و صناعت، هنر و کارهای زنانه.

او می افزاید: در ایران آیا می‌توان همین علت‌ها را بر شمرد؟ به نظر می‌رسد علاوه بر این‌ها باید دلایل دیگری نیز وجود داشته باشد: وضعیت برزخی جامعه، بلا تکلیفی هنرمند، آزمایشگری مدام، واکنش به باورهای جزمی و قطعیت‌های یقینی، فرار از محدودیت‌ها و چهارچوب‌ها، دوری از خودی و غیر خودی کردن‌های مدام، فرا رفتن از یا این یا آن کردن‌های بیش از حد و... از منظر گروهی این بینابینی بودن، تشتت است، فرصت طلبی است، نداشتن پیام و بی معیاری است. اما هنرمندانی آگاهانه بینابینیت رسانه و بیان خود را انتخاب کرده‌اند تا فراتر از منافع صنفی، دوران خود را منعکس کنند، بر محدودیت‌ها فائق آیند و می‌پرسند چرا رسانه و سبک باید اصالتی پیدا کند که هدف رسانه و سبک فراموش شود؟ آیا از ترس تشتت باید به نظم پادگانی تن در داد؟ آیا باید به صف بندی‌های موجود تن در داد؟

برای اطلاع از دیگر نمایشگاه ها می توانید به برنامه گالری های تهران در همین خبرگزاری مراجعه کنید.

انتهای پیام/31