گروه تجسمی هنرآنلاین، از نخستین مجموعههای دههی هفتاد تا آثار اخیر، میلانیان به زبانی شخصی رسیده است که در آن رنگ، بافت و حذف، عناصر بنیادین بیان هستند. او نقاشی را بهمثابهی فرایند میبیند و به همین دلیل آثارش واجد کیفیت و زمانمند هستند. لایهگذاریهای پیدرپی، رنگهای شسته و پاکشده و بازگشتهای مداوم به سطح بوم، نوعی گفتوگوی درونی میان حضور و غیاب را به تصویر میکشند.
میلانیان وضوح را از عناصر میگیرد و آنها را به مرز محوشدگی میکشاند. در این محوشدگی، نوعی زیباییشناسی حافظه نهفته است؛ حافظهای که بازگو نمیشود و احضار میشود. این ویژگی، آثار او را از روایتهای صرفاً توصیفی جدا میسازد و به قلمرو نقاشی بهعنوان اندیشهی دیداری میبرد.
از منظر رنگ، پالت آثار او معمولا از خاکستریهای شفاف، اُخراییهای خاموش و سبزهای مهآلود ساخته میشود. این رنگها در کنار سطوح نیمهشفاف و خراشیده، تجربهای از زمان و فرسایش را منتقل میکنند؛ گویی هر اثر حاصل زیستِ طولانیِ ماده است. در این معنا، نقاشیهای میلانیان حامل زمان نهفتهاند، زمانی که در لایههای رنگ رسوب کرده است.
در کار او میتوان پیوندی میان زیباشناسی زنانهی دروننگر و حساسیتهای پدیدارشناختی در نقاشی معاصر ایران یافت. میلانیان بهجای تکیه بر بیانی روایی یا فیگوراتیو، به تجربهی ادراک و لمس بازمیگردد. حضور انسان در آثارش ضمنی و فروخورده است؛ گویی پیکرهها در حافظهی تصویر حل شدهاند. این حذف تدریجی، مخاطب را به مشارکت در بازسازی تصویر فرا میخواند؛ همانگونه که حافظه برای بازسازی گذشته به تخیل نیاز دارد.
در مقایسه با گرایشهای معاصر، آثار او فاصلهای آگاهانه از بیانهای مفهومی یا سیاسی میگیرند و در عوض، در قلمرو شهود و سکوت بصری حرکت میکنند. چنین رویکردی، میلانیان را در کنار هنرمندانی قرار میدهد که هنر را عرصهی مراقبه و مکاشفهی درونی میدانند.
از این منظر، عنوان مجموعهی اخیر او ــ Again (دوباره) در باگالری ــ اشارهای به تکرار و بازگشت دارد نه تکرار در معنای صرفِ بازسازی بلکه بازگشت به خویش، به حافظه و به تجربهی نقاشی بهعنوان زیستن. هر اثر در این مجموعه یادآور این است که در هنر میلانیان، هیچ چیز پایان نمییابد؛ هر لایه، آغازِ لایهای تازه است.
نقاشی برای او نوعی تجربهی مداومِ بودن است، تجربهای که در سکوت و تداوم شکل میگیرد، همانگونه که خاطره در ذهن تهنشین میشود. از همین روست که آثارش در نهایت به گفتوگویی آرام میان چشم و درون تبدیل میشوند؛ گفتوگویی که در آن، تصویر نه برای دیده شدن، بلکه برای حضور یافتن پدید میآید.
سه دهه کار پیوسته، از میلانیان هنرمندی ساخته که نقاشی را همچون نوشتاری درونی میبیند نه بیانی بیرونی.
او میان ماده و حس، تعادلی شخصی یافته است که در سکوت رنگها سخن میگوید.
در جهان تصویریاش، هر چیز آرام محو میشود، تا جایی که خودِ ناپدید شدن به جوهرهی حضور بدل میشود.
شاپرک وفایی(منتقد هنری)
انتهای پیام