گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب «چاپ چهل و چهارم چند داستان کوتاه برای بخاری» نوشته‌ عباس رزیجی از سوی انتشارات دایره سفید منتشر شده است. رضا مهدوی‌هزاوه نویسنده و استاددانشگاه، یادداشتی را با محوریت این مجموعه داستان نوشته و در اختیار هنرآنلاین قرار داده است.

در این یادداشت می‌خوانیم: «در اولین مواجهه با کتاب عباس رزیجی، عنوان کتاب جلب نظر می‌کند: «چاپ چهل وچهارم چند داستان کوتاه برای بخاری». همین عنوان می‌تواند احتمالا نویددهنده این باشد که با اثری متمایز و متفاوت روبه‌رو هستیم.

عنوان داستان‌های این مجموعه را می‌خوانم: «کوچه دردار داستانی به زبان حال ساده» و «یک تن بت برای زایمان زبان انگلیسی» و «خردرمانی یا ده دلیل برای لذت بردن از زندان» و عناوین دیگر...

عناوین جذاب هستند و حالا نوبت خواندن آثار است. با خواندن یکی دو داستان اول مجموعه، خواننده تقریبا خودش را قانع خواهد کرد که این کتاب را با سایر کتاب‌های حوزه ادبیات داستانی اصلا قیاس نکند. حتی شاید در ابتدا گیج بشود که این‌جور داستان‌ها را چگونه باید تحلیل کرد؟ با منطق ادگار آلن پویی؟ با شیوه کلاسیک ارسطویی؟

 خیر!

شیوه تحلیل این داستان‌ها کاملا متفاوت است. داستان‌ها یک جور کلاژ غبطه‌برانگیز از زمان و مکان و آدم و رخداد است. البته نیت نویسنده از این درهم آمیختگی خیال و واقعیت، صرفا مرعوب کردن مخاطب نیست. با کمی دقت می‌توان لایه‌های زیرین اثر را دریافت. هر چند خواننده عام هم با مطالعه این کتاب، درک و تجربه لذت‌بخشی خواهد داشت.

در این اثر، ما مدام با کلمات ساده و روان برخورد می‌کنیم اما ترکیب همین کلمات ما را به درک متفاوت و شگفت‌انگیزی سوق می‌دهد.

رنگ‌آمیزی کلمات در حد چشم‌گیری است. البته نویسنده نمی‌خواهد صرفا با چیدمان کلمات به‌صورت نمایشی و تزیینی هنرنمایی کند. شخصیت نویسنده را می‌توان از لابه‌لای کلمات و مفاهیم پیدا کرد. به‌عبارتی نویسنده خودسانسوری نکرده است و همین عاملی است برای جذابیت بیشتر اثر.

دایره لغاتی فراوان در کتاب مشهود است. نثر، ساده و روان و طبیعی است در عین حال ذات اثر پر از مفاهیم چند لایه و تودرتو است.

یکی از داستان‌های بامزه و جذاب این مجموعه داستان: «خر درمانی یا ده دلیل برای لذت بردن از زندان» است. داستان در مورد شخصیت کاریزماتیکی است به نام عظیم، معروف به عظیم پلنگ. عظیم بیماری برص دارد و همیشه از بچگی ایده‌های عجیب برای پول درآوردن داشته است. به دانشگاه رفته و همیشه دلش می‌خواهد کاری کند که زندگی آدم‌های دیگر هم تغییر پیدا کند. به حومه تهران می‌آید و باغی ششصد متری اجاره می‌کند. سه تا خر می‌خرد و کار و کاسبی متفاوتی ابداع می‌کند: خر درمانی!

 مردم به باغ عظیم پلنگ می‌آیند و خرها را بغل می‌کنند و انرژی مثبت می‌گیرند. آوازه کار عجیب عظیم به اروپا می‌رود و مشهور می‌شود. حالا باید یار کمکی بگیرد. دوستش عبدالامیر را فرا می‌خواند و او هم به کمکش می‌آید.

بعد از مدتی به‌دلیل اختلاف‌نظر درگیر می‌شوند و عظیم دوستش را می‌کشد. عظیم به زندان می‌افتد و آنجا حالا نوبت این است که عظیم پلنگ به خودش بیندیشد و فکر کند در این چاردیواری هم آیا می‌شود فکر جدیدی خلق کرد؟ انسان بدون ایده، انسان نیست انگار. به خودش می‌گوید: می‌توان مردم افسرده ساکن زندان را به زندگی امیدوار کرد؟

شروع می‌کند به درس دادن. اما زندانی‌ها بی‌حوصله‌تر از این حرف‌ها هستند. بعد به این نتیجه می‌رسد که مهم‌ترین کار این است که آن‌ها را به زندگی امیدوار کند و این‌که «چطور تو زندان زندگی کنن و از اونجا لذت ببرن».

شروع می‌کند به نوشتن ده دلیل برای لذت بردن از زندان.

ده دلیل را به در و دیوار می‌چسباند. آرام آرام میل به زندگی در وجود زندانی‌ها ایجاد می‌شود. هر چند مسئولان زندان حالا از فضای جدید - میل به زندگی – واهمه پیدا می‌کنند.

عباس رزیجی حالا در انتهای داستان دلایل را برای ما می‌نویسد. عبارت‌ها جذاب و رنگ‌آمیزی شده و ناشی از عمق فهم زندگی است. این دلایل حتی برای آن کسی که به ظاهر در بیرون زندان زندگی می‌کند و خودش را در حصار و تنگنا می‌بیند هم کاربرد دارد.

مثلا یکی چند تا از این دلایل را می‌خوانیم:

«زندان تعریفی است که انسان خودش می‌سازد. فکر کنید که اندازه جهان به وسعت همین بند است».

«فکر کنید کسی را ندارید و هیچ خری بیرون از زندان انتظار شما را نمی‌کشد. فکر کنید که تمام آدم‌های هستی همین زندانی‌های حاضر هستند».

«فکر کنید که مهم‌ترین کار جهان در زندان بودن است و شما مهم‌ترین کارکنان کارخانه هستی هستید».

دلیل دهم این است:

«زندان بهترین بانک، برای تسویه و افتتاح حساب است. در زندان گناهکاران بی‌حساب و بی‌گناهان طلبکار از خدا می‌شوند».

این داستان را که می‌خواندم ناخودآگاه به یاد فیلم «زندگی زیباست» اثر روبرتو بنینی افتادم.

جدا از بحث مربوط به تکنیک‌های نویسندگی رزیجی آنچه اهمیت دارد نوعی نگرش و درک واقعی از جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. اندیشه نویسنده به‌صورت تلویحی  و به‌تعبیر مرحوم هوشنگ گلشیری که می‌گفت «داستان یعنی کنار نشانه زدن»، به خوبی قابل بررسی است.

نویسنده در این داستان و سایر داستان‌ها صرفا قصد خودنمایی ادبی ندارد. خیال‌پردازی بر بستر اندیشه سوار شده است. ایماژ به‌تنهایی جذاب نیست. مهم‌تر از ایماژ، بازتاب ایماژ در کاراکتر است و این‌که این بازتاب چه کارکردی در آینده کاراکتر – و در واقع مخاطب – خواهد داشت.

به‌گمانم این کتاب پیشنهاد جدید و متمایزی برای قلمرو ادبیات داستانی است.