سرویس تجسمی هنرآنلاین: حبیب فرج‎آبادی یکی از هنرمندان جوان ایرانی است که گرایش هنر انتزاعی را دنبال می‌کند. او اصرار دارد علیرغم جریان نقاشی فیگوراتیو در سال‎های اخیر همچنان به آثار انتزاعی‌اش بپردازد.

حاصل این تلاش مداوم در عرصه نقاشی انتزاعی چهار نمایشگاه انفرادی از سال 90 تاکنون در گالری هما و نمایش آثارش در ساتبی نیویورک پاییز، "خبرهای خوب از ایران 2"در مرکز فرهنگی فابریک مونینیخ، "سمت دیگر پیدایی" ، پروژه متحدان ، دبی ، "خبرهای خوب از ایران" ، گالری پاژس ، ژنو و چندین نمایشگاه گروهی دیگر است.

آخرین مجموعه از نقاشی‎های او با عنوان "نام‎ناپذیر" این روزها در گالری هما روی دیوار رفته است، این نمایش بهانه‌ای بود تا با او به گفت‌گو بنشینیم.

*نمایشگاه "نام ناپذیر" پنجمین نمایشگاه شما در این سال‎هاست. درباره این نمایشگاه و رویکردی که در آن برای آثارتان انتخاب کرده‎اید صحبت کنید.

-این پنجمین نمایشگاه انفرادی من است و رویکرد من در همه این نمایشگاه‌ها قطعا انتزاع بوده است. من در نوع انجام نقاشی و شیوه کارکردن تجربه‌گرا هستم و در هر دوره تفاوت‌هایی در تم‌ کاری‌ام وجود داشته است ولی رویکری که در همه کار‌هایم دارم از یک نگرش پیروی می‌کند و این دیدگاه خط اتصال بین این چند دوره نمایشگاه بوده و مشخص کننده هویت کاری من است.

*عنوانی که برای این نمایشگاه انتخاب کرده‎اید "نام‌ناپذیر" است. این عنوان برای یک نمایشگاه نقاشی انتزاعی کمی برای مخاطب سردرگم کننده نیست؟

-من برخلاف بسیاری از نقاش‌ها که به عنوان‌های جذاب و متفاوت علاقه‎مند هستند و عموما عنوان نمایشگاه‌شان از خود آثار جذاب‎‌تر است دوست ندارم اینچنین عناوین مخاطبم را دچار پیش داوری کند و باعث شود که او بر اساس آن نقاشی انتزاعی را داوری کند. عنوان‌هایی که من انتخاب می‌‎کنم تنها برای نمایشگاه است و کار‌هایم معمولا بدون عنوان‌اند. "نام‌ناپذیر" عنوان یکی از کتاب‎های مجموعه سه‎گانه ساموئل بکت است و چون این کتاب این روز‌ها همیشه همراهم هست این عنوان را برای نمایشگاه انتخاب کردم.

*نسبت به آثار نمایشگاه‎های قبلی دوخت و دوزهایی به این آثار اضافه شده است...

-بله، این دوخت و دوز‌ها در این نمایشگاه به کار‌هایم اضافه شده است. البته این یک اتفاق تکنیکی است و هیچگونه نگاه مفهومی به آن نداشته‌ام. در این نمایشگاه به طور جزئی از آن استفاده شده است و ممکن است در کارهای بعدی‌ام بیشتر و جدی‌تر سراغ دوخت‎‌ها بروم.

*بخشی از آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه به کارهای طراحی شما اختصاص دارد. با وجود اینکه به نظر می‌‎رسد این بخش از کار شما با آثار بزرگترتان پیوند دارد اما تفاوت‎هایی نیز در آن‌ها دیده می‌‏شود، به عنوان مثال فیگورهایی به شکل مشخص در این آثار دیده می‌‏شوند. درباره این آثار نیز کمی صحبت کنید...

- حدود دو سال است که روی این طراحی‎‌ها کار می‌کنم و به نظر خودم و با توجه به نظر دیگران کارهای موفقی هستند. در آن‌ها فرم‎‌ها و فیگورهایی وجود دارد که باز هم از نظر من رویکرد مفهومی ندارند و در کلیت، تجریدی هستند. در دوران معاصر، تجرید صرفا بی‌شکلی و همسو با معانی مدرنیستی آن نیست، مثلا این طور نیست که یک شکل مشخص نتواند انتزاع باشد و نمی‌توانیم تاشیسم، اکشن و عاری از شکل بودن را انتزاع بدانیم و شاید در این طراحی‌ها فرم‌هایی به ظاهر فیگوراتیو و بازتاب چنین رویکردی به انتزاع باشند. کارهای کوچک به دلیل اندازه و کنترلی که نقاش روی آن‌ها دارد جذابیت‌های خاصی دارند. بسیاری توقع داشتند که این کار‌ها به آثار بزرگی تبدیل شوند اما این کار‌ها جایگاه خودشان را دارند و به لحاظ تکنیکی تبدیل آن‌ها به کار بزرگ‌تر دشواری‌های خاصی دارد.

* شما یکی از معدود نقاشان جوانی هستید که نقاشی انتزاعی را انتخاب کرده و با جدیت آن را دنبال می‌‏کنید در روزگاری که نقاشی فیگوراتیو طرفداران بسیاری دارد و ویدئوآرت و اینستالیشن و کارهای مانند آن‌ها مورد توجه هستند دلیل شما برای رو آوردن به انتزاع چیست؟

-موضوع امروزی نبودن نقاشی انتزاعی مسئله ایست که کمابیش وجود دارد، شاید به این دلیل که ریشه‌های آن به دوران مدرنیستی باز می‌‎گردد و با ظهور پست مدرنیسم این نوع گرایش‌ها به شکلی متوقف شد و بالطبع هنر و هنرمند ایرانى هم براى اینکه از این قافله عقب نماند به نوعى پست مدرن شدند. با این حال اگر به تاریخ نقاشی نگاه کنید می‌‎بینید اتفاقات بسیاری در دوره نقاشی انتزاعی افتاد و چون بستر آن تجرید بود و آزادی بسیار داشت بلاهای بسیاری هم سر آن آمد به نوعى کارى نبود که در ان دوران اتفاق نیفتد اما با تمام این مصایب، نقاشی انتزاعی به حیات خود ادامه می‌‎دهد و اتفاقا در دوران معاصر نسبت به دوران مدرنیسم شکل و شمایل متفاوتی پیدا کرده است. جذابیتی که انتزاع برای من داشته به دلیل آن است که هنوز از جنسی نقاشانه برخوردار است. در نقاشی انتزاعی شما تنها بر مدار خویش مى چرخید و این تنهایى، احساسیست آزادانه و کنشى معلق در خوداگاه و ناخوداگاه و شاید تمامى این‌ها مرا به نوعى از نقاشی فیگوراتیو دور نگه می‌دارد هرچند که این تعابیر چیزى از دشواری‌های نقاشی انتزاعى کم نمى کند از سوى دیگر حضور اتفاق جذابیتى دو چندان را در دل کار ایجاد مى کند.

*به این ترتیب آیا نگران نیستید مخاطب به کار شما توجه نداشته باشد؟

-ببینید، نقش مخاطب قرار نیست در فرایند نقاشى تاثیر گذار باشد چون زمانی که در استودیو یا آتلیه‌تان مشغول کار کردن هستید مخاطب حضور ندارد و قرار هم نیست حضور داشته باشد. شما به خاطر مخاطب نقاشی نمی‌کنید! شما هنگام کار دغدغه‎ خاص خود را دارید و تنها زمانی که کار از استودیو خارج مى شود نقش مخاطب اهمیت پیدا مى کند و این مواجهه می‌‏تواند به اندازه خلق یک اثرغافلگیرکننده و جذاب باشد. پس این نگرانى به نوعى بی‌اهمیت است. من خیلی از برخورد مخاطب وحشت نمی‌‏کنم، کار می‌‎کنم، ممکن است مخاطب خوشش بیاید یا نیاید، ممکن است کار فروش برود یا نرود اما در ‌‌نهایت کار خودم را می‌‏کنم. واین به این معنا نیست که شخص فرج‎آبادی زندگی راحتی دارد...

*در بخشی از سخنانتان به دشواری نقاشی انتزاعی اشاره کردید این دشواری به چه دلیل است؟

-در زمان کار دربرابر دنیایی قرار مى گیرید که نمی‌‏دانید در آنچه اتفاقی می‌‏افتد. شما با ویژگی‌های نقاشانه مواجه هستید نه موضوعات نقاشانه، اگر با موضوع سر و کار داشتید تا حدى تکلیفتان مشخص بود اما شما درجستجوى نتیجه اى هستید که از الگوى مشخصى پیروى نمى کند و‌گاه به نقطه اى می‌رسید که راه بازگشتى در ان نیست. نکته دیگر، کنترل و هماهنگى کاراست که چگونه شکل مى گیرد و این نیازمند نوعى فرماندهى بر گستره نقاشیست، که در ابعاد بزگترعلارغم باز بودن امکان کار بمراتب سخت‌تر مى شود. با این همه توضیح از دشوارى این موضوع خود دشوار است و با وجود تمام این مسایل چیزى از حظ و جذابیت این بر خورد کم نمی‌شود هرچند‌گاه سخت و طاقت‎فرسا است.

*و حتما انتخاب نقطه پایان برای کار نیز یکی از این دشواری‏هاست؟

-بله شروع پایان کاربه مراتب سخت‌تر از شروع آغاز کار است، اینکه توقف کجا به وجود می‌‎آید مهم است. ور رفتن واضافه نکردن به اثر تصمیمى آسان والبته خطرناک است نقطه‎ای که باید کار را‌‌ رها کنید نوعى انتخاب با چاشنى جسارت است که کیفیت ان وابسته به تجربه و شناخت مى باشد به هر حال این نکتیه مهمی ست که بیشتر نقاشان به آن توجه نمى کنند.

*تا به حال به این متهم نشده‎اید که کارتان شبیه نقاشی یا هنرمندى خاص است؟

-چرا، اما برای من اهمیتی ندارد و این موضوع مهمى نیست چون کسانى را مثال زده‎اند که من معمولا پیگیر کار آن‌ها بوده‌ام و در دوره اى با آن‌ها زیسته‌ام و به نظرم اگر رد پای این نقاشان در کار من دیده نشود کار اشکال دارد. این اصلا ناراحتم نمی‌‏کند چرا که این را کاملا طبیعى می‌‎دانم و البته من بیشتر این موضوع را بخشی از پروسه تجربی کارم می‌‏دانم به خصوص برای خودم که نقاشی را بدون آموزش آکادمیک و با دیدن دنبال کرده‌ام. ما در ایران به طور کلی مشغول تقلید کار هنرمندان اروپایی و آمریکایی هستیم و این اصلا چیز بدى نیست پروسه‎ای است که باید طی شود و اتفاقا اینجاست که با استمرار و پیگیرى مى توان یک آرتیست باهوش و موفق را یافت. وقتی یک هنرمند بطور جدى کار می‌‏کند و خواستگاهی دارد در سیر تاریخی کارش کسانی بوده‎اند که تجربیاتی داشته‌اند و او باید از این گفتمان استفاده کند و اگر بخواهد می‌‎تواند از آن شیوه گذر کرده و به ویژگى خاصى در کارش برسد.

*به نظر شما، هنرمند یک گالری بودن برای شما حسن‎‌ها یا ضررهایی داشته است؟

-به نظر من حسن‎های کار کردن با یک گالری از ضرر‌هایش بیشتر است البته به این شرط که همه چیز تا حدی شفاف باشد. وقتى یک کانون هنری از شما حمایت می‌‎کند فضای حرفه‎ای‏ تری برای معرفی کار ایجاد مى شود و در پروسه اقتصادی اگر گالری دار پتانسیل کافى در کارتان رادرک کند و برای شما وقت بگذارد و کارتان را به درستی معرفی کند از نظر شناخته شدن و فروش آثار نتیجه بهتری خواهیدگرفت. هنرمندان همیشه دچار یک سری سوء تفاهم‎‌ها با گالری‌ها هستند و این شائبه وجود دارد که گالری‌ها از هنرمندان سوء استفاده می‌‏کنند اما باید این را در نظر داشت که جریان اقتصادی در هنر ایران عمرى کوتاه دارد و گالری‎‌ها نیز در حال آزمون و خطا هستند، با این تفاسیر به عنوان یک هنرمند سعى می‌کنم به این موضوع نگاهی منطقی داشته باشم. اما نکته‎ نگران کننده این است که مسیر مشخصى براى رشد شما وجود ندارد و محدودیت هایى هست که شما نمی‌توانید از آن‌ها فرا‌تر بروید، گالری‌های ما در حالت خوش‎بینانه درجه دو هستند و متاسفانه نمى توان انتظار حرفه بودن از آن‌ها داشت و از طرفى نبود بینال‌ها و موزه‌ها و عدم ارتباط درست با فضاى بین المللى شرایط را از لحاظ کمى و کیفى سخت‌تر کرده است. در هر صورت امیدوارم شرایط و فضاى مناسب ترى در انتظار هنرمندان باشد.

*آقای فرج‎آبادی به عنوان سوال آخر برنامه‎تان برای بعد از این نمایشگاه چیست؟ فکر می‌‏کنید به همین شکل هر سال نمایشگاه داشته باشید؟

معمولا برنامه ریزى خاصى ندارم اما در مورد بر پایى نمایشگاه هاى سالانه باید بگویم که این نیازمند محیا شدن شرایط خاصی ست به هرحال نقاشى در کنار من به حیات خود ادامه می‌دهد و من هم یقینا براى نمایش آثارم برنامه هایى خواهم داشت.

انتهای پیام/