سرویس موسیقی هنرآنلاین: خیلی از کسانی که نوجوانی و جوانی خود را در دهه ۷۰ و ۸۰ گذرانده‌اند خاطرات زیادی با موسیقی‌های آن دوره دارند؛ آهنگ‌هایی که توسط هنرمندان پرتلاش و بااستعداد آن زمان ساخته شد و هنوز هم برای مخاطبانشان دستمایه خاطره‌بازی است.

یکی از چهره‌های پیشگام در موسیقی پاپ بعد از انقلاب پدرام کشتکار است. نام کشتکار را بیشتر در پشت اینسرت آلبوم‌های چهره‌های نامی موسیقی مانند محمد اصفهانی دیده‌ایم، هر چند خودش صدای خوبی دارد، اما بیشتر در پشت صحنه حضوری پر رنگ داشته است.

کشتکار در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره شرایط امروز موسیقی ایران، برنامه‌های جدید خود در سال جدید و خوانندگان امروز صحبت کرده است.

چند وقت است که کم کار هستید، چرا؟

من از سال ۸۶_۸۷ غیبم زد. از‌‌ همان زمان قرار بود روی آلبوم خودم کار کنم. در واقع از آن موقع رفتم که خودم را پیدا کنم. ببینم آن پدرام کشتکاری که برای همه آهنگ می‌سازد، حالا اگر خودش بخواهد بخواند، چه می‌خواند؟ قطعا آن چیزی که برای همه می‌ساخته را نباید بخواند و این نکته، نکته بسیار مهمی است که خیلی از همکاران من به آن دقت نکردند.

چرا نباید مثل بقیه می‌خواندید؟ و چرا نباید‌‌ همان کاری را که برای دیگران می‌ساختید برای خودت هم می‌ساختید؟

خوب به نظر من این کار درستی است. من وقتی برای محمد اصفهانی، احسان خواجه‌امیری، شادمهر عقیلی و یا هرکس دیگری که کار می‌ساختم فقط آن را برای‌‌ همان شخص می‌ساختم و زمانی که من می‌خواهم بخوانم باید برای خودم بسازم. بزرگ‌ترین مشکلی که در موسیقی پاپ داریم این است که موزیسین‌هایی که در کشور ما موسیقی پاپ تولید می‌کنند میزان تحقیقات موسیقایی‌شان خیلی پایین است، صرفا به دست هم نگاه می‌کنند و می‌بینند که چه چیز را مردم می‌پسندند و فقط‌‌ همان را به دست مردم می‌دهند. به همین دلیل موسیقی ما به سمت تکرار رفت. بیاییم نگاهی بیاندازیم و ببینیم در این ده سالی که امثال من، فواد حجازی، بهروز صفاریان و غیره کنار کشیده‌اند این‌ها چه چیزی ساخته‌اند؟ چه کار جدیدی کرده‌اند؟ این روزها خواننده‌های پاپ شبیه هم می‌خوانند. همهٔ این‌ها را که روی هم جمع کنیم یک توناژ غمگین می‌بینیم با یکسری ترانه‌های افسرده که انگار زندگی ترانه‌سرا‌هایشان خراب شده و این‌ها را به زور موسیقی DJ یا موسیقی‌های الکترونیک که هیچ ربطی به معنی ترانه ندارد برای مردم می‌سازند. و این شده است عادت اشتباه گوش مردم ایران. البته باید خاطر نشان کرد که عده معدودی هم خوب کار می‌کنند.

موضوع را واضح‌تر بیان کنید، تعارفات را کنار بگذاریم بهتر نیست؟

بیایید از دید دیگری به موضوع نگاه کنیم، در این عرصه کسانی را می‌بینیم که با پول و به زور تکنولوژی خواننده شده چرا نمی‌تواند برای خودش لباس بخرد؟ چرا بلد نیست پوشش یک آرتیست را داشته باشد؟ کسی که هنرمند است و فکر و جهان بینی‌اش با دیگران فرق می‌کند باید پوشش هم مانند یک آرتیست باشد. آیا نباید چنین شخصی با کسی که کارمند یک اداره دولتی است لباس پوشیدنش فرق کند؟ بعنوان مثال آقای کوروش یغمایی اگر در جایی دیده شود که او را نمی‌شناسند به محض دیدن او می‌توانند حدس بزنند که او هنرمند است. یا فریدون فروغی، یا هنرپیشه‌های پیشکسوت ما، در همه جا از بقیه متمایز هستند. چرا فلان مجله را که باز می‌کنی در هر صفحه‌اش تصویر یک خواننده است، اما کاملا با ترس و لرز عکس انداخته است و به سادگی می‌شود فهمید که لباسش را از کدام فروشگاه در تهران خریداری کرده است؟ این بیماری‌ها در موسیقی ما فراوان است از زمانی که اشخاصی مثل من خودشان را به هر دلیلی کنار کشیده‌اند.

چرا این چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟

هنرمندان ایرانی چون هنرمندان دیگر در دنیا را نمی‌بینند نمی‌توانند الگو بگیرند. در خارج از ایران هنرمندان یکدیگر را می‌بینند. با یکدیگر در ارتباط هستند، نویسنده، بازیگر، آهنگ ساز... گاهی معروف‌ترین هنرپیشه‌های هالیوودی در مسخره‌ترین در انیمیشن‌ها نقش ایفا می‌کنند، اما اینجا کدام خواننده حاضر است جای کلاه قرمزی حرف بزند. ما با منطق هنر خیلی فاصله داریم. هنر را نمی‌شناسیم. هنرمندان موسیقی ما از هنر فقط پول می‌خواهند، توجه و شهرت می‌خواهند و دوست دارند هنوز از راه نرسیده کلاس بگذارند. به نظر من هنرمند نباید فقط در اجتماع خودش زندگی کند. باید ذهنش را به همه جا بفرستد. من پدرام نوعی نباید صرفا به این فکر کند که در کجا زندگی می‌کند و خودش را به سلایق آن منطقه محدود کند. باید برود کتاب بخواند. باید برود جامعه‌شناسی هنر بخواند و از طریق تحقیق مطالعه به اقصا نقاط جهان سفر کند. هنرمند هنرش به این است که بخش عمده عمرش را بگذارد برای تحقیق. باید موسیقی گوش کند. من خودم به شخصه موسیقی هند، ژاپن، چین و کلن شرق دور را گوش می‌دهم تا موسیقی آفریقا. باید فیلم ببیند. باید با نویسنده فیلم آمیخته شود.

راهکار شما چیست؟

متاسفانه ما در موسیقی پاپ سبک نداریم. موزیک پاپ کشور ما شد ترکیبی از موزیک پاپ ترکیه و عربستان و یونان. ما هر موقع کم آوردیم موسیقی پاپمان را کردیم پاپ سنتی، مخاطب که خسته تبدیلش کردیم به پاپ راک، بعد از آن هم پاپ رپ! و این اواخر هم که شد پاپ فلامینگو. تا یک تک آهنگ موفق از کسی بیرون می‌آید همه به آن سبک حمله می‌کنند و می‌خواهند مثل او بخوانند. حتی خواننده‌های معروف ما هم به‌‌ همان سبک آهنگ سفارش می‌دهند. پدرام کشتکار موظف است که کار جدید به مردم ارائه دهد. وقتی قرار است که من کاری را خودم اجرا کنم اول باید به خلاقیتم نگاه کنم و از آن استفاده کنم، نه اینکه صرفا به سبکی بپردازم که قبلا مورد استقبال قرار گرفته و صرفا به فکر بیزینس و پول درآوردن باشم. باید ریسک کرد، باید خطر کرد، که معمولا اتفاقات هنری این مواقع است که می‌افتد. اینجاست که خدا در کنار آدم می‌نشیند.

منظورتان نداشتن استایل کاری است؟

متاسفانه ما فرم واقعی موسیقی پاپ را ازدست داده‌ایم. ما به طور نادرست تکنولوژی موسیقی استفاده کرده‌ایم. ما درگیر یک محور کوچک موسیقایی هستیم که آن فقط به‌‌ همان اندازه خودش خوب بوده و اصلا قرار نبوده که اینقدر توی آن گیر کنیم.

آقای کشتکار، آنچه که در این باره گفتید به مثابه مسافرتی می‌ماند که باید هنرمند به وسیله تحقیق و پژوهش باید انجام دهد. آیا به نظر شما موسیقی نواحی ما آنقدر دارای غنا هست که این مسافرت را از همین جا‌ها شروع کرد ؟

این سوال شما را من اینگونه تعبیر می‌کنم که شما انتظار دارید ما که با تجربه تر هستیم بیاییم آن‌ها را به مردم معرفی کنیم، اما این وظیفه ما نیست. موزیسین‌های خوب در کشور ما خیلی کم است. و مشکل اینجاست که همه از همین تعداد کم انتظار همه کار‌ها را داریم. البته خود من به شخصه همیشه سعی کردم که در تمام کارهایی که می‌سازم سعی کرده‌ام که ترکیبی کار کنم. مشکل دیگر اینست که ما در این زمینه نوازنده‌های کمی هم داریم.

این وسط باید چه کرد؟

به نظر من راهکار اینست که باید یک ارگانی یا سازمانی یا انجمنی بوجود بیاید برای شناسایی مزیسین‌ها و نوازنده‌های بومی، با حضور کار‌شناسان کارجهت سازماندهی و پرورش این نوع از موسیقی، اما متاسفانه سرمایه گذار و بخش خصوصی حاضر نیست که چنین کاری را انجام دهد.

آیا به نظر شما جایگاه تنظیم کننده در کشور ما مثل بقیه دنیا جایگاه مناسبی است؟

وقتی در کشور ما موسیقی در مدارس تدریس نمی‌شود چگونه انتظار دارید که اجزا و عناصر موسیقی در سر جای خود باشند. در تمام دنیا تدریس موسیقی از‌‌ همان سال‌های اول آموزش ابتدایی، صورت می‌گیرد. به این ترتیب آن‌ها از‌‌ همان اول با موسیقی آشنا می‌شوند و به مرور آن را به صورت صحیح می‌شناسند. از چنین محیطی است که بهترین ساند اینجینر بیرون می‌آید.

ما کی می‌توانیم آلبوم جدید پدرام کشتکار را گوش بدهیم؟

آلبوم من تمام شده است. اما حساسیت خودم نسبت به آن زیاد است. چرا که من از اول قرار نبود بخوانم، اما وقتی قرار بر آن شد به تمام آنچه که گفتم توجه کردم و به این منطق رسیدم که باید کار جدید ارائه دهم. خیلی کار تولید شد، کارهای زیادی ساختم و همهٔ آن‌ها را با خودم سنجیدم. با اینکه خیلی دیر شد اما نزدیک شد به آن چیزی که دوست داشتم. اسم آلبوم "شهر مه‌آلود" است و چون کار کاملا جدیدی است مطمئنم که مرد استقبال قرار می‌گیرد. و به احتمال زیاد تابستان ۹۴ رونمایی خواهد شد.

از میان آلبوم‌هایی که سال ۹۳ ساخته و عرضه شد کدام را گوش کرده‌اید؟ نظر کلی تان چه بود؟

من آلبوم فریدون را گوش کرده‌ام. به نظر من انگار که فریدون یک سری از ترک‌هایی که‌‌ همان سال در کنار آلبوم "غریبه" جمع آوری کرده بود همان‌ها را در این آلبوم ارائه داد. و این بدین معنی است که فریدون پس از سال‌ها غیبت نتوانست کار متفاوت و جدیدی ارائه دهد. درست است که فریدون توانست‌‌ همان فریدون غریبه را یکبار دیگر به‌‌ همان کیفیت ارائه دهد اما مردم دیگر مردم آلبوم غریبه نیستند.

صحبت پایانی؟

هنرمند باید درون جامعه باشد نه دور از آن. هنرمند باید گاهی پیاده یا با اتوبوس راه بیافتد و مردم را ببیند. چرا هنرمند امروزی انتظار دارد که بهترین ماشین را سوار شود و بهترن گوشی را در دست بگیرد، ساعت رولکس به دست ببندد، فلان آرایشگاه معروف برای اصلاح برود و.... هنرمند را مردم معروف می‌کنند و باعث می‌شوند که به آنچه می‌خواهد برسد اما چرا بعضی‌ها منت سر مردم می‌گذارند؟ چرا وقتی مردم را می‌بینند رویشان را آن طرف می‌کنند؟ چرا با آن‌ها عکس نمی‌گیرند؟ هنرمند باید در میان مردم باشد.