سرویس استان های هنرآنلاین: به بهانه " واقعیت شخصی " نمایشگاه گروهی عکاسان موبایلی درشیراز:

همچنان که نظرات و بازخوردهای یادداشت اول را دریافت و تحلیل می کردیم فرصتی شد در آخرین روزهای برگزاری نمایشگاه سری به آن بزنیم . نمایشگاهی متشکل از یازده عکاس از شهرهای مختلف با بیش از چهل اثر. عکس ها همه در سایز 32 در 32 در قابی مربع ! ارائه شده بودند و چاپ های قابل قبولی داشتند. فضای قرار گرفتن عکس ها حساب شده تر انتخاب شده بود تا فرصت مطالعه جزئی تر عکس ها بیشتر شود . همچنین محیط داخلی خود نمایشگاه و چشم انداز آن فضایی را به وجود آورده بود غیر از آن بزن و در روهایی که هر از گاه می بینیم . از نکات جالب این نمایشگاه استفاده از ظرفیت های اسپانسری بخش خصوصی بود. نکته ای که  در این روزهای بحران اقتصادی باید جدی گرفت و برای جذب حداکثری آن تلاش کرد و از این چنین نمایشگاه هایی آموخت.

اما همه این محاسن در ابتدایی ترین برخورد با خود کارها رنگ  می باخت .مشکلی همچنان آزار دهنده که گویا جزئی ذاتی از نمایشگاه هایی اینچنینی است . قرار گرفتن عکس های موبایلی در فرمت چاپی و به همین دلیل کاهش بیش از اندازه قطع چاپ و از دست رفتن توقعی که از درک جزییات عکس چاپ شده نمایشگاهی می رود . این عامل که در مواجهه با نمایشگاه قبلی برسی شد ، آنچنان حاد و فاجعه آمیز بود که به نظر می رسید در برخورد اول بدون پیش فرض و بدون جو گیر شدن از حضور در ساختار ارائه و رنگ و لعاب آن باید گفت  این نمایشگاه چیزی بیشتر از یک ژوژمان هنرستانی به نظر نمی رسید ؛  ارائهای که به دلیل صرفه جویی در مواد و هزینه ها تبدیل به بدلی از اصل شده بود که فقط می خواسته راهنمایی برای استادی باشد که باید در تحلیل کلی تر خود به دانش آموزانش نمره دهد ... این ماجرا آنچنان جدی است که ورود به تحلیل جزئی عکس ها چه در حوزه فرم ، ساختار سبکی و محتوا را به طور قطع مختل می کند . تمام مواردی از جمله مجموعه های شهری کار شده ، معماری و عمق فضا و مقوله جذاب چیدمان و عبور از پیش فرض های مستند نگارانه عکاسی موبایلی و همچنین استفاده از تنوع موضوعی برای هر عکاس ،  تنوع محیطی هر مجموعه ، بحث قاب های مربع و همه را باید به ناچار کناری گذاشت زیرا این حرکت به وضوح هنوز تکلیفش با خودش روشن نیست . به همین دلیل بهتر دیده شد به مسائل پیرامونی آن پرداخته شود تا تحلیلی جزء نگر. مسائلی  مهم و پوشیده که در شناخت این جریان بسیار مغفول می ماند .

نامرئی کردن

بیایید از این جا شروع کنیم . در بروشور یا پوستر نمایشگاه هیچ اشاره ای به موبایلی بودن آن نشده است ، انگار در یک پیش فرض پذیرفته شده – یا خواست آگاهانه القای آن-هیچ تفاوتی بین عکاسی موبایل و عکاسی رایج وجود ندارد و همه ما باید عکس را به عنوان پدیده ای اصیل فارغ از ابزار آن به حساب آوریم. ولی این پیش فرض به این قضیه فکر نمی کند اولین کسی که به نمایشگاه وارد می شود ممکن است بپرسد چرا این عکس ها اینقدر کوچک است ؟ سوال خیلی ساده ایست . ولی جواب ساده ای ندارد . برای کسی که نیم ساعت باید ماشینش را در خیابان های اطراف مرکز اسناد بچرخاند تا جای پارکی پیدا کند یا کسی که با تاکسی یا اتوبوس از آن سر شهر برای دیدن نمایشگاه شما آمده باید دلیل قانع کننده ای پیدا کنید مگر چقدر فرق بین سایز نمایشگاهی با تبلت و موبایل وجود دارد که ما را به اینجا فرا خوانده اید... این دلیل اما به شکلی پیشا مفروض وجود دارد ولی باز ذهنیتی آن را سعی در "نامرئی کردن" دارد . اینستاگرام با محاسبه سر دستی جمع حاظرعکاسان ، این نمایشگاه چیزی حدود 280000 هزار فالور و نزدیک به 6800 پست را در پشتوانه خود احساس می کند . رقم قابل تاملی است . همان گونه که نمایشگاه گردان اشاره می کند هر کدام از این یازده نفر – که البته خود او هم یکی از آنهاست - وزنه ای در عکاسی با موبایل ! به حساب می آیند و ما باید اینطورنتیجه بگیریم که جمع کردن آنها در کنارهم حتما اتفاقی مهمی است  و برای کسانی که مدت ها آنها را دنبال یا پسند می کرده اند این مورد جالبی است . عزم حرکت توروار این نمایشگاه به شهر های دیگر از همین ذهنیت خبر می دهد. این همان پیش فرض پوشیده ولی مهمی است که نشان می دهد این اعتبار به شکلی بسیار بطئی از ساحتی سایه وار به جهان واقع احاله می شود . اما این دیدگاه از این نکته غافل است که این اعتبار و وزنه خود امری اعتباری است . این ها بر خلاف کسانی هستند که اعتبار خود را به جهان مجازی می برند .

چون اصل وجودیشان با آن فضا گره خورده است- برای ارزش گذاری کارهایشان مرتب باید به صفحه هاشان رجوع کرد و مهم هم نیست که عکس های این نمایشگاه قبلا در صفحه عکاس نمایش داده شده اند یا نه . در سوالی دیگر باید پرسید کسی که با موبایل عکاسی می کند اصلا کجا باید شناخته و مطرح شود و اعتبار کسب کند . جایی بهتر از اینستاگرام می شناسید و یا اصلا وجود دارد؟ آیا مثلا گوگل پلاس و انبوه انجمن های عکاسیش قابل رقابت و در معرض دید قرار گرفتن در مقایسه با اینستاگرام هست؟  اما این محیط –  در مرز فیلترینگ - با آن که بر خلاف نمونه های مشابه جان مایه اش بر پایه تصویر بنا شده آنچنان چند وجهی و چند کارکردی است که تحلیل ارزش گذاری هنری را به وادی متفاوتی می کشاند. باید دانست که هنر در گستره اینستاگرام مخلوطی از ابژه تمام قد هنرمند و کار هنری است . این ذاتی محیطی است که می توانی از همه اضلاعش استفاده کنی یا نه ولی وقتی شخصی نمای اورهدی از لنزها و بدنه دوربین و سیگار بهمن و آیفن و کیف دوربین نشنال جئوگرافیکش پست می کند و زیر آن می نویسد قبل از سفر برای فلان پروژه عکاسی ، قطعا عکس یا عکس های بعدی از همان پروژه آنچنان آکنده از لایه های فرا متنی می شود که متن هنری را تبدیل به منشوری چند وجهی می کند . به همه اینها انبوهی از پست های مخاطبان، دوست ها ، اقوام و خود هنرمند را اضافه کنید و ببینید عکاس موبایلی دراینستاگرام در چه فضایی قدم می زند . این امر اعتباری با خطی نامحسوس اتوریته هنری عکاس را به صفحه شخصی اش سنجاق کرده است . به همین دلیل تغییر فاز ارائه ، مهلک ترین ضربه را به پیکره و ریخت هنری او وارد می کند. این که چگونه می توان این پدیده را تحلیل فنی کرد خود به پژوهش های دوره ای و کنکاش برای سنخ شناسی این جریان نیاز دارد.

گسستگی معنا

در اصل ،  نمایشگاه واقعیت شخصی یکی از انبوه نمایشگاه هایی است که در چند سال اخیر با ابزار موبایل سعی می کنند سد ذهنی و پیش فرض – هر چند ممکن است این قضیه مد روزشده باشد و  آگاهانه یا ناآگاهانه توسط عده ای پذیرفته و اجرا شود –ابزارعکاسی را بشکند و ما را به جهانی دیگر دعوت کند . ایده ای که پیش فرض های خود را از انگاره های پست مدرنیستی  و نسبیت فرهنگی-هنری به عاریت گرفته است با مرکزیت ابزار گریزی آگاهانه و توجه به هر چیز  "حاشیه" ای برای خلق اثر هنری. این پیش فرض که در محورش " ایده" را به عنوان دلیل بی بدیل کار خلاقانه نشان دارکرده است ، نسبت معنا داری بین خلق اثر هنری و ابزار را نمی پذیرد وبا رویکردی رادیکال هر امر الزام آوری را به چالش می کشد . در وادی عکس- روی کاغذ !-آن را می توان به چیزی نظیر "عکاسی  بی چیز"  تشبیه کرد . عنوان نمایشگاه ( واقعیت شخصی ) خود اشاره به همین ایده شخصی  و همچنین پیوست آن یعنی نفی موضع پیوستگی استعلایی هنر دارد ... این گسستگی معنا – در اینجا واقعیت- به صورت مخلوطی از پشت کردن به ابزار حرفه ای عکاسی به اوج خود می رسد . این خود رابطه معناداری را تشریح می کند که باید قاعدتا به دنبال زمینه های جدیدی برای ارائه محصول هنری خود بگردد ولی متاسفانه به شکلی پارادوکسیکال و در لحظاتی خنده دار به یکی از قدیمی ترین و تثبیت شده ترین اشکال ارائه اثر هنری متشبث می شود ، نمایشگاه آن هم نمایشگاه چاپی . تمام توجیهاتی که از پس آن ارائه می شود از جمله نفس به نفس شدن مخاطب با عکاس ، قطع بزرگتری که مخاطب می تواند کار را ببیند یا فروش آثار برای کسب درآمد از عکاسی نه تنها دردی از این تناقض دوا نمی کند بلکه تنها یک امر را واضح تر می کند ، عدم اعتماد به نفس عکاس موبایلی در جهان زیست هنریش و بجای اینکه در آن فضا سعی کند دست به خلاقیت بزند و شیوه های جدید همگرایی را بیازماید به ارتجاعی خودخواسته تن می دهد.

باید آنها را جدی گرفت

مساله ای دیگرکه حائز اهمیت است وخودنمایی می کند برگزار شدن نمایشگاهایی اینچنینی در سکوتی تحلیلی  است . معمولا حتی یاداشتی هم درباره این نمایشگاه ها هر چند مختصر ارائه نمی شود . این مساله را در دو وجه می توان برسی کرد یا هنوز این فرم به تعین کافی برای پذیرفته شدن نرسیده است . یعنی جامعه هنری با شک و تردید به آن نظاره می کند یا قضیه از این قرار است که با بی توجهی عمدی به جوهره کارهای اینچنینی عملا آنها را نادیده می انگارند .هر کدام از اینها که باشد تلاش عکاسان موبایلی و ردی که از خود باقی می گذارند در حال بالیدن است و نیاز به نقد و نظر و موشکافی دارد . با آنکه خیلی از کارها همچنان رنگ تکرار و آزمون و خطا را به خود دارند باید پذیرفت اقبال روزافزون به این شیوه ثبت از این واقعیت پرده بر می دارد که حتما نیازی برای این کار وجود دارد و این کار خلاَیی را پر می کند . این نیاز باید مبدا شناسی ، بستر سازی و هدایت شود و همچنین به صورتی جدی مورد بحث و نقد قراربگیرد.  فقط کافیست با سری کوتاه به صفحه بعضی از همین عکاسان حاضر در نمایشگاه با رویکردهای متفاوت ، خلاقانه و گاه بدیعی آشنا شد. مثلا مه آلودگی های نیک نهاد را ببینید که چطور در رویکردی هانری روسو وار سعی می کند واقعیتی پالوده شده را از عمق رویا و خیال به سطح بکشاند یا درچیدمان های خاصی به شکلی حیرت آور در هماوایی با "دکی ریکو" دهشتی سرد را آزاد می کنند  تا در خاطره ذهنی از ماهیان مقدس بدلی برای نقاشی متافیزیکی باشد ... یا در کارهای پوست دوزان می توان دید برای باز تعریف عنصر" عمق" چطور فرم های های نئو سوپرماتیستی  در ترکیب بندی های نظام یافته انتزاعی سیاه و سفید  با عنصر انسان – با مهارت تلفیق شده است ... عکاسی موبایلی مساله مهمی است . بازتولید دم دست ترین گونه رسانه ای شدن فرد در جهان ابر تکنولوژیک است . و زایش هنری گاه آنچنان خودانگیخته در این وادی روی می دهد که خود عکاس موبایلی هیچ نشانه و خبری از آن ندارد . و به همین دلیل باید با کاربست ها و شیوه های اعمال آنها کلنجار رفت وروش ها و رویکرد ها را مورد نقد و بازنگری قرار داد - هر چند آنها بخواهند با چاپ کارهایشان و آویزان کردنشان به در و دیوار به تضادی عینی دامن بزنند . تحلیل این جریان می تواند در نهایت به تحلیل کلی تر و دیدن دورنمایی از آنچه اتفاق افتاده و آنچه به سوی آن می رویم کمک شایانی می کند . باید آنها را جدی گرفت . بخش مهمی از آینده جهان عکس در دستان آنهاست .

در یادداشت"این مگاپیکسل های  لعنتی "به این مدخل پرداخته شده اما کلیت فشرده  آن از این قرار است "به نظر می رسد در قراردادی نانوشته حتمیت قطع اسکرین دیجیتال پذیرفته شده است اما حتمیت قطع چاپی مرتب مورد قضاوت مخاطب قرار می گیرد . بر خلاف آن چه توقع می رود ،عکس های موبایلی با چاپ شدن کوچکتر می شوند ... زیرا با ایجاد خلل در هستی ضمنی برداشت مخاطبان با جسمیت فیزیکی دادن به عکس ها به گفتمان خود پشت می کنند ."

"عکاسی بی چیز" را با نگاهی به تئاتر بی چیز گروتفسکی جعل کرده ام . با آنکه جهان های مختلف آنها به هم پوشانی کاملی راه نمی برند به نظر می تواند معنا را منتقل کند.