گروه سینمای «هنرآنلاین» : در روز چهارم جشنواره، بعد از ناامیدی از فیلم‌های اکران شده در آن روز، امیدوارانه آغوشمان را برای «آغوش باز» بهروز شعیبی باز کردیم تا زیر سایه سینمای اجتماعی اما آرام و بی‌ادعای او کمی آرام شویم اما بیشتر از آن که آرام شویم، این فیلم ما را عصبانی کرد.

در سیر فیلم‌سازی شعیبی اگرچه سوژه‌ها متفاوت است و شاید از نظر ساخت هم افت و خیزی داشته باشد اما بدون شک «آغوش باز» بدترین ساخته او است و فاصله زیادی از اولین اثر جدی او یعنی «دهلیز» دارد. در آثار قبلی این کارگردان فیلمنامه و داستان از انسجام بیشتری برخوردار است و قصه بدون لکنت جلو می‌رود و حرفش را می‌زند اما در «آغوش باز» با یک فیلمنامه شلوغ و پراکنده مواجه هستیم که به شدت کش آمده و مخاطب را خسته می‌کند.

4831531

حتی «بدون قرار قبلی» که نظرات در رابطه با آن متفاوت است و به فراخور محتوا ریتم کندی دارد هم مخاطب اینقدر خسته نمی‌شود. خستگی مخاطب در «آغوش باز» به دلیل ریتم کند نیست؛ به این دلیل است که نمی‌تواند با شخصیت‌ها و داستان ارتباط بگیرد.

فیلم قرار است از مفاهیمی چون «عشق» و «تعهد» حرف بزند و آن را در سه زوج  و در دو  نسل مختلف بررسی کند و عشق نسل قدیم را ستایش کند اما نتوانسته است پیوند محکمی ما بین این سه زوج برقرار کند. به نظر می‌رسد که مفاهیم والایی که مدنظر شعیبی بوده در بین رنگ و موسیقی و شلوغ‌کاری‌های بیهوده فیلمنامه گم شده است. البته بخشی از این شلوغی‌ها در فیلم معنا دارند؛ به این معنا که عشق در زمانه ما همان عشق در زمانه پرهیاهو است که در گیر و دار این شلوغی‌ها مفهومش تغییر کرده است.

Aghoushe-Baz-06

ایده اولیه نویسنده و فیلمساز ایده و دغدغه خوبی است؛ در زمانه ما که مفهوم عشق و تعهد توسط نسل جدید زیر سوال رفته است و درگیر رنگ و لعاب‌ها و حواشی شده است، گردش به عقب و مرور عشق در نسل قدیم و قیاس آن با زمان خود، می‌توانست حرف‌های عمیقی را به دنبال داشته باشد اما فیلمساز ترجیح داده است با کلیشه‌ها جلو رود. عجیب این است که این نسل تازه در فیلم با همین کلیشه‌ها دچار تحول می‌شود.

در فیلم سکانس‌هایی وجود دارد که به سختی می‌توان باور کرد که کارگردانش شعیبی باشد؛ مانند سکانسی که مخاطبان در اتوبان برای «پیام» دست تکان می‌دهند و برایش آرزوی موفقی دارند.

Aghoushe-Baz-01

کارگردانی که حتی موضوعاتی چون قصاص و اعتیاد را که موضوعات اجتماعی ملتهبی هستند، در یک فضای آرامی روایت می‌کند، عجیب است که از عشق این گونه پراکنده و شلوغ حرف بزند. سخن از عشقی که می‌توانست در یک فیلمِ آرام‌تر حال مخاطب را خوش کند، موجب آزار او می‌شود؛ چرا که از عشق همان حرف‌ها و تصاویر کلیشه‌ای که از فضای امروز ما دور است را به نمایش گذاشته و هیچ عمقی به آن نبخشیده است. فیلمساز بیشتر از آن که از عشق و زندگی صحبت کرده باشد، به ماجرای کنسرت پرداخته است و این همان تعادلی است که برقرار نشد.

 

هانیه علی‌نژاد