به گزارش هنرآنلاین، در ابتدای این نشست بهرامی گفت: جایگاه واقعی جشنواره جهانی فیلم فجر شیراز است زیرا شیراز شهر شعر است، در ایران همه با شعر بزرگ می شوند.
این کارگردان ادامه داد: در هالیوود پلان های کوتاه می گیرند و فکر را از تماشاچی می گیرند اما با یک ریتم آرام فیلم می تواند تاثیر بیشتری بگذارد. ما همه چه بخواهیم و چه نخواهیم در ناخداگاه مان کلی شعر وجود دارد که روی فیلم ها تاثیر می گذارد.
او توضیح داد: بنده مدل آقای کیا رستمی را خیلی دوست دارم وقتی فیلمی با ریتم کند و شاعرانه می سازیم نباید به مخاطب انبوه فکر کنیم، البته نباید فراموش کرد که بخش بزرگی از سینما صنعت است و باید محصولی ساخته بشود که پول ساز باشد.
سپس احمد بهرامی بیان کرد: زمانی که داشتم فیلمنامه «دشت خاموش» را مینوشتم تا آن را بسازم ۴۶ سکانس نوشتم و مدام فکر میکردم این ۴۶ سکانس باید چه تایمی داشته باشد تا فیلمی ۲۰۰ دقیقهای روی دست من نماند و هر کدام را در حد دو دقیقه درآوردم. ما ایرانیها به دنیا که میآییم شاعر هستیم آنقدر برای ما شعر میخواندند که این در ناخودآگاه در ذهن ما وجود دارد.
ناهید صدیق نویسنده و کارگردان هم بیان کرد: اینکه بخواهیم شعر را با سینمای شاعرانه عین به عین مقایسه کنیم موافقش نیستم. من فکر میکنم هیچ «نبایدی» در سینما وجود ندارد ما سینمای تجربیای را داریم که در همه جشنوارهها یک بخشی را برای آن میگذارند و این نشان از اهمیتش است پس سینمای تجربی مهم است. در هرچیزی خودمان باید چارچوب در نظر بگیریم. من هم شعر دوست دارم ولی هیچوقت ذوق شعر گفتن نداشتم در نهایت سینمای شاعرانه یک قلیان احساسی است. باید دغدغهای وجود داشته باشد و چیزی در شما تقویت شود که یک جایی احساس کنید میخواهید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید سینمای شاعرانه هم یک نوع بیرونریزی احساسی است.
بهرامی هم گفت: نشانهها برای من خیلی مهم هستند در «دشت خاموش» یک ملحفه سفید که در پایان هر سکانس بازیگران روی سر خود میکشیدند نشانهای از پوشیدن کفن گذاشته بودم. یا بادی که در همه پلانها وزیده میشود عنصری است که در شعر هم زیاد وجود دارد بچههایی که مینویسند به نظرم چند ترم باید نشانهشناسی بخوانند.
بهرامی گفت: من خودم ابتدا به فرم فکر میکنم چون برایم مقدم است وقتی به این موضوع فکر میکنم بلافاصله فرمی به ذهنم میآید برای من اما هم روایت هم فرم مهم است.
این کارگردان گفت: موقع فیلمسازی اشتباه بزرگی است که روی نشانه تاکید کنیم نباید به این فکر کنیم که الان باید سکانس به چه شکل که شاعرانه باشد یکی از دلایلی که حتی مخاطب جدی سینما برخی فیلمها را مخاطب پس میزند همین است. طبق تجربه از دوربین و قاب ثابت پرهیز کنید به نظرم سینما با حرکت معنا پیدا میکند باید حرکت وجود داشته باشد. باید حداقل توهین از حرکت را ایجاد کنیم. اگر در آینده خواستید مشاوره بدهید به این فکر کنید که سینما بدون حرکت یک عکس میشود که تنها یک فریم است و آن را باید به دیوار بزنید.
او اظهار کرد: باید حافظه بصری خودمان را قوی کنیم اگر کسی میخواهد به شکل جدی کار کند باید یک سری استانداردها را رعایت کند تا کارش دیده شود در دهه ۶۰ و ۷۰ مدلی از سینما باب شد که به واسطه آن شاید قاب های ثابت بیشتر دیده میشد، ولی ما آن موقع به این شکل درگیر فضای مجازی نبودیم و این همه تصویر ندیده بودیم الان در ۱۴۰۴ دیگر به آن قابها نمیشود تاکید کرد. من شیفته سینمای عباس کیارستمی هستم ولی الان نمیشود یک پلان ثابت را به مدت ۱۰ دقیقه به بیننده نشان داد. قاب متحرک بیننده را بیشتر به خود جذب میکند حتی اگر پلان بلندی باشد.
بهرامی گفت: هر آن چیزی که بلاتار از فیلم کوتاه تا بلند داشته دیدم تمام مقالات و مصاحبههای او را خواندم. تانگوی شیطان را بیش از ده بار دیدم پس این موضوعات در ناخودآگاه من باقی مانده است. باید فیلمهای خوب ببینید و کتابهای خوب بخوانید و این کار را به صورت مداوم انجام بدهید تا در ناخودآگاه شما بماند.
صدیق هم بیان کرد: هنرمندان و فیلمسازان حساسیت بیشتری نسبت به موضوعات اطراف خود دارند خیلی از چیزهایی ک بقیه ممکن است از آن عبور کنند در نگاه هنرمندان متفاوت است. حساسیت بالا و نگاه متفاوت به مسایل بسیار مهم است خیلی وقتها وقتی به آدمها میرسم تخیل میکنم، به این فکر میکنم که الان او به چه چیزی فکر میکند؛ این موضوعات برای شما قصه درست میکنند یا از بیشمار زاویه به مسایل نگاه میکنم. مشکل بچههای فیلمساز تازهوارد این است که از ایده خالی هستند که این نوع نگاه به آنها ایدههای خوبی میدهد.
بهرامی هم گفت: برای من ابتدا فرم شکل میگیرد و پس از آن در همان فرم قصه شکل میگیرد. از نظر من دکور، صحنه، لوکیشن و … بر بازیگران مقدم است در سه گانهای که ساختم قاب خالی است و بعد آدم یا حیوان به آن ورود میکند. قصههای من مینیمال است و اینگونه نیست که مدل سه پردهای را در فیلمم رعایت کنم. هیچکدام از فیلمهای من بیشتر از ۲۳،۲۴ صفحه نبوده است. فیلم تازهام هم همینگونه بود که آن زمان آقای ایلبیگی به من گفت ما نمیتوانیم به این مجوز ساخت بدهیم! بنابراین الگوی سه پردهای و گره اول و دوم وجود ندارد اما در ناخودآگاهم هست.
صدیق هم گفت: داستان خیلی مهم است در سینما همه آموزشها کلاسیک است، البته کل سینمای ضد قصه هم داریم که من موافق این عبارت نیستم قصهنویسی بسیار مهم است. اینکه با ایدههایی که در ذهنتان میآید چه کنیم باید با آنها زندگی کنیم ایدههای جنینی پتانسیل بزرگ شدن دارند اما در ابتدا کوچک هستند زندگی ماست که میتواند به رشد آنها کمک کند.
بهرامی هم مطرح کرد: من اینچنین هستم که در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز حتی خوابهایم تصویری هستند به هر آنچه که میخواهم بنویسم یا بسازم هزاران بار به آنها فکر میکنم و در ذهنم تصویرسازی میکنم. مثلا به آن کوره در دشت خاموش مدام فکر میکردم و با علی باقری بارها به آنجا رفتیم و راه رفتیم. باید کاری کنید که آن صحنه ملکه ذهن شما شود. اینچنین موقع ساخت کار برای شما راحت میشود پس تصویر ذهنی و قاب خیلی مهم است. هزاران بار آدمها را در موقعیتها بگذارید و فکر کنید که مثلاً چگونه فکر میکنند، چگونه راه میروند و…
انتهای پیام