گروه ادبیات خبرگزاری هنرآنلاین، یکی از نیازهای اساسی جهت بقا و مهم‌تر از آن ترویجِ فرهنگ ناب برآمده از اندیشه یک سرزمین، خاصه فرهنگ کشور ما که برآمده از تاریخ و گذشته با شکوهی است، وجود نیروی کاربلد و متعهدی است که توان تولید اثری با کیفیت، پر‌مخاطب و متناسب با آرمان‌های این کشور را کسب کرده باشد. متاسفانه در این میان بسیاری از نهادهای دولتی و انقلابی در امر تربیت نیرو، موفق عمل نکرده‌اند و در این برهه حساس، آنان که دغدغه نظام و کشور را دارند، آستین‌ها را بالازده و فداکارانه و با کمترین امکانات در رفع نیازهای کشور مشغول به کارند.

 

یکی از این افراد، نویسنده و هنرمندِ دردآشنا، آقای رحیم مخدومی است. ایشان سالهاست در شهر ورامین و در موسسه فرهنگی هنری «رسول آفتاب»، بی‌منت و پر‌کارکرد در جهت تربیت هنرمند و نویسنده کاربلد و انقلابی گام برمی‌دارند. شایان ذکر است فعالیت‌های ایشان به تربیت نیرو، محدود نشده و آثار مکتوب بسیاری توسط وی و همراهانش تولید و روانه بازار نشر شده و مورد توجه قرار گرفته است. در خبرگزاری هنرآنلاین میزبان رحیم مخدومی بودیم و درباره فعالیت‌های ایشان، فرصت‌ها و چالش‌های تربیت نیرو گفت‌وگو کردیم. آنچه ایشان به عنوان نکته اساسی در گپ و گفت با هنرآنلاین مطرح کردند، ایده به میدان آمدن جریان سوم فرهنگی و هنری بود، که جریانی خود‌جوش و مردمی است که در زمانی که مراکز دولتی و انقلابی به وظیفه خود در امر تربیت هنرمند انقلابی عمل نمی‌کنند باید نقش اساسی و موثر ایفا کند و این امر خطیر بر زمین مانده را به سرانجام رساند. همچنین مخدومی در این گفت‌وگو به برخی از اقدامات موسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب هم اشاراتی داشت.

متن کامل این گفتگو به این شرح است:

جناب آقای مخدومی، خدمت شما خوش‌آمد می‌گوییم و امیدواریم که گفت‌ و‌ شنود مفید و موثری در راه کمک به اعتلای  فرهنگ و ادبیات کشور داشته باشیم. به عنوان اولین سوال، این گونه شروع کنیم که چرا تربیت نیرویی که بتواند در گونه‌های مختلف فرهنگی و هنری، کاربلد و متخصص باشد ضروری است و شما وضعیت تربیت نیروی فرهنگی و هنری در کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

موضوع تربیت هنرمند و به شکل کلی‌تر، تربیتِ یک نیروی کارآمد که بتواند برای جامعه موثر باشد، یک رسالت الهی است. اصلا انبیا مبعوث شدند تا انسان بسازند. انقلاب اسلامی هم برخاسته از نگاه انبیا و اولیای الهی است. و به همین خاطر شاید جدی‌ترین انتظار از انقلاب اسلامی انسان‌سازی است. طبیعتا برای رقم خوردن این نتیجه در مرحله اول اسامی ارگان‌ها و سازمان‌های این نظام مثل وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ، صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه‌های علمیه و دیگر مراکز در صف اول تصور انسان قرار می‌گیرد که اینان در عرصه‌ی انسان‌سازی باید بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشند و خروجی‌های مشهود برای داخل و جهان ارائه دهند. اما اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم، در این زمینه خیلی عقب هستیم و تلاش‌هایی که باید صورت می‌گرفت، کارهایی که باید انجام می‌شد، در حد مطلوب رخ نداده و وقتی می‌بینیم مراکزی که وظیفه تربیت دارند آن‌طور که باید و شاید عمل نمی‌کنند، اذیت می‌شویم. انقلاب اسلامی ایران در بسیاری از بخش‌ها که اولویت اول نبوده، خوب پیش رفته، اما در زمینه تربیت نیرو که از اولویت بالایی برخوردار بوده، کارنامه رضایت بخشی ندارد. بنده این نقد را به خودمان هم دارم، زیرا  امثال ما باید در این راه کاری انجام می‌دادیم. اگر خدای نخواسته، قرار باشد روزی انقلاب ضربه بخورد، از عدم تربیت نیرو ضربه خواهد خورد. جبهه‌ی تربیت جبهه‌ی سختی است. سختی به معنای ناشدنی نیست. حضرت امام در مسیر انقلاب اسلامی ثابت کرد یکه و تنها و با دست خالی هم می‌توان کار کرد و نتیجه گرفت.

شما این طور عنوان می‌کنید که نهادهایی مثل وزارت آموزش و پرورش نتوانسته‌اند در تربیت نیرو موفق ظاهر شوند. دلیل این عدم موفقیت را چه عواملی می‌دانید؟

یک کوتاهی بزرگ آموزش و پرورش این است که معلم را در یک مقطع بسیار کوتاه تعلیم می‌دهد، یک ذخیره‌ی اندک به او می‌دهد، بعد، سی سال او را در جبهه‌ی سخت و سنگین و پیچیده‌ی تعلیم و تربیت رها می‌کند. معلم باید پا به پای دانش‌آموز و تغییر و تحولات اجتماع تعالی داشته باشد. بنده با دوره دو ساله تربیت معلم وارد آموزش و پرورش شدم، اما به آن دو سال اکتفا نکردم. با تشنگی در دانشگاه، در حوزه، در آموزشگاهها در جستجوی فراگیری بودم. این دغدغه را پیش از ما باید  وزرای آموزش و پرورش می‌داشتند؛ باید برای ارتقای توانایی و به روز کردن معلم و مربی تدبیر می‌کردند. در مجموع دستگاهها و نهادهای فرهنگی انقلاب نتوانستند آنگونه که لازم بود، نیروی فرهنگی کارآمد تربیت کنند. امروز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما نمی‌توانند ادعا کنند ستاره‌های فرهنگ ،هنر و ادبیات، محصول عملکرد آن‌ها در تربیت نیرو است. چون خودشان هم می‌دانند حاصل خودجوشی خود آن عناصر فرهنگی بوده که آثار خوبی خلق کرده‌اند، نه ریل‌گذاری این دستگاهها. متاسفانه این مراکز برای این موضوع اصلا چشم‌اندازی ندارند. عرض من این است؛ حال که ساختارهای رسمی وظیفه تربیت نیرو را به خوبی انجام نمی دهند، پس بهتر است تشکل‌های انقلابی وارد شوند و ظرفیت‌ها را شناسایی کنند و بپرورانند. این بخش‌های انقلابی با تدابیری به دنبال این باشند که آن بسترهای لازم برای نیروهای خودجوش که به خصوص در شهرستان ها کار می‌کنند را فراهم کنند. چرا باید با رفتن فرج الله سلحشور، ده نفر نباشد که راه او را ادامه دهد و این عَلم بر زمین بماند؟

رحیم مخدومی

مدارس همیشه مقطعی به نام مقطع راهنمایی داشته‌اند، اما به معنی واقعی کلمه راهنما نبوده‌اند. هر ساله میلیونها نوجوان در سنین انتخاب، نیازمند راهنما هستند و بسیاری از این نوجوانان استعداد هنری دارند. چه تعداد از اینها درست راهنمایی می‌شوند و به سمت علاقه و استعداد خودشان می‌روند؟ 

جا دارد این جا یک خاطره نقل کنم از این که دوران مدرسه هم ما در مکان‌های دیگر با کتاب و دیگر علاقه‌هایمان انس گرفتیم نه مدرسه.  بنده زمانی که دانش‌آموز ابتدایی بودم، شهرستان ورامین هیچ کتابخانه عمومی نداشت. یک بار شنیدم مسجدی کمی دورتر از خانه‌ی ما کتاب امانت می‌دهد. برای من سخت بود شبها بروم آن مسجد. ولی به عشق کتاب این سختی را تحمل کردم و بعد از مدتی آن مسجد پاتوق بنده شد. با این که مسجد محل خودمان دیوار به دیوارمان بود. اما درباره مقطع راهنمایی باید عرض کنم که بنده خودم در همان دورانی که بنده دانش آموز مقطع راهنمایی بودم، القائات همه را سوق می‌داد به سمت مهندس، پزشک، وکیل شدن و یا شغل‌های این چنینی. همین القائات روی بنده هم اثر گذاشت. باعث شد در دبیرستان بدون ذره‌ای علاقه، حسابداری بخوانم. در ادامه چون اشتیاق وافر به معلمی داشتم، رفتم تربیت معلم و بیش از 30 سال معلمی کردم. در میان همه‌ی رشته‌های معلمی، مربیگری برایم انگیزه مضاعفی ایجاد می‌کرد و جذابیت بیشتری داشت. خیلی از سالها مربی بودم. به همین دلیل، ضرورت پیدا کرد با شاخه‌های مختلفِ فرهنگی و هنری آشنا شوم و تنوع نیازهای دانش‌آموزان را پوشش بدهم. کلاس نقاشی رفتم، خوشنویسی رفتم، چندین سال تئاتر کار کردم و حتی با دوستان، انجمن نمایش شهرستان ورامین را پایه‌گذاری کردیم. گاهی فعالیت‌ها را در مسجد انجام می‌دادیم. سالها پیش در مسجد فاطمه الزهرای قرچک کلاس قصه گویی داشتم. چند سال بعد تاثیر این کلاس‌ها را بر روی بچه‌ها دیدم. این نکته جالب است که ارتباط بنده بیشتر با دانش‌آموزانی مستمر ماند که در این فعالیت‌های هنری شرکت می‌کردند نه آن دانش‌آموزانی که صرفاً دانش‌آموز کلاس بودند. این برای من یک پیام داشت، که فضای کلاس برای تعلیم و تربیت کارآمد و کافی نیست.

رحیم مخدومی: روح انقلابی باید در مجموعه های فرهنگی و هنری وابسته به نظام شکل گرفته باشد و این روح انقلابی یعنی عمل هنرمند مثل یک طبیب دوار.

به نظر شما مراکزی انقلابی مثل سازمان اوج و یا حوزه هنری توانسته‌اند در راستای تربیت نیرو، گام های موثری بردارند؟

وقتی این مراکزی که شما ذکر کردید از رنگ و بوی انقلابی فاصله بگیرند، به سمت ضعیف و کم‌تاثیر شدن پیش خواهند رفت. به عنوان مثال اگر حوزه هنری بخواهد مثل وزارت فرهنگ به شکل سازمانی عمل کند و جذب نیرو و دیگر ساختارهای این مرکز مثل یک مرکز دولتی باشد، طبیعتا به شکل شایسته موثر نخواهد بود. روح انقلابی باید در مجموعه های فرهنگی و هنری وابسته به نظام شکل گرفته و این روح انقلابی مبنای عملکردشان باشد. روح انقلابی چیست؟ همان نگاه حضرت امام خمینی که بر اساس آن، هنرمند مثل یک طبیب دوار بر اساس تکلیف و وظیفه به دنبال بیمار می گردد‌ در این جا بیمار یعنی مردمی که تشنه هنر ناب هستند. نباید مدیر یک مجموعه فرهنگی یک جا بنشیند تا ارباب رجوع به او مراجعه کند. اگر چنین بشود، طبیعتا سودجوها به او رجوع کرده، فرصت فکر کردن را از او می‌گیرند. برایش تصمیم‌سازی و حتی اولویتهایش را جابجا می‌کنند. شما به منش حضرت امام اگر نگاه کنید، ایشان بدون عِدّه و عدّه، مخلصانه به میدان آمد. دقت کنید؛ به میدان آمد. ننشست که به او رجوع کنند. در نتیجه آنهایی که همفکر و هم مسلک او بودند، شناسایی و به کار گرفته شدند؛ بدون این که تشکیلاتی رسمی در اختیار داشته باشند. ما الان نیاز به این نگاه داریم تا در زمینه فرهنگ و هنر به بلوغ برسیم. شما قدرت اثرگذاری سرود سلام فرمانده یک را ببینید! بدون پول و ادعا و بدون هدفِ گزارش دادن به کسی، تولید شد و افکار عمومی دنیا را درنوردید. خود این نمونه ها به ما یاد می‌دهد اگر می خواهیم تاثیر گذار باشیم باید با الگوی انقلابی پیش برویم. در غیر این صورت وقت و بودجه را هدرخواهیم داد. اگر مراکز فرهنگی انقلاب، این روش و منش را اتخاذ نکنند، شاید وسعت پیدا کنند، اما تأثیرگذار نخواهند بود.

خب در اینجا وقتی افراد دغدغه‌مند می‌بینند که نهادهای دولتی و انقلابی نتوانسته‌اند خلا تربیت نیروی فرهنگی و هنری را پر کنند، باید چگونه جهت رفع این نیاز مهم اقدام کنند؟

البته در ساختار جمهوری اسلامی وزارت فرهنگ و دیگر دستگاههای فرهنگی هم باید به سیاقی که عرض کردم انقلابی و تاثیرگذار باشند. الان با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و حاکمیت دولتهای لیبرال، فاصله‌ی زیادی از ریل انقلاب گرفته‌ایم. لذا باید تشکل‌های انقلابی تلاش کنند خلأها را پرکنند. متاسفانه موضوع فرهنگ چون در اولویت دولتها نیست، هیچ وقت نتوانستند این معضل را حل کنند. ما حتی خودمان جمع شدیم و مجمع ناشران دفاع مقدس را راه اندازی کردیم تا بتوانیم آثار ناشران را به دست مخاطب برسانیم. کسی کمکمان نکرد. الان پس از ده سال، این مجمع که بسیار فعال هم هست، دفتر فعالیت ندارد. مطالبه رهبرانقلاب هم در سالهای اخیر، اقدام نیروهای خودش جوش انقلابی بوده و حتی ایشان از تعبیر آتش به اختیار استفاده کرده‌اند. گویا رهبری جریان سومی را مطالبه می‌کنند؛ جریان اول دولت است و جریان دوم این ارگان‌ها و نهادهای انقلابی که موفقیتشان در فرهنگ چشم‌گیر نبوده. اما جریان سوم همین کسانی هستند که در یک نقطه‌ای از کشور کار مخلصانه ومؤثر انجام می‌دهند. هر چند کوچک‌اند، اما اگر اخلاص داشته باشند، اثر کارشان وسیعتر و عمیقتر از دستگاههای بزرگ و پرهزینه خواهد بود. مثل نوع شهادت محسن حججی و یا سرود ابوذر روحی. این موضوع به ما امید می‌دهد که خودمان را بی‌تأثیر نبینیم. حتما شما استقبال از کتاب «سلام بر ابراهیم» را دیدید. این‌ها برای ما پیامهایی دارد که فریفته برخی کارهای حرفه‌ای نشویم. البته من نمی‌خواهم کار تمیز و حرفه‌ای را نفی کنم اما نیت مخلصانه و عمل انقلابی شرط لازم تولید فرهنگی تأثیرگذار است. متاسفانه خیلی از مسؤولین، فضای فرهنگ را جبهه نمی بینند. البته ندیدن آنها تکلیف را از گردن ما ساقط نمی‌کند.

رحیم مخدومی

رحیم مخدومی: مثل یک سرباز در حوزه فرهنگ می جنگیم

خب برسیم به فعالیت‌های فرهنگی و هنری خودتان که در موسسه «رسول آفتاب» متمرکز است، بفرمایید که این موسسه چه سابقه ای دارد و اکنون در آن به چه اقداماتی  مشغول هستید و با چه نگاهی این فعالیت‌ها را انجام می‌دهید؟

رسول آفتاب از  سال ۸۸ شروع به کار کرد. و چون در سال فتنه راه‌اندازی شد، به ذهنمان رسید اولین حرکتمان، برپایی یک جشنواره با موضوع فتنه ۸۸ باشد. فراخوان داستان و خاطره داشتیم که استقبال بسیار خوبی از آن شد. با توجه به مطالبه‌ای که وجود داشت این جشنواره استمرار داشت و سال‌ها بعد ادامه پیدا کرد و محصول جشنواره را به چند کتاب تبدیل کردیم. در پی آن نشر رسول آفتاب را شکل دادیم. کار ما کاملا مردمی بود. نه سایت داشتیم و نه پولی که با آن پوستر طراحی کنیم. فرزند بنده که دانش آموز راهنمایی بود یک طرح ساده زد و همان شد پوستر جشنواره. حتی خودی‌ها هم درگیر این بودند که جایی سرمایه‌گذاری کنند که بیشتر دیده شود که بتوانند آمار صادر و گزارش دهی کنند. بعدها هم این سختیها همراه همیشگیمان بود. گاه در موسسه رسول آفتاب نمی‌توانستیم نیروها را با حداقل حقوق تأمین کنیم و به همین خاطر کم و کمتر می‌شدیم. گاهی اوقات تنها بنده و یک نفر دیگر بودیم و صرفا سعی داشتیم تنها چراغ انتشارات را روشن نگه داریم. الان هم به همین شکل مؤسسه را اداره می‌کنیم. البته ایامی جشنواره‌هایی برگزار می‌کنیم. به عنوان مثال ما در مجمع ناشران دفاع مقدس مشاهده کردیم که چقدر کتاب کودک و نوجوان در حوزه دفاع مقدس کم و چه میزان مخاطب زیاد داریم. به همین دلیل ما جشنواره‌ای با همین موضوع برگزار کردیم و حدود 21 اثر خوب شناسایی کردیم اما به دلیل عدم امکانات تنها توانسته‌ایم دو اثر از این تعداد را به چاپ برسانیم. از طرف دیگر بعد از چاپ دغدغه پخش وجود دارد. همه این عوامل باعث می‌شود خود را تنها ببینیم، اما از پای ننشینیم. ما مثل یک سرباز هستیم که باید دغدغه جنگیدن در حوزه فرهنگ را از خود دور نکنیم. همواره امید داشته‌ایم. بنده برای کار فرهنگی سعی کردم تا جایی که ممکن است موانع را از سر راهم بردارم. یکی از این موانع، انتشار کتابهایم بود. به فکر تأسیس انتشارات افتادم. وزارت ارشاد دولت خاتمی خیلی سنگ‌اندازی کرد. در آن دولت نتوانستم مجوز بگیرم. در دولت دوم احمدی نژاد مؤسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب را تأسیس کردم. 

رحیم مخدومی

عمده فعالیت‌های رسول آفتاب در چه زمینه‌هایی است. آیا طرح‌های خاص و ویژه دیگری هم در این موسسه اجرا کرده‌اید؟

الان در اینجا هم کار نشر انجام می‌دهیم، هم دوره‌های نویسندگی می‌گذاریم. از آنجا که بیشتر فعالیت بنده در حوزه دفاع مقدس است، اکثر شاگردان کلاس نویسندگی را سوق می‌دهم سمت ادبیات دفاع مقدس. البته در بخش قبلی صحبتها به برخی مشکلات و موانع ایجاد شده اشاره کردم اما این نکته شایان ذکر است که این تگناها مثل تحریم‌ها علیه نظام با برکت بوده. بنده با مسئولان فرهنگی جلسه برگزار می‌کردم و به ایشان هشدار می‌دادم که حضرت آقا مطالبه کرده است و شما در حال کم‌کاری هستید. حتی یک بار آقای قالیباف جلسه‌ای با نویسنده‌ها گذاشت. به ایشان گفتم اگر رهبری یک بار نکته‌ای را با تأکید بیان کند، باید برای آن نکته ستادی تشکیل بدهید. ببینید چرا تأکید شده. در حالی که ایشان سه بار بر افزایش ۱۰۰ برابری تولیدات هنری و ادبیات دفاع مقدس تاکید کرده است. آیا در مجلس توجهی به این موضوع کرده اید؟ خیر!آن جلسه خروجی خاصی نداشت. گویا می خواستند صرفا عکسی با نویسندگان بگیرند و بروند. به همین شکل به دیگر مسئولان فرهنگی مثل وزیر فرهنگ و رئیس صداوسیما هم مطالبات خود را گفته‌ام. از این مطالبات تا به حال نتیجه‌ای نگرفته‌ام. لذا سعی می‌کنم وظایفم را مردمی پیش ببرم؛ طرحی به نام «عطر محله» را شروع کرده‌ام. در این طرح با کمک خود محل، برای شهدای آن محل کتاب تولید می‌کنیم. از ظرفیت‌های محله مثال مسجد، پایگاه بسیج، امام جماعت و دیگر ارکان استفاده می‌کنیم. در محل برای جوانها آموزش‌های لازم مثل نحوه مصاحبه را می‌گذاریم. خودشان خاطرات را جمع می‌کنند. حتی هزینه‌ها را هم خودشان جور می‌کنند. در گام اول، حاصل این تلاش، یک کتاب 500 صفحه‌ای شد حاوی خاطرات شهدای مسجد امام حسین(ع) محله کارخانه قند ورامین. این کتاب یک الگو شد برای محله‌های دیگر. یکی از راه‌هایی که می توان برای تمامی شهدا کار انجام داد این طرح است زیرا شاید توان تولید یک کتاب برای هر شهید وجود نداشته باشد. برای موضوع پخش کتاب هم از ظرفیت مردم استفاده و طرحی به نام طرح کوک راه اندازی کرده‌ایم. به ناشرین متعهد می‌گوییم اگر شما حاضر باشید کتاب را با حدود 45 درصد تخفیف ارائه کنید، ما خیّرانی پیدا می‌کنیم که آن‌ها هم 20 درصد تخفیف را متقبل شوند. حدودا 5 درصد هم هزینه بسته‌بندی و ترابری کتاب‌ها می‌شود. کتاب را با 60 درصد تخفیف به مدارس و مجتمعات می‌دهیم. در جشنواره دانایی و توانایی دولت قبل، یک باند از چند ناشر حدود 65 درصد کتاب ترجمه خارجی را وارد این جشنواره می‌کرد. گاهی از یک ناشر 30 هزار نسخه کتاب می‌گرفتند. ما با این طرح کوک از ناشرین متعهد و کاربلد به مدارس کتاب می‌بریم. در این طرح همه کارها به دانش‌آموز سپرده می‌شود. دانش آموزان در مدرسه به شیوه‌های مختلف به یکدیگر کتاب معرفی می‌کنند. با این طرح شادابی و نشاط هم تا حدی به مدارس بازمی‌گردد. خود دانش آموزان بهترین مروجین کتاب هستند. ما این طرح را به وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش ارائه دادیم اما استقبالی نشد. با توان خودمان و به شکل خودجوش در حال اجرا هستیم.

در پایان لازم می دانم این نکته را عرض کنم که امیدوارم تا نفس دارم در این مسیر پر برکت حرکت کنم.