سرویس تئاتر هنرآنلاین: چندین سال است که اجراهای تک نفره  مد روز شده و تماشاگر با نمایشی روبه‌رو می‌شود که در آن نه طراحی نمایشی خاصی وجود دارد، نه دکور؛ به عبارتی، صحنه تهی از همه چیز است و فقط یک نفر مرد یا زن در صحنه نشسته یا ایستاده است؛ او بعد از چند دقیقه شروع به حرف زدن می‌کند و وانمود می‌شود که در حال برون‌فکنی و بیان یک مونولوگ است. باید یادآور شد که همه این‌ها ناشی از تعریف غلط "مونولوگ" یا "تک‌گویی" است؛ به زعم نویسنده یا کارگردان این نوع نمایش‌ها هرآنچه توسط یک نفر بیان شود و یک سویه باشد، مونولوگ تلقی می‌‌شود؛ در این تعریف ناقص و غلط به این نکته مهم توجه نمی‌شود که در ارتباط با طرح موضوعی نمایش و روابط علت و معلولی حوادث  باید الزاماً برای بیان تک‌گویی علت یا علت‌هایی وجود داشته باشد: به این معنا که مونولوگ همیشه بعد از یک حادثه و یا شرایطی که بر پرسوناژ تاًثیرات روحی و روانی گذاشته، بیان می‌شود و اگر بازیگر از همان آغاز بدون دلیل به بیان آن متوسل شود، صرفاً حرف زدن و چنانچه توام با حالات و ژست‌ها  و حرکاتی هم باشد، اساساً نوعی دکلمه کردن و وانموده سازی یک سویه است.

نمایشواره "اژدهاک"(آژی دهاک) اثر بهرام بیضائی به کارگردانی و بازی علی شعبانی که هم اکنون در سالن کوچک تالار مولوی اجرا می‌شود برخلاف متن به شکل فوق اجرا می‌گردد؛ یعنی یک بازیگر مرد بدون طراحی لباس و چهره‌پردازی با حالتی گرفتار در خود، بر کف سالن نشسته و در همان حال خرده‌ریزه‌هایی را که به چشم دیده نمی‌شود، جمع می‌کند و ظاهراً آدمی بیمارگونه به نظر می‌آید؛ مدتی بعد از آغاز نمایش و برخاستن و حرف زدن‌های ادیبانه و نمایشی‌اش رو به تماشاگران، عملاً همچون بیماری پارانوئیدی معرفی می‌شود که نامش ظاهراً "اژدهاک" یا همان "آژی دهاک" و ضحاک است. او لب به روایتی می‌گشاید که در آن شکایت و گلایه هم هست: گاهی هنگام  روایتش حرکاتی موزون دارد که با خوانشی ترانه‌وار هم همراه شده است: همه این‌ها با توجه به سر و وضع‌اش، او را همانند یک گدای بیمار حالی به حالی نشان می‌دهد که گرچه در نوع خود زیباست، اما یک سویگی و عدم طراحی لباس و بی‌توجهی به چهره‌پردازی پرسوناژ و مخصوصاً تناقضات مفاهیم سخنانش با حرکات و موقعیتش، پرسش‌های بی‌پاسخی ایجاد کرده است: گویی یکی از تماشاگران به میل خود از روی صندلی برخاسته و کمی جلوتر رفته و چنین نقشی را بازی کرده است. 

در مقاطع کوتاهی از نمایش صدایی هم از بلندگو به گوش می‌رسد که می‌گوید: " من یامائا هستم." و  خود را  یک "خدا" معرفی می‌کند؛ همین  ثابت می‌کند آنچه به غلط به عنوان "مونولوگ" بیان می‌شود، در اصل "دیالوگ" به حساب می‌آید و رابطه دو پرسوناژ هم مطرح است، نه یکی.

علی شعبانی برای راحتی کار خودش و هزینه نداشتن اجرایش به چنین ترفندی متوسل شده و زیبایی نمایشنامه بهرام بیضائی را زایل کرده است. دیالوگ‌های زیبا و تئاتری بیضائی در متن نمایشنامه ضمن آن‌که واقعیت‌های مربوط به "آژی دهاک" را آشکار می‌کند، به طور همزمان همسویی، ترحم و نفرت ما را نسبت به این پرسوناژ برمی‌انگیزد: درست همانند آنچه معمولاً در یک تراژدی رخ می‌دهد، اما در این اجرا تناقضات حرکات و ظاهر بازیگر با لحن ادیبانه و دیالوگ‌های پرمعنا، نمایشی و نسبتاً تمثیلی‌اش در تضاد است؛ همین ناهمخوانی و عدم تناسب، سبب نوعی دافعه‌زایی ممتد شده و در کل، تماشاگر با دیالوگ‌ها ارتباط ذهنی، عاطفی و متفکرانه‌ای برقرار نمی‌کند: در این اجرا همه چیز در یک چیز خلاصه شده و آن هم عملاً سرسری و سطحی ارائه شده است. استفاده از موسیقی در بخش اول نمایش با موضوع هماهنگی دارد، اما در بخش دوم که موسیقی تند، ریتمیک و همزمان ضربی می‌شود و بازیگر هم به اشتباه با آن همراهی می‌کند، هماهنگی محتوایی خاصی با اجرا ندارد و حتی متناقض با آن است. کاربری نور، یکسان و معمولی است. حذف طراحی صحنه، دکور و چهره‌پردازی و حتی شکل نگرفتن شخصیت پرسوناژ، داده‌های قابل توجهی برای تماشاگر باقی نگذاشته است. مقوله کارگردانی کاملاً منتفی است، زیرا هیچ میزانسن خاصی مطرح نیست و علی شعبانی نمایشنامه زیبا و هنرمندانه بهرام بیضائی را بسیار زشت و خسته‌کننده اجرا کرده و در حد یک اجرای کارگاهی و تمرینی است که یک دانشجوی سال اول قبلاً به عنوان تکلیف نمایشی برای استادش انتخاب کرده و ارائه داده باشد تا به زعم خودش استعداد بازیگری‌اش را به نمایش گذاشته باشد.

مقوله بازیگری هم دقیقاً با آنچه در بروشور ذکر شده، در تضاد است: حرکات، ژست‌ها و حالات بازیگر معنا و موقعیت‌های عاطفی و ذهنی خاصی  را نشان نمی‌دهد؛ اغلب آن‌ها "من درآوردی" و شخصی‌اند.

نمایش "اژدهاک" به کارگردانی و بازی علی شعبانی نمایش‌واره‌ای خسته‌کننده و بسیار ملال‌آور است، چون به الزامات و اقتضائات نمایشنامه توجه عمیق نشده و حتی به تحلیل در نیامده است و پرسوناژ "آژی دهاک" به رغم "پرسوناژ محور" بودن متن، روی صحنه شخصیت‌پردازی نشده است.