گروه سینمایی هنرآنلاین: سینمای مستند در جهان امروز جایگاه ویژه‌ای دارد و با بیان اطلاعات فشرده در حوزه‌های مختلف، به‌گونه‌ای جای کتاب را گرفته است. گرچه مستندسازان ایرانی از طرف سینماداران و نهادهای دولتی با حمایت چندانی برای اکران گسترده آثارشان مواجه نیستند، اما با این وجود در این سال‌ها، ساخت آثار شاخص که بعضا مورد توجه جشنواره‌های معتبر جهان نیز قرار گرفته، نگاه‌های بیشتری را به سمت این حوزه جلب کرده است.

مستند Gcs3 (ضریب هوشیاری ۳) یکی از آثاری است که به تازگی تولید خود را پشت سر گذاشته است. این مستند با پرداختن به موضوعی پزشکی تلاش کرده تا راهی تازه‌ برای درمان بیمارانی که در وضعیت نزدیک به مرگ مغزی قرار گرفته‌اند ارائه دهد. شفیعی که کارگردانی این اثر را بر عهده دارد، تاکنون آثار مستند و کوتاه بسیاری را تولید کرده و به عنوان دستیار کارگردان در کنار رسول صدر عاملی، جمال شورجه و علی شاه‌حاتمی حضور داشته است. او سال گذشته اولین فیلم بلند سینمایی خود «حرف آخر» را ساخت که در انتظار پروانه نمایش است.

درباره موضوع «ضریب هوشیاری۳» و چالش‌های تولید مستندهای پزشکی در ایران با او گفتگو کرده‌ایم.

Gcs3 به چه معناست و چرا برای عنوان این فیلم مستند انتخاب شده است؟

GCS به معنای ضریب هوشیاری است. ضریب هوشیاری من و شما که در حال حاضر سالم هستیم، ۱۵ است ولی برای افرادی که با حادثه‌ای مواجه می‌شوند می‌تواند تا ۳ پایین بیاید. به کسی که فوت می‌کند می‌گویند ضریب هوشیاری‌اش ۳ است. مورد بعدی مردمک چشم است که وقتی GCS 3 (ضریب هوشیاری ۳) می‌شود و مردمک چشم گشاد، یعنی فرد تمام کرده و دیگر نمی‌توان کاری برایش کرد و اصطلاحا مرگ مغزی است. فیلم درباره یک اتفاق مهم در دنیای پزشکی است که به روش منحصر به فردی برای نجات جان بیمارانِ در شرف مرگ مغزی که در ضریب هوشیاری پایینی بودند می‌پردازد و به همین دلیل عنوان GCS3 یا ضریب هوشیاری۳ برای آن انتخاب شده است.

چه شد که سراغ ساختن این مستند رفتید؟ آیا پرداختن به این موضوع به مساله یا خاطره‌ای شخصی برمی‌گردد؟

سال‌ها پیش قصد داشتم درباره افرادی فیلم بسازم که مرگ مغزی می‌شوند. با این مضمون که بعد از این اتفاق چه اتفاقی برای روح آنها می‌افتد؟ در واقع درگیر این بودم که متوجه شوم روح فردی که چند سال در کماست چه وضعیتی دارد. در همین راستا آدمی را پیدا کردم که پس از ۴ سال از کما بیرون آمده بود و می‌خواستم ببینم روح او درگیر چه ماجرایی بوده است. در مراحل تحقیق این موضوع، به بیمارستان‌ها و پزشک‌های مختلف مغز و اعصاب مراجعه می‌کردم و با آنها جلسه داشتم تا اینکه به پزشکی برخوردم که گفت می‌تواند یکسری از آدم‌هایی را که در حالت مرگ مغزی هستند درمان کند.

پزشکی که من در تحقیقاتم با او برخورد کردم، ادعا کرد بعد از جراحی چند نفر از این افراد، آنها را به زندگی برگردانده است. به این ترتیب پس از برخورد با این پزشک مسیر فیلم ما تغییر کرد و سراغ افرادی رفتیم که پس از این وضعیت جراحی شدند و به دنیا بازگشتند تا آنها را از نزدیک ببینیم. در همین راستا چند سفر به نقاط مختلف ایران داشتیم و با این افراد ملاقات کردیم و از آنها فیلم گرفتیم و مطمئن شدیم حرف پزشک درست بوده است. بعد از آن پرونده‌های پزشکی را بررسی و روندی طولانی و سختی سپری کردیم و به این فیلمی رسیدیم که الان هست.

به طور کلی در ایران مستندهای محدودی درباره شرایط درمان و پزشکی ساخته شده است. آیا شفاف نبودن داده‌های پزشکی علت بی‌میلی مستندسازان به ساختن آثار در این حوزه است؟

به عنوان کسی که دو سال در بیمارستان‌ها و اتاق عمل با پزشکان درجه یک و بسیاری از پرستاران سپری کرده، باید بگویم وضعیت پزشکی ایران چندان خوب نیست و ما به شدت از دنیا عقب هستیم. برادر من ۸، ۹ ماه پیش کرونا گرفت و به بیمارستان رفت و بعد فوت کرد. چون در آن زمان من زیاد برای تحقیق و فیلمبرداری به بیمارستان می‌رفتم، آشنایی آنجا داشتم و متوجه شدم روی او داروهای مختلف را امتحان کردند و در نهایت بر اثر قصور پزشکی فوت کرد. اکنون جایگاه واژه شهید را به قدری پایین آوردیم که به این افراد هم شهید سلامت می‌گویند که شخصا نه این کلمه را قبول دارم نه آن را می‌فهمم. به نظر شما آیا کسی که در عملیات کربلای پنج با توپ مستقیم تکه‌تکه شده شهید است، بعد آقا و خانمی که در بیمارستان حقوق میلیونی می‌گرفته و در حال انجام وظیفه‌ای بودند که برای آن درس خوانده‌اند هم شهید هستند؟

در مراحل تحقیقی که برای ساختن این مستند داشتم، به شدت قصور پزشکی در آنها موج می‌زد. در یکی از روزهایی که درگیر این کار بودم، یک پزشک خیلی معتبر در اتاق عمل به من گفت که ۸۰ درصد مرگ‌هایی که در بیمارستان اتفاق می‌افتد، قصور پزشکی است. حتی ما یکی از سکانس‌هایی که در این رابطه گرفته بودیم را با مشورت دوستان حذف کردیم. آن سکانس در مزار زنده‌یاد عباس کیارستمی بود که به خاطر قصور پزشکی از دنیا رفت.

به عباس کیارستمی اشاره کردید که پرونده پزشکی جنجالی داشت. چه شد که در این مستند به آن پرداختید و چرا سکانس مربوط به آن حذف شد؟

من در ریز پرونده زنده‌یاد کیارستمی بودم و بارها با پسر جناب کیارستمی (بهمن) در این باره صحبت کرده‌ام. در آن پرونده پس از پیگیری‌های بسیار مشخص شد قصور پزشکی بوده است. اما حکمی که دادگاه داد این بود که آن دکتر تنها شش ماه حق ندارد در مطب خود طبابت کند که این خود یک شوخی بزرگ است. ما سکانسی سر خاک مرحوم کیارستمی گرفتیم و چند پزشک را دعوت کردیم و گفتگویی درباره مرگ شکل گرفت. یکی از پزشکان در آنجا به خاک آقای کیارستمی اشاره کرد و گفت این شخص که الان اینجاست یکی از اسطوره‌های ایران بوده که ما پزشکان او را کشتیم و این را قبول داریم. سکانس حسی و جذابی بود اما بعد به این نتیجه رسیدیم که نباشد بهتر است. چون روی خود فیلم اکنون هجمه بسیاری است و بسیاری از پزشکان در این مدت تماس گرفته و درباره ماجرای فیلم پرسیدند. به این دلیل گفتیم خودمان دیگر جنجال درست نکنیم. چون خود سوژه به قدر کافی جنجال دارد.

در بسیاری از فیلم‌ها دیدیم که وقتی شخصی به حالت مرگ مغزی می‌رود، بیمارستان تلاش می‌کند با رضایت والدین، اعضای بدن او را اهدا کند. آیا مستند شما در پی گفتن این حرف است که شخصی که مرگ مغزی شده با انجام فرایندی پزشکی، امکان بازگشت به دنیا را دارد؟

اساسا برای بیمار مرگ مغزی نمی‌شود کاری کرد و مستند درباره افرادی است که نزدیک به مرگ مغزی بودند. در واقع در یک ددلاین خاص این امکان وجود دارد که شخص را به دنیا برگرداند. اما اساسا در بیمارستان‌های ما وقتی اورژانش بیماری را می‌برد که تصادف کرده است، کار خاصی برای او انجام نمی‌دهند. در بهترین حالت سرمی به او بزنند و نوار مغز و قلب بگیرند و معمولا وقتی ضریب هوشیاری فرد به ۴ و ۵ (GCS 4-5) می‌رسد، دیگر دست به او نمی‌زنند تا ضریب هوشیاری به ۳ برسد. بعد چند پزشک می‌آیند که تشخیص بدهند و می‌گویند که فرد مرگ مغزی شده است. حال خانواده می‌خواهند اعضای او را اهدا کنند یا نمی‌خواهند.

پزشکی که ما پیدا کردیم، با گذشت ۲۴ ساعت از اتفاق برای فرد، می‌تواند کارهایی برای او انجام دهد تا به زندگی برگردد. در این مستند با آدم‌هایی که به این طریق به زندگی برگشتند مصاحبه کردیم و آنها را دیدیم. یکی از آنها حامد موسوی است که اکنون کارآفرین نمونه است و در آمل یا بابل زندگی می‌کند. آدم‌های دیگری هم داریم که بعد از بازگشت در حال زندگی عادی خود هستند. البته همه این افراد یک سری تغییرات خلقی داشتند. چراکه بابت صدمه‌ای که خوردند، اتفاق‌هایی در مغز آنها رخ داده است.

مستند

آیا شما در مستند خود اثبات کردید بیشتر مرگ‌هایی که پس از سکته مغزی رخ می‌دهد، بر مبنای قصور پزشکی یا کمبود امکانات پزشکی در نظام پزشکی ایران است؟

جمله‌ای را از یکی از دکترهای خیلی بزرگ نقل می‌کنم که در روند تحقیقات مستند با من مطرح کرد. این پزشک گفت: در ایران جان آدمیزاد ارزان است. من پرسیدم این به چه معناست؟ گفت یعنی ما اینجا تا اندازه‌ای که بخواهیم می‌توانیم دست به آچار شویم و مغز و قلب افراد را باز کنیم؛ کسی هم خبر ندارد که ما در اتاق عمل چه کار می‌کنیم. ما مرتب تجربه می‌کنیم تا اینکه آن را به دست بیاوریم. اما در کشورهای دیگر شما تحت هر شرایطی نمی‌توانید هر کاری را انجام دهید. اینجا جان یک چیز خیلی ارزانی است. به همین خاطر راحت می‌توان خیلی کارها را انجام داد. قصور پزشکی در ایران یک موضوع ۱۰۰ درصدی است. اینقدر در این فیلم اسناد و مدارک به دست آورده‌ام که می‌توانم با آن یک فیلم با موضوع قصور پزشکی بسازم. کافی است یک نفر بلد باشد و پرونده بیمار را بخواند. به عنوان مثال ساعت ورود به اورژانس، ساعت سی‌تی‌اسکن، اینکه چه داروهایی مصرف کرده، به وسیله همین اطلاعات هم می‌توان متوجه شد با چه سیستم بیماری طرف هستید.

آیا این روندی که شما در این فیلم نشان می‌دهید در نقاط دیگر جهان روی بیماران در حال انجام است؟

در دنیا فقط دو جا هست که این کار را انجام دادند. در انگلستان این کار توسط دانشگاهی روی دو کیس ۲۱ و ۲۲ ساله انجام شده که اکنون یکی از آنها از دنیا رفته و دیگری فلج شده است. در دانشگاه بوستون آمریکا نیز این کار روی افرادی انجام شده که فقط ضریب هوشیاری ۳ بوده است. نتیجه آن هم ۲۰ درصد موفقیت‌آمیز بوده است. مقاله همه این‌ها نیز در فیلم ارائه می‌شود. اما ما در فیلممان با توجه به مستنداتی که ارائه می‌شود، برای شخصی که در فیلم نشان می‌دهیم، چیزی در حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد عمل با موفقیت همراه بوده است.

با توجه به موضوع فیلم چقدر در گرفتن مجوز با مشکل مواجه بودید؟ پیش‌بینی شما از مشکلاتی که ممکن است در ادامه برایتان رخ دهد چیست؟

چون درباره جان آدم‌ها صحبت می‌کنیم، پیه همه چیز را به تنمان مالیدیم. چون جان آدم‌ها چیز کوچکی نیست. قطعا می‌دانیم که خیلی جاها ما را اذیت خواهند کرد. حتی به دکتری که در فیلم حضور دارد گفتم که احتمال دارد پروانه پزشکی شما را باطل کنند. به این دلیل که اوضاع بیمارستان‌ها خیلی خراب‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنید و در آنها مافیا حضور دارد. مردم تنها ماکت ماجرا را می‌بینند، در حالی که داخل وضعیت اسفناکی است.

برای پخش این فیلم مستند تاکنون چه صحبت‌هایی انجام شده و قرار است چگونه به مخاطبان برسد؟

هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‌ایم. اکنون تلویزیون خواهان فیلم است ولی باید بررسی کنیم و ببینیم که چطور می‌توان عمل کرد تا به بیشتر دیده شدن فیلم کمک کند. فرستادن به جشنواره‌های مختلف نیز در حال بررسی است.