سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رمان "همه دختران دریا" نوشته الهام فلاح به تازگی درنشر ققنوس منتشر شده است. این رمان که مایه‌هایی پلیسی دارد شامل 50 فصل می‌شود.

بخشی از این رمان:

ماندگار گفت: "تنها آمده‌ام." نگاهی به بچه توی بغلش کرد که از بس لاییده بود دیگر از جان افتاده بود و با چشم‌های نیمه باز خواب رفته بود. گفت: "این سردار است تراب. پسرم" تراب از پله‌های ایوان بالا رفت. کفش‌هایش را با ادب روی پله دو تا مانده به آخر از پا درآورد و رفت نزدیک ماندگار. دست‌ها در هم گره کرده و افتاده. با شرم نگاهی به صورت بچه کرد و گفت: "بی‌ادبی نباشد من هم یکی دارم. کنیز شماست راحله. فردا پس فردا سه سالش تمام می شود."

باران شدت گرفت. تراب گفت: "همسایه‌ها خبرم کردند چه نشسته‌ای که توی خانه عزتی دزد افتاده. من هم سریع تفنگ برداشتم و جان بی‌نفس آمدم. هرچه باشد امانت آقاست. خدا رحمتش کند."

قطره‌ای از سقف ایوان چکید روی بینی تراب. تراب سر بالا گرفت و سوراخ را سکید. ماندگار گفت: کسی خبردار نشود من این جایم. راز بماند تا ببینم چه بر سرم می آید."

و رفت داخل خانه. تراب همان جا روی ایوان ایستاد و سرکی کشید توی خانه و گفت: "آقاتان تشریف نمی‌آورند؟"

ماندگار بدون بچه بیرون آمد و گفت: "آقایی در کار نیست." تراب زیرلب گفت: "خدا رحمتشان کند." ماندگار چند تا اسکناس بیست تومانی داد دست تراب و گفت: "فردا برای خانه کمی بار و بنشن بخر. اسراف نکن. فقط اندازه ای که از گرسنگی نمیرم. روی بازار رفتن ندارم. و الا زحمتت نمی دادم. از خدا پنهان نیست از تو هم نباشد. پولی ندارم که به کسی حقوق و مواجب بدهم. روی حساب بازی های بچگی و عمری که با هم در این خانه گذراندیم دستم را سمتت دراز کرده ام."

این کتاب در ۳۵۲ صفحه، و با قیمت ۲۱ هزار تومان منتشر شده است.