گروه تئاتر «هنرآنلاین»: در ادامه نشست با کارگردان و بازیگران تئاتر «چخفته» به بررسی وضعیت کلی تئاتر و برخی از مشکلات آن پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

شما در بخش قبلی گفتگو به این نکته اشاره کردید که داستان‌ها تکراری شده‌اند و تفاوت در نوع بیان آن‌ها است. آیا مشکل ما در ساخت تکراری آثار نمایشی چه در حوزه تئاتر و چه در سینما و تلویزیون همین است که داستان‌ها تمام شده‌اند؟

محمدعلی براتی_ به نظر من داستان تمامی ندارد. چون هر داستان برشی از یک زندگی است. ما نمی‌توانیم بگوییم که زندگی ما را قبلا کسی زندگی کرده است و زندگی من تکراری است. پس درمورد داستان هم نمی‌توانیم این را بگوییم. وجه مشترک ما و داستان در زندگی است. 

امیرحسین فروتن_ نظریه شخصی من این است که زندگی ما در شرایط فعلی، یکی شده است. مثلا من از مشکل گرانی و فقر رنج می‌برم و شما هم همینطور. در مسائل عاطفی هم این مسئله وجود دارد. این یکنواختی در قصه‌ها به دلیل یکی بودن زندگی‌ها است. همه ما درد مشترک و هدف مشترک داریم.

اشکان پیردل‌زنده_من گمان می‌کنم که داستان زندگی ما و داستانی که روایت می‌شود متفاوت است. منظور از تمام شدن داستان‌ها این است که داستان‌هایی که به آن پرداخته می‌شود،تکراری است. اگر دقت کنید در سریال‌ها چندضلعی عشقی وجود دارد و مدام همین بین می‌چرخد. فضای پولی هنر ما یک چیز تکراری را می‌خواهد و این جذاب نیست. ما وقتی تئاتر «چخفته» را کار کردیم اصلا مطمئن نبودیم که مخاطب دوست داشته باشد.چون این اتفاقات ذهنی بود، بسیار ریسکی بود. داستان‌های جهان باید طالب داشته باشد و راهش این است که کمی مخاطبمان را باهوش و باشعور فرض کنیم و مدام تکرار به خوردش ندهیم. داستان‌های جهان هنوز تمام نشده است. کافی است نگاهمان را تغییر دهیم. این نیازمند هوشمندی دارد و البته این که دغدغه نان نداشته باشیم. یک نویسنده اگر فکر نان باشد چیزی را می‌نویسد که بتواند نانش را دربیاورد و این هنر را از بین می‌برد. نویسنده‌های بزرگ ایران که بسیار هم کم هستند داستان خودشان را می‌نویسند و به فکر نان نیستند. اگر فضا طوری شود که ما تئاتری‌ها حال خوبی داشته باشیم،آثار خوبی هم ساخته می‌شود.

 

وضعیت درآمد تئاتر الان چگونه است؟ اساسا به تئاتر باید به چشم منبع درآمد نگاه کرد یا خیر؟

اشکان پیردل‌زنده_تئاتر یک شغل است. چرا نباید درآمد داشته باشد؟ سال‌ها پیش که من تئاتر را شروع کردم همه می‌گفتند تئاتر پول ندارد و امروز هم به همان اندازه پول ندارد. پول دارد ولی هزینه و درآمد باهم همخوانی ندارد. تئاتر به این سمت رفته است که نور،دکور و لباس و... نداشته باشیم. این توهین به مخاطب است. وقتی تئاتری روی صحنه می‌بریم باید برایش هزینه کنیم. برخی گمان می‌کنند که ما با چهار سری اجرا باید خیلی پولدار باشیم ولی باید بگویم که هنوز به بچه‌های تیم پولی پرداخت نکرده‌ام و درآمدمان هم منفی 180 میلیون است. ما باید خرج کنیم تا درست دیده شویم. این که ما در اولین تئاترمان اینقدر دیده شدیم به این خاطر است که بازیگران من دو سال همه زندگیشان را پای این تئاتر گذاشتند. من ناچار  به موفقیت بودم. چون تنها راهی که می‌توانستم از این بچه‌ها تشکر کنم این بود که کاری روی صحنه ببرم که ارزش دیدن داشته باشد. به همین دلیل اگر کمک بزرگترها در تئاتر نباشد این هنر هیچوقت پول نخواهد داشت و ممکن است این هنر از بین برود.

نشست نمایش چخفته -امیر حسین فروتن - اشکان پیردل زنده - محمد علی براتی

یک مسئله‌ای هم درمورد سالن‌های تئاتر دولتی وجود دارد. این که بیشتر سالن‌های آمفی‌تئاتر دولتی درحال خاک خوردن هستند و هنرمندان بیشتر به سمت سالن‌های خصوصی با هزینه‌های بالا تمایل دارند. چرا این اتفاق می‌افتد؟

اشکان پیردل‌زنده_ما اکنون در سالن تئاترشهر اجرا داریم و خداروشکر مجموعه تئاترشهر بسیار حمایت می‌کند. آقای طاهری خودشان بسیار هوای تئاتری‌ها را دارند. ما در ابتدا در سالن خصوصی اجرا داشتیم و بعد به درخواست دوستان به تئاترشهر آمدیم.

 

مثلا اگر سالن‌های دولتی به شما بگویند هزینه مکان را پرداخت نکنید اما در سالن‌های ما اجرا داشته باشید این کار را می‌کنید؟

اشکان پیردل‌زنده_ برخی چیزها نیازمند سطح‌بندی است. اگر من تجربه تئاترم کم بود، بهتر بود این کار را می‌کردم تا خودم را محک بزنم. ما در تجربه «چخفته» چهار سالن را امتحان کردیم و خداروشکر با حمایت مردم هر چهارتا پر شد. این را متوجه شدم که اصلا ربطی به سالن ندارد. من ده سال در فضای تئاتر کار کردم و الان شاید اگر به من بگویند مثلا در سالن بهمن راه‌آهن اجرا کن، قبول کنم. چون اعتماد به نفس دارم. کار اگر خوب باشد در ایران دیده می‌شود. اگر این سطح‌بندی شود و به کسانی که در شروع کار هستند این پیشنهادات داده شود اتفاق خوبی است. باید به افراد همراه سالن، امکانات بدهیم. اگر زیرساخت‌ها ایجاد شود و به افرادی مسئولیت داده شود که دغدغه تئاتر دارند، این کار شدنی است.

 

برای ورود حرفه‌ای به عرصه بازیگری سینمایی و تلویزیونی دو راه وجود دارد. یک عده از تئاتر آغاز می‌کنند تا دیده شوند. یک عده‌ای هم از طریق آموزشگاه اقدام می‌کنند. نگاه شما به بازیگری در تئاتر آیا این گونه است که دیده شوید و به سینما بروید؟ 

محمدعلی براتی_اگر هدف چهره شدن بود، قطعا راه‌های ساده‌تری وجود داشت. این یک هنری است که با علاقه به آن وارد می‌شوید و روی آن سرمایه‌گذاری نه لزوما مالی، می‌کنید.از کار و وقت خودتان پای آن می‌گذارید. اگر بحث صرفا شهرت و پول بود راه‌های دیگر هم بود. در حوزه هنرهای نمایشی، تئاتر پایه است. وقتی وارد فضای تئاتر می‌شوید، حس می‌کنید که یک معرفتی به سراغتان می‌آید. من قبل از بازی در تئاتر در فیلم‌های کوتاه بازی می‌کردم اما بعد از بازی در «چخفته» نگاهم این است که دلم نمی‌خواهد هرکاری را انجام دهم. 

امیرحسین فروتن_ دیده شدن یکی از بخش‌های حرفه ما است. من کار می‌کنم تا دیده شوم تا مخاطب مرا تشویق کند و این تشویق باعث انجام کارهای بعدی من شود.نکته مهم این است که برای دیده شدن می‌توانستم کارهای دیگری کنم. مثلا افرادی هستند که بلاگر شدند و از این طریق بازیگر شدند. مسئله‌ای که مرا به سمت بازیگری کشاند، ریشه خانوادگی داشت. پدرم از بازیگران قدیمی تئاتر بودند و از کودکی علاقه‌مند شدم. حتی در سربازی من نمایش اجرا می‌کردم و تشویقی می‌گرفتم. همین تشویق‌ها باعث شد تا من عطش بازیگری داشته باشم.بعد آن من به کلاس بازیگری رفتم اما نگاهم این نبود که در آن‌جا مرا با کاری معرفی کنند. کسی که تئاتر بازی می‌کند، در کار تصویری هم می‌تواند موفق باشد اما برعکس این لزوما درست نیست. نکته‌ای که مدنظر من است این است که معروفیت مهم نیست، بلکه محبوبیت بسیار مهم است. این که محبوب و ماندگار باشی خیلی مهم است. 

اشکان پیردل‌زنده_ همه افراد در سنین مختلف تفکرشان بر مبنای دیده شدن است و هنر پالایش است. هنر افراد و نگاهشان را بزرگ و سالم می‌کند. هنر جامعه را سالم می‌کند. 

 

یک نکته‌ای که در صحبت‌هایتان هم اشاره کردید این بود که تئاتر شما به نوعی امید می‌دهد. چقدر به رسالت و تعهدات یک هنرمند برای تزریق امید به جامعه  باور دارید؟

اشکان پیردل‌زنده_ بله تئاتر ما امید می‌دهد اما همراه با یک بغض و غم است. چرا که تنها گفتنش کافی نیست. به نظر من یک هنرمند بیشتر از آن که امید بدهد باید حقیقت را بگوید. اگر در این حقیقت امید وجود دارد که خدارا شکر. ولی حق هم ندارد که کسی را ناامید کند. من حق ندارم نظر شخصی‌ام را به مخاطب القا کنم. من کاری که در «چخفته» انجام دادم به مشکلات خندیدم. چون من در زندگی‌ام مشکلات را فانتزی می‌بینم. به جای این که مثل فیلم و سریال‌هایی که پر از کشت و کشتار و خیانت و... است، به مشکلات خندیدم. هنرمند رسالتش این است که واقعیت را بگوید. اگر واقعیت تلخ است باید طوری گفته شود که کمی نیشش گرفته شود. 

امیرحسین فروتن_ به نظر من از هنر نباید به عنوان پوشش استفاده کرد. هنرمند روح افراد است در یک جسم. ما باید واقعی باشیم.

 

آیا تئاتر هم مافیا دارد؟

امیرحسین فروتن_ بله وجود دارد. اما در کنار مافیا افراد خوب هم هستند. من برای همین کار «چخفته» با مافیاها مواجه می‌شدم. اما من چگونه بازیگر شدم؟ یکی از روزهای بعد از ساعت سربازی که در تئاترشهر می‌نشستم، یک فردی را دیدم اتفاقی که در آن جا اجرا داشت. به ایشان گفتم می‌خواهم بازیگر شوم. ایشان مرا  بعد از اجرا، به گروه دیگری برای کار در پشت صحنه معرفی کردند. این در ذهن من ماندگار شد که اگر کسی به من گفت می‌خواهم بازیگر شوم به او نگویم کتاب بخوان و فیلم ببین. من باید کار معرفی کنم. من در پشت صحنه لباس اتو می‌کردم. یک روزی از هنرمند بزرگی پرسیدم که چه کار کنم که مافیا را دور بزنم. ایشان در جواب من گفتند که باید مانند تام کروز آمادگی جسمانی بالایی داشته باشید. این جواب ایشان بود! مافیا وجود دارد ولی می‌توان با کار خوب آن را دور زد. ما مافیا نیستیم اما با کار خوب به تئاترشهر رفتیم. 

اشکان پیردل‌زنده_چون رئیس تئاترشهر مافیا نیست. اصلا ما را نمی‌شناخت. اثرمان را دید و خوشش آمد. اگر مسئولین درست عمل کنند همه چیز  درست پیش می‌رود. 

امیرحسین فروتن_این باعث می‌شود هنرمندانی که کارشان خوب است اما دیده نمی‌شوند، بالا بیایند.