سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: بیست ‌و دوم بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷ روزی است که مبارزات مردم ایران به بار نشست و با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی سقوط کرد و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) پیروز شد.

در روز ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران جشن و راهپیمایی‌ برگزار می‌شود و این روز در تقویم ایران تعطیل رسمی است. امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا اجتماعات مردمی برای شادی و جشن گرفتن لغو شد و در قالب برنامه‌های مجازی و راهپیمایی خودرویی و موتوری این روز گرامی داشته می‌شود.

 شاعران و نویسندگان در آثار متعددی به ابعاد و زوایای این روز پرداختند. معرفی ۱۰ عنوان کتاب:

۱- «حکمت و سیاست» خاطرات سید حسین نصر، به کوشش حسین دهباشی، انجمن تاریخ شفاهی ایران

۲- «خاطرات علی جنتی» سعید فخرزاده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۳- «تداوم اندیشه» (خاطرات و مبارزات آیت‌الله سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی)، بنیامین شیرخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۴- «تاریخ شفاهی قیام هفده شهریور ۱۳۵۷»، محمد طحان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۵- «خاطرات مرضیه حدیدچی» به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره‌مهر

۶- «تاریخ شفاهی ارتش در انقلاب اسلامی» حشمت‌الله عزیزی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۷- «خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی» غلامرضا خواجه‌سروی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۸- «سال‌های بی‌قرار» محسن کاظمی، انتشارات سوره‌مهر

۹- «انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی: موج چهارم بیداری اسلامی در ایران» موسی نجفی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

۱۰- «خاطرات احمداحمد» به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره‌مهر

نمونه چند ترانه و شعر به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی:

دمید فجر که خورشید باز می‌گردد

امید در دل نومید باز می‌گردد

درفش فتح و ظفر با سپاهیان خداست

جهان به جبهه توحید باز می‌گردد

نگین ملک سلیمان ستانده‌ایم از دیو

دوباره جام به جمشید باز می‌گردد

نگین گمشده اینک حکومت اسلام

که با مراجع تقلید باز می‌گردد

بلی امام خمینی، کنون توانی گفت

که از تزاحم و تبعید باز می‌گردد

افق شفق شد و پس فجر زد چه می‌بینم؟

به چشم کور مگر دید باز می‌گردد

در استقامت راه خدا مکن تردید

که بیخ کفر به تردید باز می‌گردد

چو بید می‌شود آشفته دین ولی خورشید

به زیر سایه این بید باز می‌گردد

دگر حکومت شیطان نمی‌شود تأیید

به جای خود همه تأیید باز می‌گردد

فساد رو به صلاح است و صبح کاذب هم

سیاه می‌رود اسپید باز می‌گردد

سر سیاه زمستان تو شهریار ببین

بهار می‌‌رسد و عید باز می‌گردد

نوآوری نه به فرمان هر هنرمندی است

به پا که شعر به تعقید باز می‌گردد

شهریار

 

برخیز، که فجر انقلاب است امروز

بیگانه صفت، خانه خراب است امروز

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد

از لطف خدا، نقش بر آب است امروز

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است

روز آمده، تاج لاله بر سر زده است

با آمدن امام در کشور ما

خورشید حقیقت از افق سرزده است

«والفجر» که سوگند خدای ازلی است

روشنگر حقی است که با «آل‌علی» است

این سوره به گفته امام صادق

مشهور به سوره «حسین‌بن‌علی» است

شب رفت و سرود فجر، آهنگین است

از خون شهید، فجر ما رنگین است

این ملت قهرمان و آگاه و رشید

ثابت قدم است و قاطع و سنگین است

شب طی شد و روز روشن از راه رسید

خورشید امید شرق، از غرب دمید

عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا»

در کالبد مرده، دمی تازه دمید

این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد

نه شرقی و غربی است، نه سرخ است و نه زرد

در وسعت و عمق و شور و یک‌پارچگی

زیباتر از این نمی‌توان پیدا کرد

جان‌های جهانیان به لب آمده است

جان در پی حق، داوطلب آمده است

جمهوری اسلامی ما در این قرن

فجری است که در ظلمت شب آمده است

بر ملت تازه رسته از دام و کمند

آن بردگی گذشته، یارب مپسند

این در که به‌روی ما گشودی از مهر

بار دگر از قهر، خدایا تو مبند

جواد محدثی

 

یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود

و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود

یاد باد آن دل تپیدن‌های مشتاقان یار

و آن عجب نقشی که آن زیبانگار آورده بود

عشق ما صد رشته جان در لعل نوشش بسته بود

حسن او صد چشم دل، آیینه‌وار آورده بود

از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق

موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود

منکران گفتند با یک گل نمی‌گردد بهار

لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود

شب‌پرستان را به کار خویش حیران کرده بود

آفتاب ما که صبحی بی‌غبار آورده بود

«ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود»

کان چنان، باغ محبت گل به بار آورده بود

در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق

در "چمن" هر گوشه‌ای را، صد هزار آورده بود

محمدرضا یاسری (چمن)

 

این بانگ آزادی‌ست، کز خاوران خیزد

فریاد انسان‌هاست، کزنای جان خیزد

اعلام توفان‌هاست، کز هر کران خیزد

آتشفشان قهر ملت‌های در بند است

حبل‌المتین توده‌های آرزومند است

الله‌اکبر، خمینی رهبر

دشمن بداند ما موج خروشانیم

زاییده بحریم، فرزند توفانیم

در سنگر اسلام، بگذشته از جانیم

بازو به بازو، صف به صف، ما آهنین چنگیم

سنگر به سنگر، جان به کف آماده جنگیم

تخت شهنشاهان، شد سرنگون از ما

بخت تبهکاران، شد واژگون از ما

دامان آزادی، شد لاله‌گون از ما

ما حافظ آزادی و اسلام و قرآنیم

ما در پی آسایش و معراج انسانیم

الله‌اکبر، خمینی رهبر

ما در ره اسلام، پیمان خون بستیم

زنجیر استعمار، مردانه بگسستیم

حمید سبزواری

 

آمده موسم فتح و ایمان

شعله زد بر افق نور قرآن

در دل بهمن سرد تاریخ

لاله سر زد ز خون شهیدان

لاله‌ها قامت سرخ عشق‌اند

سرنوشت تو با خون نوشتند

پیکر پاکت ای جان به کف را

از ازل با شهادت سرشتند

پیکر پاکت ای جان به کف را

از ازل با شهادت سرشتند

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

مقدمت را اماما شهیدان

با نثار تن خود گشودند

خون‌شان فرش راه تو بادا

عاشق پاک راه تو بودند

آمدی با پیامت خمینی

از رهایی و از غم سرودی

آن که بر ظلم شب حمله ور شد

ای خمینی تو بودی تو بودی

آن که بر ظلم شب حمله‌ور شد

ای خمینی تو بودی تو بودی

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

در دل تار شب ای شهیدان

دست قهار خلق خدایید

از تبار حسین شهیدید

از دیار عروج و خدایید

در دل تار شب ای شهیدان

دست قهار خلق خدایید

از تبار حسین شهیدید

از دیار عروج و خدایید

در زمستان بهاران آمد

آدم از قعر دوران آمد

بوی نسل شقایق پیچید

بوی عطر شهیدان آمد

در زمستان بهاران آمد

آدم از قعر دوران آمد

بوی نسل شقایق پیچید

بوی عطر شهیدان آمد

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

بهمن خونین جاویدان 

تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونین جاویدان

تا ابد زنده یاد شهیدان

همافر

 

هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید

پرستو به بازگشت زد نغمه امید

به جوش آمد از خون درون رگ گیاه

بهار خجسته‌ فال خرامان رسد ز راه

به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا

به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند

به آنان که با قلم تباهی دهر را

به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند

بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد

و این بند بندگی و این بار فقر و جهل

به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست

نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد

به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا

به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند

به آنان که با قلم تباهی دهر را

به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند

بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد

عبدالله بهزادی

 

این سبکبالان که تا عرش جنون پر می‌کشند

آفتاب وصل را چون صبح در بر می‌کشند

از دم تیغ شهادت باده جوی وصلتند

نیل اگر گردد بلا، لاجرعه اش سر می‌کشند

هر مقام عشق را موقوف زخمی ساختند

بی سران در هفت شهر عاشقی سر می‌کشند

آفتابی دیگرند اینها که روز خصم را

تیره می سازند چون از کوه سر بر می‌کشند

عرش با فریادهاشان همنوائی می کند

تا که از دل نعره الله اکبر می‌کشند

آذرخش خشم اینان آتش قهرخداست

بیشه زار بت پرستی را به آذر می‌کشند

فصل دیگر می گشایند از کتاب کربلا

عشق را با جوهر خون نقش دیگر می‌کشند

ساعد باقری