سرویس تئاتر هنرآنلاین: بی‌توجهی به متون نمایشی یا داستانی ایرانی و یا مطرح نکردن مسائل اجتماعی جامعه (ولو در قالب و ژانر کمدی) که می‌توانند عامل موثری برای یک تغییر نسبی بنیادین در تئاتر باشند و پناه بردن به متون خارجی (بی آن که درست و حسابی فهمیده و اجرا شوند) تبدیل به یکی از معضلات جامعه تئاتری شده است؛ بدتر آن‌که چنین متونی را دستکاری و ذهن‌کاری می‌کنند و مثل نمایش "بلبشو" تحت عنوان "‌برداشتی آزاد از کتاب کمدی‌های داریو فو، ترجمه جمشید کاویانی"، ارائه می‌شود و در بروشور نمایش اسم "این برداشت‌کننده خیلی آزاد" هم ذکر نمی‌شود؛ همه این‌ها نشانگر نادیده گرفتن معنا و مفهوم خود تئاتر و عدم شناخت آن است؛ محض یادآوری باید گفت که معجون نوشتاری و اجرایی مورد نظر هیچ ارزش محتوایی و اجرایی ندارد و حتی به‌گونه‌ای تئاتر را هم به عنوان جایی برای مطرح کردن تم‌های غیر اخلاقی( بدون نتیجه‌گیری مهم و قابل قبولی از آن‌ها) معرفی می‌کند.

در نمایش "بلبشو" با برداشت بسیار آزاد و شخصی نویسنده‌ای بی‌نام و نشان، و با کارگردانی میثم مرادی که هم اکنون در سالن شانو اجرا می‌شود، موضوع حول خیانت دوسویه چند زن و شوهر متمرکز شده که به بهانه سرقت از خانه شهردار همه چیز افشاء می‌شود؛ در این میان آشکار می‌گردد که خود شهردار و زنش هم به همدیگر خیانت می‌کنند و هر کدام حداقل با یک نفر رابطه عاشقانه دارند؛ البته پای دو زوج دیگر هم  به ماجرا کشیده می‌شود. نهایتاً دست همه آن‌ها برای هم رو می‌شود، اما به چنین موضوعی به عنوان حادثه‌ای عادی و چیزی شبیه سوء‌تفاهم می‌نگرند و اتفاق ناگواری هم مبتنی بر جدایی و غیره رخ نمی‌دهد و ماجرا همچنان ادامه پیدا می‌کند.

این موضوع و حتی پرسوناژهای روی صحنه به جای آن‌که برای تماشاگر متناقض و منحرف جلوه نمایند، تا اندازه‌ای جذاب و حتی به رغم انحراف‌شان افرادی  طبیعی جلوه می‌کنند(!؟) حالا باید از کارگردان و این گروه نمایشی پرسید که آوردن این اجرای مشمئزکننده که بسیار جدی است، اما ظاهراً به شکل کمدی اجرا می‌شود (وچندان هم نمی‌خنداند) برای تماشاگر و جامعه ایرانی که خودش مشکلات اخلاقی و فرهنگی فراوانی دارد، چیست؟

 نمایش "بلبشو" به همین دلیل موضوع مناسب و جذابی ندارد و این برجسته‌ترین ضعف آن است؛ حتی این پرسش را پیش می‌آورد که چرا بین این همه موضوع خوب، انسانی، اجتماعی و آموزشی و حتی کمیک دیدنی، کارگردان به سراغ چنین تمی رفته است؟!

نمایش‌های اجرا شده در سالن "شانو" به علت آن‌که سالن چندان مناسب اجرای نمایش نیست، اغلب طراحی‌های  مشابهی دارند: مثلاً طراحی نمایش "بلبشو" شبیه طراحی یکی از نمایش‌های قبلی است و حتی ابزار و ادوات صحنه هم تقریباً به همان ترتیب چیده شده‌اند: علت آن محدودیت سالن است؛ سمت چپ آن (نسبت به موقعیت و نگاه تماشاگر) شامل چند پله و تراس کوچکی است که اساساً جزو معماری ساختمان، سالن و محل ورود و خروج بازیگران است و همین  سبب شده که طراحی‌ها و دکورهای داخلی که نشانگر هال یا اتاق هستند، همواره شبیه هم باشند. با وجود این، طراحی و دکور صحنه در کل به تناسب آن‌که خانه یک شهردار را نشان می‌دهد و همزمان لوکس و تزئینی هم طراحی شده، مناسب از کار درآمده است.

بازی بازیگر زنی که نقش زن شوهردار را ایفا می‌کند و لباسی سراپا قرمز به تن دارد که منحرف بودن و خیانت پیشگی او را طبق نقشش نشان می‌دهد و بازی زنی که نقش همسر دزد را به عهده دارد، هر دو نسبتاً خوب بازی می‌کنند. بازی بقیه بازیگران اغلب تصنعی است و علت آن هم مربوط می‌شود به آن‌که می‌خواهند هرچه کمیک‌تر جلوه نمایند؛ این موضوع آن قدر برای کارگردان مهم بوده که اغراق در چهره‌پردازی‌ها و استفاده زیاد بازیگران از حرکات بدن‌شان و مخصوصاً "وانموده‌سازی‌های" مضاعفی که برای نشان دادن حوادث خواسته یا ناخواسته از خود بروز می‌دهند، همه چیز را ظاهراً هجوآمیز نشان می‌دهد، اما چون هیچ جنبه انتقادی حتی در کل نمایش نیست، این هجوآمیز بودن عملاً تبدیل به "اغراق‌های بیش از حد" شده و به تصنعی بودن نمایش منجر شده است.

اغراق در حرکات بازیگران و تصنعی جلوه دادن اغلب پرسوناژهایی که در اصل کمیک نیستند، سبب شده که تماشاگران به اشتباه بیفتند و چنین تصور کنند که ژانر نمایش "کمدی شخصیت" است؛ در حالی که چنین نیست. اگر این نمایش به طور کمدی اجرا نمی‌شد، شاید به علت واقع‌گرایانه بودنش به طور ضمنی داده‌هایی تحلیل‌گرایانه برای تماشاگران در بر داشت و ذهنیت‌های غلط ایجاد نمی‌شد.

گاهی بازیگران جملات کوتاهی را خارج از دیالوگ‌های‌شان خطاب به تماشاگران بیان می‌کنند که نوع "فاصله‌گذاری" بی‌ربط به محتوا و اجرا تلقی می‌شود. در این نمایش از عنصر تصادف زیاد استفاده می‌شود: رویارویی زن و شوهرها هنگام بودن نامشروع هر کدام با دیگران، زیاد و غیرواقعی است؛ مهم‌تر آن‌که همه در یک مکان هم رخ می‌دهند. حتی زنی که شوهرش برای دزدی وارد خانه شهردار شده، شماره تلفن آن‌جا را بلد است و مضافاً آن‌که خودش هم بدون دلیلی قانع‌کننده به خانه شهردار می‌آید؛ این‌ها آشکار می‌کنند که ذهنیتی عمدی در کار بوده تا فقط یک نمایش شکل بگیرد، بی‌آن که به جنبه‌های هنری و محتوایی آن توجه شود.

در نمایش "بلبشو" به کارگردانی میثم مرادی پنهان و آشکار شدن‌های پی‌درپی و مخفی کاری‌های مقطعی پرسوناژها تماشاگر را یاد حوادث فیلم‌های صامت قدیمی نیز می‌اندازد.

طراحی لباس‌ها مناسب و کارکرد نور هم اصولی و نمایشی است. طراحی و اجرای میزانسن‌ها و کارگردانی نمایش به نسبت موضوع خوب انجام شده‌اند. بازی اغلب بازیگران همان‌طور که قبلاً اشاره شد با اغراق همراه است؛ با وجود این حتی به عنوان یک نمایش کمدی تماشاگران را چندان نمی‌خنداند؛ ضمناً با توجه به تکرارشدن متناوب موضوع خیانت، اجرا نسبتاً طولانی است و همزمان هیچ داده و داشته مفید و یا مفرحی برای تماشاگران ندارد؛ مضافاً آن‌که واقعاً خسته‌کننده است.