با چه انگیزه ای اقدام به ساخت فیلمی درباره ایران درودی کردید؟

فیلم "چه شگفت است عشق که هم زخم است هم مرهم"، پس از فیلم "چشم اندازهای سیاوش آباد" که مستند پرتره ای درباره سیاوش کسرایی نقاش آبرنگ ساز معاصر که استاد من بود ساخته شد. من به همراه دوست و همکارم کیوان علی محمدی تصمیم داشتیم مستند سه گانه ای درباره سه نقاش بسازیم که متاسفانه ساخت فیلم سوم که درباره مرحوم ترقی جاه بود هرگز میسر نشد.

چرا خانم درودی را برای فیلمتان برگزیدید؟

نام ایران درودی نامی تاثیرگذار در تاریخ هنرهای تجسمی ماست. طبیعی و بدیهی بود که به سراغ ایشان برویم و بخواهیم درباره ایشان مستندی بسازیم. فکر می کنم ساختن فیلمی درباره شخصیتی مانند او آرزوی هر فیلمساز آشنا با نقاشی باشد. من از دوران نوجوانی شیفته نقاشی های وی بودم و کتابی از کارهایشان داشتم که بارها و بارها آن را ورق می زدم و با این که تمام جزییات تک تک کارهایشان در خاطرم ثبت شده بود از دیدنش سیر نمی شدم. بعد از آن کتاب خاطرات خانم درودی، با نام "درفاصله ی دونقطه" منتشر شد که من و کیوان پس از خواندن آن شیفته صداقت و شخصیت او شدیم. عنوان فیلم هم از جمله ای از خود ایشان در همین کتاب گرفته شده است.

به عنوان یک هنرمند چه تحلیلی از خانم درودی و کارهایشان دارید؟

شخصیت یک هنرمند ابعاد گسترده ای دارد که قابل تبدیل به واژه آن هم در حد چند سطر برای پاسخ به یکی از سئوالات یک مصاحبه نیست. اما می توانم بگویم آنچه از ایشان آموخته ام صبوری، استواری و پایداری در برابر تمامی طوفانهای زندگی و استمرار و پشتکار در کار هنری و خلاقیت بوده است. وقتی با وجود بیماری و از دست دادن تک تک عزیزانت همچنان مقابل بوم بایستی و سفیدی محض را به چشم اندازی از سرزمین رویاهایت تبدیل کنی، پس باید بزرگ باشی و مانند نامت ایران پر از شکوه و غرور و افتخار پایداری کنی.

به نظر شما چقدر مهم است که فیلمسازان به سراغ مفاخر مهم هنری از جمله مفاخر هنرهای تجسمی بروند؟

مسلما این مستند ها نگاه و تعریف هر سازنده ای را نسبت به هنرمند به نمایش می گذارد، همان طور که پرتره ای که هر نقاشی می تواند از کسی ترسیم کند با پرتره نقاش دیگر از همان شخص طبعا متفاوت است. اما نکته دیگر ثبت خاطره دیداری و شنیداری از هنرمندان کشورمان در حافظه تاریخی سینمای ماست. مستندهای پرتره علاوه بر معرفی و شناخت بیشتر هر هنرمند به مردم ناآشنا یا کمتر آشنا با هنرمندان و بزرگان میهن شان، فایده دیگری هم دارد. من فکر می کنم این خیلی خوب است که از هر هنرمندی علاوه بر آثارش یادگارهای دیگری برای نسل های آینده کشور باقی بمانند تا یادمان نرود چه بزرگانی داریم و داشته ایم و چه مردمانی هستیم.

آیا هنرمند دیگری درعرصه هنرهای تجسمی هست که علاقمند باشید درباره او فیلم بسازید؟

بله. کشور ما نام آور و هنرمند کم ندارد. من و همکارم کیوان علی محمدی آرزو داریم درباره بسیاری از هنرمندان هم میهن که شخصیت و آثارشان را تحسین می کنیم مستند بسازیم و منتظر فرصت و مهیا شدن شرایط هستیم.

هنرمندان فیلمساز چقدر برای ساخت چنین فیلم هایی حمایت می شوند ؟

به راحتی می توان دریافت که اگر بودجه و حمایتی وجود داشت سه گانه مستند ما امروز تکمیل شده بود و ما پیش از، از دست دادن هنرمند بزرگی چون محمدعلی ترقی جاه تصویر او را در مستند" در سرزمین شگرف نورو رنگ" ثبت کرده بودیم. این حسرتی است که هرگز رهایمان نمی کند. متاسفانه سینمای مستند ما مهجور است و بودجه تخصیص یافته توسط تلویزیون کفاف تولید آثار فاخر را در فیلم های مستند نمی دهد و غالبا کمیت بر کیفیت پیروز می شود. بخش خصوصی هم به خاطر دشواری تامین بودجه و مخاطرات و مشکلات بازگشت سرمایه کمتر توان و امکان حمایت از مستند سازان و سینمای مستند را دارند. امیدواریم این مهم در آینده با مدیریت و چاره اندیشی راهگشای تولید مستندهای ارزشمندی شود.

با توجه به این که دنیای نقاشی در آثار شما نمود عینی دارد به نظر شما شناخت نقاشی چقدر می تواند کار یک فیلمساز را تغییر دهد یا بر روی آن تاثیر بگذارد؟

من پیش از این که وارد حرفه فیلمسازی شوم کار هنری را با نقاشی شروع کردم. آبرنگ می ساختم و شاگرد نقاشانی مانند هما افتخار و سیاوش کسرایی بوده ام . بعد از آن وارد مدرسه فیلمسازی شدم و در کنار کیوان علی محمدی شاگردی محمدرضااصلانی را کردیم. فیلمسازی که از فضای نقاشی وارد سینما شده بود و آثار متفاوتی را در سینمای ایران رقم زد. بعد از شاگردی دستیار او شدیم و برای دو مجموعه مستند به انبارهای موزه هنرهای معاصر، موزه سعدآباد و کاخ موزه نیاوران سر زدیم و گنجینه بی نظیری از بهترین نقاشی های موجود در کشوررا دیدیم ضبط کردیم و در ذهن و قلبمان به ثبت رساندیم. بدون شک علاقه به نقاشی و نقاشان در شکل گیری سلیقه بصری و نگاه هر کسی که در کوچه هنر قدم می زند بی تاثیر نیست. ما نیز در همین هوا نفس کشیده ایم و نمی توانیم از این قاعده جدا باشیم.

انتهای پیام/ زینب السادات افتخاری/31