سرویس تئاتر هنرآنلاین: توجه نکردن به ساختار نمایش مستند و غفلت از برخی عناصر ساختاری و همزمان بی‌توجهی به کارکردهای همان بخش‌های  ناقص به کار برده شده و محدود و حتی صرفاً نمایه‌ای و نیز عمده‌تاً  تاکید بر حرکات نسبتاً موزون تکراری طولانی، یقیناً تماشاگران را خسته می‌کند و همزمان نمایش مستند را که باید الزاماً با استناد به داده‌ها و داشته‌های اثبات‌گرایانه شکل بگیرد، بی‌اعتبار و غیرجذاب جلوه می‌دهد.

نمایش "من دیگری است" یا "رمبو در آفریقا" به نویسندگی و کارگردانی "لارس کینو" از کشور نروژ که به عنوان یکی از نمایش‌های چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در تالار مولوی اجرا شد به لحاظ  ضرورت‌های ساختاری ژانر اثر، نیاز به ارزیابی و بررسی دارد. این نمایش به زندگی "آرتور رمبو" شاعر معروف  فرانسوی می‌پردازد و بنا به خط روایی داستان زندگی او که در کنار شاعری‌اش و برای گذران زندگی‌‌اش مجبور به خروج از کشور فرانسه شده و به جاهای مختلفی از آفریقا  سفر کرده است، می‌پردازد. آرتور رمبو در آفریقا به عنوان کارمند شرکت و سپس یک تاجر به کار مشغول بوده است. نویسنده و کارگردان نمایش "آرتور رمبو در آفریقا" که عملاً از ذکر نام "آرتور" اجتناب ورزیده و از او فقط با نام "رمبو" که ما را یاد رمبوی سینمای هالیوود می‌اندازد، یاد کرده است.

ساختار اجرا ترکیبی ساده و اغلب بدون کلام دارد. کارگردان سعی کرده از طریق شکل‌دهی‌های گروهی بنا به برداشت ذهنی خود موقعیت آرتور رمبو را که دقیقاً معلوم نیست کدام شخص است، در حال کار و فعالیت نشان دهد. شیوه نشان دادن او هم کمک گرفتن از حرکات نسبتاً موزون فردی در قالب جمع که هرکدام به کار و فعالیتی مشغول‌اند، طراحی شده است. دو صحنه دیگر مشابه این صحنه اول تکرار می‌شوند و دیالوگی هم در کار نیست. تصاویر خوب و مرتبطی هم برای پخش تصاویر ویدیوئی بر پرده سفید دیواره انتهایی صحنه انتخاب نشده و خود این صحنه‌ها هم طولانی‌اند. در یک میزانسن خطی دو بار همه بازیگران در یک صف می‌ایستند و جملات و عباراتی انگلیسی را به نوبت تکرار می‌کنند؛ همزمان تصویر متن ترجمه شده گفته‌های آنان از طریق پخش ویدیوئی ارائه می‌شود تا تماشاگران موضوع را دریابند. به جز سه مورد که در آن به نامه یا گفته‌های تلفنی اشاره می‌شوند، بقیه تصویرها محدود به چند تصویر از کاروان شترها و اسلاید مساجد و مناظر بی‌ربط به محتوای اجراست و عمده‌تاً به ترجمه بالانوشت اختصاص دارند. از یک محفظه کلبه مانند نسبتاً کوچک هم برای رفتن به داخل آن و انعکاس دادن سایه گربه و آب دادن به شتر با استفاده از شیوه نمایش سایه‌ای استفاده شده که کاربری محتوایی و نمایشی زیادی ندارد.

در ادامه نمایش صحنه‌های دیگری مبنی بر فعالیت زیاد، خسته شدن و از پای درآمدن نسبی آدم‌ها نشان داده می‌شوند و باز در میزانسنی خطی بازیگران این بار رو به سمت دیگری کنار هم می‌ایستند؛ بعد به نوبت و تک تک به جلو صحنه می‌آیند و موقعیتی تک نفره یا دو نفره (به کمک تغییر صدا و دوجوره کردن آن) را به نمایش می‌گذارند و دیالوگ‌هایی تکراری و غیرتکراری را رو به تماشاگران بیان می‌کنند؛ ترجمه آن‌ها هم با پخش  ویدیویی و به صورت بالانوشت‌های قبلی ارائه می‌شوند. 

در حرکات جمعی، برخی از زنان، مردپوش شده‌اند؛ چهره‌پردازی مردان هم بسیار بد انجام شده و شبیه چهره‌پردازی سطحی و مصنوعی بازیگران در نمایش‌های خیابانی است. در این نوع نمایش‌ها مستند الزامی است که در رابطه با صحنه‌هایی، تصاویری مستند و واقعی به شکل فیلم یا اسلاید نشان داده شوند و محتوای روی صحنه را به اثبات برسانند. ضمناً خود صحنه‌های اجرایی الزاماً باید با نقش‌پذیری کامل بازیگران در قالب موقعیت‌های دو یا چندسویه دراماتیک عملاً نشان داده شوند. ضمن آن‌که امکان گزارش‌دهی یا گزارش تهیه‌کردن یک یا چند نفر هم در قالب پرسش و پاسخ‌های دو یا چند سویه از بازیگران روی صحنه فراهم شود که همه این‌ها انجام نشده‌اند و اجرا از نظر ساختاری چیزهایی کم دارد. ضمناً تصاویر ویدیوئی خیلی نارسا جلوه کرده‌اند و تعدادشان هم بسیار کم است؛ انتخاب صحنه‌های جمعی صرفاً نمایه‌ای که چیز زیادی از آن نمی‌توان فهمید، نه تنها کمکی نکرده، بلکه اجرا را طولانی‌تر و خسته‌کننده کرده است: می‌شد حداقل صحنه‌ها  موجز اجرا شوند.

در دو تا از صحنه‌های گروهی یک نفر هم با دو تفنگ در صحنه حضور دارد که هویت او هم مثل  سایرین زیر کلی‌نگری نگاه نویسنده و کارگردان پوشیده و نانموده مانده است. در صحنه‌ای جمعی همه بازیگران با بال‌های ساخته شده از پرهای سفید به صحنه می‌آیند و همانند غازها و اردک‌ها صدای "کواک کواک" از خود در می‌آورند؛ آن‌ها همزمان با چاقوهایی بر قابلمه‌های کوچک می‌کوبند: در این صحنه ساختگی و شعارگونه، موضوع غذای افراد و نوع آن مطرح می‌شود که اساساً اضافی و بی‌اهمیت است. در یک صحنه هم موضوع  وجود گربه‌ها و تقلید صدای‌شان صحنه‌ای می‌شود و...... 

توجهی به موارد فوق به گونه‌ای مستند ثابت می‌کند که نمایش ظاهراً مستندروایی "من دیگری است" یا "رمبو در آفریقا" به نویسندگی و کارگردانی "لارس کینو" از این ژانر نمایشی چیزهای زیادی کم دارد و ناقص است. ضمناً در هیچ جای اجرا به شاعر بودن "آرتور رمبو" که یکی از بزرگ‌ترین شاعران فرانسه بوده، اشاره‌ای مستند و دراماتیک نشده است: در حالی که ادعا شده نمایش به زندگی او می‌پردازد.

این اجرای ناقص بسیار دافعه‌زا و با میزانسن‌های گروهی مشابه (فقط یک میزانسن دو نفره در نمایش است) اساساً جذابیتی ندارد و تماشاگران را از تئاتر مستند بیزار می‌کند.