سرویس سینمایی هنرآنلاین: شصت و هشتمین دورهٔ جشنواره کن قرار است از ۱۳ تا ۲۴ می (23 اردیبهشت تا 3 خرداد) ‌برگزار شود.

در جشنواره‌های تراز اول علاوه بر جوایزی که فیلم‌ها می‌گیرند، نشستن بر صندلی ریاست هیت داوران نیز نشانهٔ اعتبار است. امسال برای اولین بار دو نفر بر این صندلی خواهند نشست. پس از تیم برتن، رابرت دنیرو، نانی مورتی، استیون اسپیلبرگ و جین کمپیون حالا نوبت برادران کوئن است. از زمانی که اولین فیلمشان را ساختند سی و یک سال می‌گذرد. حالا جوئل ۶۰ ساله و ایتن ۵۷ ساله است. با اینکه پا به سن گذاشته‌اند هنوز‌‌ همان روحیهٔ جوان و جستجوگر را دارند. باید مروری دوباره داشته باشیم بر مسیری که این دو برادر عبوس، آهسته و پیوسته پیموده‌اند.

کارشان را با "تشنهٔ خون" (Blood Simple) در ۱۹۸۴ شروع کردند و از همین فیلم اول جهان مخصوص خودشان را ساختند. فضاهای خوفناک، طنز سیاه، پیچش‌های داستانی، استفاده از قواعد ژانر و تلفیق آن‌ها و اغلب دیگر مشخصه‌های سبک برادران کوئن در این فیلم نمایان است.

Blood Simple را گاهی در فارسی به صورت تحت‌اللفظی "خون ساده" ترجمه کرده‌اند. این عبارت از رمان "خرمن سرخ" نوشتهٔ دشیل همت وام گرفته شده و توصیف‌کنندهٔ حالات روانی شخصی است که مدتی طولانی درگیر وقایع خشونت بار بوده است. "تشنهٔ خون" در جشنواره ساندنس ۱۹۸۵ جایزه بزرگ بهترین فیلم داستانی را گرفت،‌‌ همان سالی که "عجیب‌تر از بهشت" جیم جارموش جایزه ویژه داوران را گرفت. تگزاس نه تنها مکان رویداد‌ها بلکه تجسم جهان ذهنی آن‌ها است و فیلم با این گفتار شروع می‌شود: دنیا پر از آدمای شاکیه. ولی حقیقت اینه که اصلا معلوم نیست چی به چیه. فرقی هم نمی‌کنه پاپ رم باشی یا رییس جمهور آمریکا یا مرد سال. همیشه یه مشکلی پیش می‌اد. پس باشه، شاکی باش، غر بزن، مشکلاتتو به همسایه‌ات بگو، ازش کمک بخواه تا ببینی چطور در می‌ره. جاهای دیگه رو نمی‌دونم ولی تو تگزاس، فقط خودتی و خودت.


"بزرگ کردن آریزونا"

"بزرگ کردن آریزونا" (۱۹۸۷) یادآور کمدی‌های کلاسیک دوران طلایی هالیوود است. با این فیلم سوی دیگر جهان کوئن‌ها نشان داده شد. پس از خفقان و تیرگی تشنهٔ خون که نظر مثبت منتقدان را به دنبال داشت، "بزرگ کردن آریزونا" فیلمی مفرح و سرگرم کننده برای عامه مخاطبان بود. داستان یک خلافکار سابقه‌دار (نیکلاس کیج) که با یک مامور پلیس (هالی هانتر) ازدواج می‌کند و ماجراهای پس از آن.

یکی از ویژگی‌های این نسل از فیلمسازان آمریکایی ارجاعات فراوان به تاریخ سینما و ادای دین به سینمای کلاسیک است. "تقاطع میلر" (۱۹۹۰) در این راستا ادای دین به فیلم‌های نوآر و گانگستری دوران کلاسیک است. منبع الهام کوئن‌ها این بار هر دو رمان "خرمن سرخ" (۱۹۲۹) و "کلید شیشه‌ای" (۱۹۳۱) از دشیل همت بود. داستان درباره درگیری بین گروه‌های خلافکار در دوران ممنوعیت الکل (۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳) است.

نوشتن فیلمنامهٔ "تقاطع میلر" به خاطر پیچیدگی‌ها و جزئیات بسیار کاری طاقت‌فرسا بود. برادران کوئن دچار بن بست نویسندگی شده و از ادامهٔ کار درمانده بودند. از این بن‌بست راهی گشوده شد به فیلم بعدی و یکی از بهترین آثار آن‌ها. در "بارتون فینک" (۱۹۹۱)، جان تورتورو ایفاگر نقش یک نمایشنامه‌نویس جوان نیویورکی است که در اوایل دهه ۱۹۴۰ پس از موفقیت در برادوی به لس آنجلس می‌رود تا برای یکی از استودیو‌های هالیوود فیلمنامه بنویسد. ولی در مواجهه با سیستم صنعتی هالیوود قلمش می‌خشکد و چراغ ذوق و استعدادش خاموش می‌شود. به تدریج در جهانی کابوس وار گرفتار می‌شود که در آن نه راه پیش دارد و نه راه پس. ساخته شدن این فیلم نیز همچون گامی است برای به تعادل رساندن کارنامهٔ برادران کوئن. پس از "تقاطع میلر" که نمایانگر علاقه و احترام نسبت به دوران طلایی هالیوود بود، "بارتون فینک" تصویری از این دوران ارایه می‌کند که اصلا طلایی به نظر نمی‌رسد. گویی آن‌ها نگاه احترام آمیز فیلم پیشین را با نگاه انتقادی این فیلم تعدیل می‌کنند.

"وکیل هادساکر" (۱۹۹۴) قرار بود کوئن‌ها را به جریان اصلی سینمای آمریکا نزدیک‌تر کند. پروژه‌ای بزرگ‌تر و با بودجه‌ای به مراتب بیشتر از کارهای قبلی که نه تنها به یک شکست تجاری انجامید، بلکه منتقدان هم آن را فیلمی دانستند که با وجود دارا بودن قابلیت‌های بصری چشمگیر پایه‌هایش سست است، مصنوعی است و پر از ارجاعات بی‌هدف به فیلم‌های قدیمی.


"بارتون فینک"

شکست "وکیل هادساکر" آنها را واداشت به خانه برگردند. "فارگو" (۱۹۹۶) یک شروع دوباره بود. یک کمدی سیاه در سرزمین یخزدهٔ مینه‌سوتا. بسیاری از منتقدان آمریکایی آن را بهترین فیلم سال معرفی کردند. راجر ایبرت آن را یکی از بهترین فیلم‌هایی که تا به حال دیده دانست و گفت فیلم‌هایی همچون "فارگو" دلیل عشق او به سینما هستند. "فارگو" نامزد هفت جایزهٔ اسکار شد و دو جایزه را برای بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بازیگر نقش اصلی زن گرفت.

"لبوفسکی بزرگ" (۱۹۹۸) توانایی برادران کوئن در شخصیت‌پردازی را به رخ می‌کشد. این بار آثار ریموند چندلر منبع الهام بودند. این فیلمنامه همزمان با "بارتون فینک" نوشته شده بود ولی به علت مشغول بودن جف بریجز و جان گودمن در پروژه‌های دیگر به تاخیر افتاد.

در آستانهٔ هزارهٔ جدید به سراغ اساطیر قدیم رفتند.‌ "ای برادر، کجایی" (۲۰۰۰) برداشت برادران کوئن از اودیسهٔ هومر است. شخصیت‌ها از یونان باستان به آمریکای دوران رکود بزرگ در دههٔ ۱۹۳۰ آورده شده‌اند. شخصیت اصلی یولیسس اورت‌‌ همان اودیسیوس است. همسرش پنی‌‌ همان پنه‌لوپه است. دن گندهه (جان گودمن)‌‌ همان پولیفموس است. دختران کنار رودخانه‌‌ همان خواهران سیرن هستند و.... ترانه‌ای که در ‌‌نهایت سه شخصیت اصلی با اجرای آن نجات می‌یابند مردی با غم همیشگی نام دارد، عبارتی که هومر شخصیت اودیسیوس را با آن توصیف کرده بود.

طبق معمول پس از دو فیلم سرخوشانه، فیلم بعدی در ژانر نوآر ساخته شد: "مردی که آنجا نبود" (۲۰۰۱). ایده این فیلم زمانی به ذهن برادران کوئن رسید که در جریان کار روی "وکیل هادساکر" پوستری را دیدند که مدل مو‌های رایج در دههٔ ۱۹۴۰ را نشان می‌داد. نه تنها داستان در دههٔ ۱۹۴۰ می‌گذرد بلکه همه چیز در خدمت بازسازی حال و هوای سینما ی نوآر این دوره است. فیلمبردار راجر دیکینز است که از زمان "بارتون فینک" با کوئن‌ها همکاری مداوم دارد و با اسلوب فیلمبرداری کلاسیک‌اش شناخته می‌شود. بیشتر صحنه‌ها با لنز‌های با فاصله کانونی متوسط فیلمبرداری شده و دارای عمق میدان هستند.


"ای برادر، کجایی"

"سنگدلی تحمل‌ناپذیر" (۲۰۰۳) تجاری‌ترین فیلم کارنامهٔ برادران کوئن است. یک کمدی رومانتیک به سبک دوران کلاسیک با بازی جرج کلونی و کا‌ترین زتا جونز. "قاتلین پیرزن" (۲۰۰۴) بازسازی یک کمدی سیاه انگلیسی به همین نام محصول سال ۱۹۵۵ و ساختهٔ الکساندر مکندریک است. این فیلم هم در زمرهٔ آثار شاخص برادران کوئن نیست و اجرای آن‌ها نه تنها از مکندریک جلو‌تر نرفته بلکه اصالت آن را هم ندارد.

اقتباس همیشه بخشی از کار برادران کوئن بوده است ولی نه به صورت مستقیم و کامل. آن‌ها همیشه ادبیات، رویدادهای واقعی و حتی خود تاریخ سینما را دستمایهٔ کار خود قرار داده‌اند ولی نتیجهٔ نهایی همواره برداشت شخصی آن‌ها از ماتریال اولیه بوده است. همچنین در اغلب موارد برای هر فیلم از چند منبع مختلف الهام می‌گیرند.

"جایی برای پیرمرد‌ها نیست" (۲۰۰۷) اولین اقتباس مستقیم و سرراست برادران کوئن بود. کورمک مکارتی این رمان را دو سال پیش‌تر منتشر کرده بود. داستان در دههٔ ۱۹۸۰ و در مجاورت مرز مکزیک روی می‌دهد. مضامینی همچون تقدیر، عذاب وجدان، تصمیم گیری در شرایط دشوار و تلاش انسان برای گریز از سرنوشت، این فیلم را در ردیف "فارگو" و "تشنهٔ خون" قرار می‌دهد. همچنین موفقیت این فیلم فرصتی برای آکادمی اسکار فراهم کرد تا هر سه جایزهٔ بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه را به برادران کوئن بدهد و برای خود کسب اعتبار کند.

"پس از خواندن بسوزان" (۲۰۰۸) یک کمدی سیاه است که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را به سخره می‌گیرد. اگر در این برخورد‌های مضحک میان شخصیت‌های مضحک به دنبال یک تم محوری بگردیم، تم اصلی فیلم همانا حماقت است. "یک مرد جدی" (۲۰۰۹) یقینا شخصی‌ترین فیلم برادران کوئن است. تصویری از بزرگ شدن در یک خانوادهٔ یهودی در مینه‌سوتا سال‌های ۱۹۶۰که با دوران کودکی آن‌ها نیز همزمان است. طنز سبک و ملایم فیلم سرپوشی است بر پرسش‌های بنیادین دربارهٔ ایمان، اخلاق، خانواده و سرنوشت.


"درون لوئین دیویس"

"شجاعت واقعی" (۲۰۱۰) دومین کار اقتباسی برادران کوئن بود. رمان چارلز پورتیس در ۱۹۶۸ با همین نام چاپ شد. در ۱۹۶۹ هنری هاتاوی فیلمی براساس آن ساخت که به خاطرش جان وین تنها اسکارش را برای نقش مارشال کاگبرن گرفت. ولی "شجاعت واقعی" برادران کوئن علی رغم نامزدی در ده رشته هیچ جایزه‌ای از آکادمی نگرفت.

"درون لوئین دیویس" (۲۰۱۳) بهترین فیلم سال‌های اخیر برادران کوئن است. لوئین دیویس یک موزیسین ناکام و سرگردان و بی‌سرپناه است که پس از خودکشی عضو دیگر گروه دو نفره‌شان همچنان می‌کوشد در عرصهٔ موسیقی فولک جایی پیدا کند. این شخصیت گرته‌برداری از زندگی دیو ون رانک است. تصویری که از عرصهٔ موسیقی نیویورک در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ در این فیلمترسیم شده‌‌ همان خاستگاه کسانی مثل باب دیلن است که در آخرین صحنه هم شبحی از او را روی صحنه می‌بینیم.

برادران کوئن جزو جریان سینمای پست مدرنی بودند که در دهه۱۹۹۰ روح تازه‌ای در کالبد بی‌رمق سینمای آمریکا در آن زمان دمیدند. آن‌ها اغلب در جشنواره کن حضور داشته‌اند. بیشتر فیلم‌هایشان اولین بار در کن روی پرده رفته‌اند. غیر از نخل طلای سال ۱۹۹۱ برای "بارتون فینک" در جشنوارهٔ کن، سال ۲۰۰۱ "مردی که آنجا نبود" جایزه بهترین کارگردانی را مشترک با "مالهالند درایو" ساختهٔ دیوید لینچ دریافت کرد. "قاتلین پیرزن" سال ۲۰۰۴ جایزهٔ هیت داوران را گرفت و "درون لوئین دیویس" سال ۲۰۱۳ جایزهٔ بزرگ را. حالا باید دید امسال چه فیلم‌هایی نظر برادران کوئن را به عنوان داوران جشنواره جلب خواهد کرد.