سرویس تئاتر هنرآنلاین: عدم آشنایی با ساختار نمایشنامه، بیاطلاعی از هدف و غایتمندی "هنر" و صرفاً گذراندن دورهها یا سالهایی از عمر به یادگیری و تحصیل در رشته تیاتر، گاهی هنرآموزان را به این اشتباه میاندازد که هرچه روی صحنه اجرا شود، به خودی خود از جنس نمایش است و مهمترین اصل هم برای این پنداشت غلط،تاکید غیردراماتیک بر پیامدهیهای ضمنی سیاسی یا اجتماعی گذرا در مورد گذشتگان است؛ معمولاً چنین افرادی هرچه بنویسند و اجرا کنند، عاری از دادههای ساختاری و هدفمند نمایشی است و اساساً برایشان مقوله ساختار جایی ندارد. آنچه در نظر آنها اهمیت دارد، در اختیار داشتن یک گروه نمایشی و یک سالن اجراست و نمایش هم با تاکید بر این واقعیت غلط که هرکس درس تیاتر خوانده باشد، میتواند نویسنده، کارگردان، بازیگر و حتی طراح صحنه نمایش خود باشد، ظاهراً اجرا میشود. آنچه بیش از همه به تیاتر آسیب میزند، در وهله نخست نوع موضوع ومخصوصاً چگونگی طراحی و پردازش آن در متن است، چون متن عملاً چارت اجرایی نمایش روی صحنه است.
در اجرای "فلان و چنان" به نویسندگی و کارگردانی "رضا شاهبداغی" که هم اکنون در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود، معنا و مفهوم متن و اجرا دقیقاً همان عنوان نمایش، یعنی"فلان و چنان" است، چون داستان و موقعیتهایی مهم در کار نیست و فقط بازیگران به نوبت جلو صحنه میآیند و گزارشی با کلام نسبتاً موزون درباره چند سرفصل موضوعی تاریخی اشارهوار که به دورههای زندیه و قاجار مربوطاند، حرف میزنند و بعد سر جای خود مینشینند و حرف زدنشان را با هم ادامه میدهند؛ در این میان تنها بازیگر مرد هم تحت عنوان "خان جان" بهانه موضوعی اشارات ظاهراً تاریخی مورد نظر شده است. رضا شاهبداغی با نگاهی "ظرفی" به نمایش، هرچه خواسته در آن ریخته و البته گاهی حتی به نوبت ظرف نمایشش را خالی کرده و چیزهای دیگری در آن ریخته است.
اجرا از لحاظ محتوایی جستارهایی گذرا و بسیار کلی به برخی نکات تکراری تاریخی و واقعیتهای بسیار کم اهمیت دیگر است. هیچگونه روابط علت و معلولی در این "نمایشواره" نیست و چون نکاتی اشارهوار و بدون دلیل و تحلیل نمایشی بر زبان آورده شده، میتوان همه را تهمت و بدگویی شخصی به حساب آورد.
در این اجرا که "مخلوطی" نامتجانس و غیر سنخیتدار از حرف زدن و ترانهخوانی کوتاه گاه و بیگاه و استفاده از زبانهای آذری، کردی سورانی، کردی شکاک و فارسی است، چند سطری هم از آواز "ای ایران، ای سرای امید!" توسط بازیگر مرد خوانده میشود؛ ضمناً هیچ موضوع محوری و اصلی شاکلهمند و منسجمی ارایه نمیشود. صحنه خالی و بدون دکور است و اجرا شباهتی هم به اجراهای مناسبتی مدرسهای دارد که در آن بازیگران برنامه اجرایی روی صحنه میکوشند استعداد و قابلیتهایشان را به رخ بکشند و البته در این رابطه باید اذعان داشت که بازیگران در کل، قابلیتهای فردی نسبی هم دارند، اما در جاهایی حرفهایشان به دلیل ضعف در شیوه بیان، اساساً برای تماشاگران گنگ و غیرقابل درک است.
نمایشواره "فلان و چنان" به نویسندگی و کارگردانی رضا شاهبداغی اجرایی بیزمان و مکان است که به "هجویه کلامی" شباهت زیادی دارد، اما چون موضوع و رویکرد تحلیلی در آن لحاظ نشده است، به هیچ انتقاد مستدل و قابل باوری دامن نمیزند.
شیوه حرف زدن بازیگران بدون دلیل گاهی به تقلید از نقالی و در جاهایی محدودی هم با لحن و شیوه تعزیه انجام می شود که البته همینها هم اجرا را بیربطتر و زشتتر جلوه داده است.
اشاره لحظهای به بلوا و آشوب، حمله قشون خارجی، شاه شهید، به چهار میخ کشیدن میرزا رضا، بدگویی از زندیه و قاجاریه (آقا محمدخان)، فتنه شیراز و استرآباد و اشاره به شمسالعماره، دروازه شمرون و دارالفنون، ابن بطوطه و ابن عربی و... اشاره به مدرنیزم و دهها داده کوتاه بیربط دیگر، جزو شمولات این "مخلوط غیرنمایشی" است.
نمایشواره "فلان و چنان" عاری از میزانسنهای خاص و نمایشی معین است؛ حرفها و گفتارهای بازیگران را میتوان به هر شکل دیگری هم بیان کرد. اجرا، مقدمه، میانه و پایانه دراماتیک و نتیجهداری ندارد؛ ضمناً چون داستانی در کار نیست، پایانی هم برای محتوای گزارشی و خبری اجرا وجود ندارد؛ به همین دلیل کارگردان به طور تحمیلی و به کمک یک میزانسن پایانی اجرایش را به طور دلبخواهی به پایان میرساند.
همه قراین نشان میدهند که هدف فقط اجرایی برای نشان دادن برخی قابلیتهای فردی بوده است. بازده برون متنی و برون نمایشی اجرای فوق تقریباً هیچ بوده است: چیز قابل توجهی عاید ذهن تماشاگر نمیشود. در رابطه با بازیگری بازیگران باید گفت قاعدهتاً برای انتخاب بازیگر برای نقش هر پرسوناژ، بازیگری با شاخصههای معینی انتخاب میشود، یعنی همیشه شخصیتپردازی پرسوناژ تحتالشعاع قابلیتهای بازیگر است و این به معنای آن است که چنین بازیگری باید کاملاً در اختیار نقش خود باشد؛ اما وقتی پرسوناژی در میان نیست، یعنی آدمهای روی صحنه اشخاص معین و تعریف شدهای را در چارچوب یک داستان یا موقعیت دراماتیک به نمایش نمیگذارند، نقش نمایهای این آدمهای روی صحنه را بازیگران بسیار آماتور یا افراد معمولی نسبتاً درس خواندهای هم میتوانند بازی کنند، زیرا نمایش با ساختار مبتنی بر رویارویی دوسویه یا چند سویه پرسوناژها طراحی و اجرا نشده، بلکه صرفاً در حفظ کردن یک سری گفتار خلاصه شده است. در نتیجه، مقوله بازیگری و تحلیل شخصیتها اساساً و عملاً به حالتی غیرقابل تاکید در آمده و اجرا هم فقط به خاطر اجرا انجام شده است.
نمایشواره "فلان و چنان" به نویسندگی و کارگردانی رضا شاهبداغی درکل، از جذابیت محتوایی و اجرایی برجسته و قابل ذکری برخوردار نیست و بیشتر به اجرایی کارگاهی، اتوودیک و تمرینی شباهت دارد.