سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: طرح‌های ترویج کتابخوانی همچون جشنواره تقدیر از مروجان کتابخوانی، جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب و انتخاب و معرفی پایتخت کتاب ایران از ایده‌های علی‌اصغر سیدآبادی نویسنده، شاعر و پژوهشگری است که بیش از ۶۰ کتاب منتشرشده دارد. بخشی از آثارش درباره مباحث نظری ادبیات کودک و نوجوان و بازنویسی و بازآفرینی افسانه‌های ایرانی است. تعریف این فعالیت‌ها به این شکل است که «مروج کتابخوانی» با طراحی و اجرای فعالیت‌های مستمر و خلاقانه کتابخوانی را گسترش می‌دهد یا این شخص فرآیند خواندن را لذت‌بخش‌تر، عمیق‌تر و تاثیرگذارتر می‌سازد.

«ترویج کتاب‌خوانی» نیز شامل فعالیت‌هایی است که به افزایش، گسترش، استمرار و تداوم کتابخوانی در میان مردم می‌انجامد. جشنواره «روستاهای دوستدار کتاب» هم رویدادی است که نخستین‌بار سال ۱۳۹۳ راه‌اندازی شد و یکی از مهم‌ترین اهداف آن، گسترش، توسعه و ترویج تقویت برنامه‌های کتابخوانی و تقویت زیرساخت‌های فرهنگی و ترویج کتابخوانی در مناطق روستایی و آبادی‌های عشایری است. «پایتخت کتاب ایران» طرحی است که بر مبنای آن هر سال شهری به عنوان پایتخت کتاب ایران انتخاب می‌شود. با سیدآبادی در مورد این فعالیت‌ها گفت‌وگویی داشتیم که می‌خوانید.

نام شما همواره میان افرادی که باعث توسعه طرح‌های کتابخوانی شده‌اند به چشم می‌خورد. لطفاً درباره دلایل شکل‌گیری این طرح‌ها و روند توسعه آن بگویید و آیا از نظر شما اجرای آن موفق بوده است؟

فکر می‌کنم تجربه موفقی بوده است. در گذشته اقداماتی در حوزه ترویج کتابخوانی توسط نهادهای دولت انجام شده است اما فکر می‌کردم این کار باید توسط خود مردم انجام شود و نقش دولت تنها باید تسهیل‌گری باشد. طبق آمار بیشتر از ۱۵ هزار نفر برای شرکت در جام باشگاه‌های کتابخوانی داوطلب شده‌اند تا بتوانند رایگان به بچه‌ها آموزش کتابخوانی بدهند. به‌نظرم همین ‌که این تعداد چشمگیر حاضرند برای گسترش کتابخوانی قدمی بردارند خود نشان‌دهنده موفقیت است. اقدام داوطلبان راه‌اندازی باشگاه کتابخوانی ارزشمند است، چرا که حداقل یک سال آن‌ها را درگیر می‌کند و باید ۱۲ کودک و نوجوان را تحت پوشش قرار دهند و در هفته چند بار برای‌شان جلسات کتابخوانی برگزار کنند. برای آموزش این افراد کارگاه دو روزه‌ای را به صورت متفاوت برگزار کردیم. در این کارگاه به مدرسان به عنوان کسانی که دانشی دارند و قرار است به دیگران تعلیم دهند نگاه نکردیم چون هر کدام از داوطلبان تجربه‌هایی داشتند که مختص خودشان بود. این ایده نیز با خواندن زندگینامه و خاطرات افرادی چون محمد بهمن‌بیگی به ذهنم رسید و با همفکری دیگر افراد تکمیل شد.

آن زمان آقای سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بود و حمایت و پی‌گیری او باعث موفقیت این طرح شد. باشگاه کتابخوانی یکی از کم‌‌هزینه‌ترین طرح‌هایی است که بعد از انقلاب راه‌اندازی شد. مبلغ اولیه برای شروع آن به‌قدری کم بود که عده‌ای می‌خندیدند. برای دیگر طرح‌ها هم‌چون روستای دوستدار کتاب نیز با همین نگاه به جلو رفتم. گاهی اوقات همه چیز پول نیست و حتی پول زیاد کار را خراب می‌کند. دلیل موفقیت باشگاه کتابخوانی اوج گرفتن آن در شهرستان‌ها بود. ما از ابتدا تهران را حذف کردیم چون این استان پیچیدگی‌های بسیاری دارد و برخلاف تمام اتفاقا‌تی که ابتدا در پایتخت می‌افتد، این بار شروع طرح باشگاه کتابخوانی را در شهرستان‌ها کلید زدیم. قرار شد تحت عنوان کتابخوانی دوره‌ای برای کودکان و دانش‌آموزان با همکاری آموزش و پرورش در سطح کشور گسترش پیدا کند، اما به دلیل توافق نشدن بر سر نحوه گزینش کتاب‌ها همکاری با این نهاد شکل نگرفت. ما اعتقاد داشتیم مخاطبان این طرح خودشان نظرشان این بود که از قبل فهرست کتاب‌ها را مشخص کنند. بنابراین عنوان این طرح را به «کتابخوانی گروهی کودکان و نوجوانان» تغییر دادیم.

من از کنار رفتن آموزش و پرورش خوشحال شدم؛ زیرا از اول هدف ما این بود که دولت تنها حمایت کند و بسترهای لازم را فراهم سازد اما به اصل ماجرا وارد نشود تا باشگاه کتابخوانی مردمی باشد و فعالیت آن تحت مدیریت دولت قرار نگیرد. در نهایت اسم طرح را جام باشگاه‌های کتابخوانی گذاشتیم که نوجوانان با ساختار آن آشنایی ذهنی داشتند. خوش‌بختانه استقبال از این باشگاه‌ها بیشتر از حد انتظارمان بود. باشگاه‌های کتابخوانی به دلیل ساختار منعطف نیاز به امکانات ویژه‌ای ندارد و در تمام شرایط قابل برگزاری است. برای شروع از میان نویسندگان، معلمان و فعالان کودک و نوجوان یک تیم حدوداً ۳۰ نفره تشکیل دادیم و در تهران برای آن‌ها دو روز کارگاه آموزشی برگزار کردیم. متقاعد کردن افراد سرشناس برای شرکت در کارگاه کار دشواری بود. بنابراین خودم نیز در کنار آن‌ها آموزش دیدم و خوش‌بختانه به دلیل مفید بودن مطالب ارائه شده در حوزه تسهیل‌گری برخی از آن‌ها بسیار خوشحال شدند که در این دوره حضور پیدا کرده‌اند. پس از آن قرار شد تا افرادی که دوره‌های آموزشی را سپری کرده‌اند برای اجرای طرح باشگاه کتابخوانی به مناطق مشخص شده بروند.

علی اصغر سید آبادی

رویکرد شما برای راه‌اندازی جام باشگاه‌های کتابخوانی چه بود؟

اجرای طرح با مشارکت مردم از جمله مسائلی بود که به آن توجه داشتم. در طرح پایتخت کتاب هم به این نکته توجه داشتیم و تاکید می‌کردیم برنامه شما باید برنامه کل شهرتان باشد و شهر یعنی همه‌ نهادهای مردمی و عمومی و دولت نه فقط دولت. نزدیک شدن سه بخش مردمی و عمومی و دولتی به همدیگر تعارض‌هایی را به وجود می‌آورد که باید حل می‌شد. همچنین از ظرفیت نهادهای خارج از حوزه فرهنگ مثل نهادهای اقتصادی و موسسات و شرکت‌های بخش خصوصی نیز به طرح راه پیدا کردند. برای مثال اگر ما از کارخانه‌ها درخواست می‌کردیم تا در طرح کتابخوانی شرکت کنند به احتمال زیاد استقبال نمی‌کردند، اما زمانی که در هر شهر به آن‌ها گفته می‌شد برای برنده شدن شهرتان باید گامی بردارید با اختصاص مبلغ، درج شعار کتابخوانی روی محصولات و غیره مشارکت می‌کردند. از ابتدا این طرح را با هدف شکل‌گیری نهاد اجتماعی خواندن راه‌اندازی کردیم. در واقع صحبت درباره کتاب و نقد نظرات که به نوعی تمرین گفت‌وگو است اهداف نهایی من بود. برای سنجش موفقیت باید به آنچه بود و آنچه هست توجه کنیم. برای مثال موفقیت نهضت کتابخوانی با ۳۰ میلیارد بودجه و باشگاه کتابخوانی با کم‌تر از صد میلیون تومان را بر اساس هزینه‌ها و فایده‌ها باید مقایسه کنید.

در حال حاضر باشگاه کتابخوانی توسط شما اداره می‌شود؟

خیر. من مدتی‌ است از فعالیت دولتی کناره‌گیری کرده‌ام. ایده آن را من ارائه کردم و چند سالی هم مدیریتش با من بود. پس از جام باشگاه‌ها و چند رویداد دیگر مثل پایتخت کتاب و روستاها و عشایر دوستدار کتاب، شبکه‌هایی مردمی شکل گرفته است. مثلا در استان سیستان و بلوچستان شبکه‌ کتابخانه‌های روستایی شکل گرفته که هر دو هفته یک‌بار کتابداران روستاها با برگزاری جلسه‌ای تبادل نظر می‌کنند. تاثیر جام باشگاه‌ها و شبکه‌های ترویج کتابخوانی خود را در چنین جاهایی نشان می‌دهد. ممکن است این افراد، تنها در دوره‌های باشگاه کتابخوانی حضور داشته باشند و در مسابقه جام باشگاه‌ها شرکت نکنند اما حضور آن‌ها در دوره اول نیز موثر است.

علی اصغر سید آبادی

با توجه به این فعالیت‌ها ارزیابی‌تان را از وضعیت ادبیات کودکان و نوجوانان ایران بگویید؟

با وقوع انقلاب اسلامی، گسستی میان نویسندگان نسل جوان و نسل قبلی رخ داد. نسل جدید‌ی که با سن‌های پایین روی کار آمدند به دلیل قطع ارتباط با گذشته آثاری را منتشر می‌کردند که متأثر از ادبیات چپ پیش از انقلاب و با رنگ و لعاب اسلامی بود. ادبیاتی که توسط آن‌ها خلق می‌شد نسبت به گذشته جسورتر بود اما به دلیل وابستگی به دولت رفته‌رفته محافظه‌کار شدند. البته این جسارت در موضوع کتاب‌ها بود نه در فرم و قالب ادبیات. بنابراین در دهه ۶۰ شاهد ادبیات پررونق در حوزه کودکان و نوجوان بودیم. نویسندگان موفقی نیز شروع به تجربه فرمی کرده بودند. نویسندگانی مانند فریدون عموزاده‌خلیلی و قیصر‌ امین‌پور پس از محتوا به زیباشنایی آثار توجه کردند. همزمان نیز نسل جدیدی با این نویسندگان پیوند خوردند و ارتباط قطع‌شده مجدداً وصل شد و در حال حاضر نسل جدیدی در حوزه کودکان و نوجوانان ظهور کرده‌اند که آبشخورشان هم تجربه نسل گذشته است هم تجربه‌های جهانی.

متأسفانه در ایران همه مسائل تحت تأثیر سیاست است و به همین دلیل ارتباط نویسندگان ایران با جهان قطع شده است. ما عضو کنوانسیون جهانی برن نیستیم و این مانع بزرگ وارد شدن کتاب‌های ما به بازارهای جهانی است. کشورهایی مثل ترکیه با ادبیات کودکی بسیار نحیف‌تر از ادبیات کودک ما آثار ترجمه‌شده بسیار بیشتری دارد. من فکر می‌کنم اگر زمینه‌های ارتباط ما با ادبیات جهان و راه حضور آثار ما در بازارهای جهانی برای این نسل باز شود، اتفاق خوبی در ادبیات کودکان و نوجوان رخ خواهد داد.