سرویس تجسمی هنرآنلاین : گالریهای تهران میزبان نمایشگاههای تازه شدند. از این میان نمایش ۷ مجموعه در گالریهای تهران را مرور میکنیم.
ژیوار در گالری الهه
نقاشیهای فاطمی به صورت ویژهای تداعی کننده است و در جایگاه تصاویری برای بیان کشف حالات عاطفی - هیجانی هنرمند قرار میگیرند. در حقیقت نقاشیهای او بر خواسته از نگاه خالق خود به پدیدهها است. آنچه این آثار را متمایز میکند و ظرفیتهای ویژه ذهنی را در آنها بارور میکند برخورد مستقیم هنرمند با عنصر رنگ و همسو کردن ذهن با آن است.
ارزشهای جهانشناختی این مجموعه در رنگ و شکل خلاصه میشود. رنگهایی که آشنازدایی شدهاند و کارکرد ذهنی پیدا کردهاند. همین طور رنگ و فرم علاوه بر جلوههای مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها به کار رفته است. در این رویکرد رنگها و فرمها بیشتر از آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد میکنند. عناصر تصویر شده در این مجموعه هم از جهانی نامعلوم و ذهنی ناشی شده که در بستر پرورش یک ایده مبتنی بر تراوشات ذهنی هنرمند شکل گرفته است.
فاطمی خود میگوید: "نقاشیهایم هرگز در ذهنیت صرف غرق نشدهاند. تلفیق واقعیتها و درونیترین لایههای بیمحابا در افکارم سبب شده تا نوعی فضای پرایهام) دو پهلو (در قالب واقعیتی اشنا در کارهایم دیده شود و فضایی معلق را به وجود آورد. این ساختار به درک منطقی در نمیآید و فقط به صورت عاطفی فهم پذیر است که در ناخوداگاه ما ودر حوزه غیر عقلانی روح ما طنین انداز میشود... "
انزلی به روایت مهدی وثوق نیا
وثوق نیا برای گذار از ماهیت فرمیک به مفهومی عناصر روزمرهاش در مجموعه "انزلی" از رویکرد ساده سازی شکلی و یا انتخاب زاویه دیدهای پنهانگر سود میجوید. این تکثر باعث نوعی گوناگونی در رویکرد به چشم اندازها شده است که نشان از گرایش عکاس به سوی تجربههای تازه دارد، گرچه در برخی نمونهها، تمامی این رویکردها با هماهنگی قابل توجهی در زمینه واقعیت ترکیب شده است. چشم اندازهای ساده شده او هنگامی که با توجه به زمینه نگریسته شوند، خیال انگیزاند؛ به نظر میرسد که اغلب آنها در موقعیتهایی قرار دارند که با تعمق و شاید یاد آوری خاطرات تناسب دارد. انگار فضای عکسهای او ترکیبی از محیط واقعی ا و فضای درونی خاطرات آنها باشد.
وثوق نیا درباره مجموعهاش می گوید: "آنجا انزلی است، شهری بندری در کناره دریای خزر. شهری که دیدناش باعث شد خودم را درآن بیابم بیآنکه با آن نسبتی داشته باشم. شهری که در پرسه زنیهای پی در پیام در روزها و فصلها آن را تنها دیدم در بارانها، آدمها و سکوت بیامانش. پس از متمرکز شدن در این جغرافیا در دیدار با برخی از اشیاء و وسایل موجود در شهر، رو در رو شدم با گفتگویی غیر معمول، رو در رو شدم با پوسیدگی، رطوبت و تنهای خاکستری. دانستم بدنه این شهر؛ معماری، ساختمانها، نیمکتها، کوچهها، خیابانها، مغازهها و پلاژها بیش از کلام آدمهایش سخنگوی چیزی است که انزلی نام دارد. پل فلزی، پل غازیان، تالاب، بلوار، اسکله، قلم گوده، میان پشته در فصلهای غیر توریستی، برایم هایکوهای تصویری هستند. "
ازخودگذشتگی در گالری رج
در مواجههٔ اول با نقاشیهای گلبرگ شعبانی، آنها بیشتر حاصل اوهام و تخیل به نظر میرسند تا امور انضمامی و هر روزه. در واقع آنها لااقل از نقطه نظر مضمونی سراسیمه ردی از کابوسهای شخص او را بر چهره دارند. گو اینکه نقاش خواسته باشد در نهایت و به دور از آغشته شدن به تکنیکهایی پیچیده در کاربرد رنگ و خط، طبیعت بدوی افکارش را بازنمایی کند.
تصاویری که او را در درون وضعیتهایی نامربوط و ناملموس از نقطه نظر عقلانی نشان میدهند؛ البته وضعیتهایی که میتوانند همچنین سراسر در ارتباط با زندگی روانی فرد در هنگام بیداری نیز فهم شوند. اویی که در هنگام بیداری به طور مداوم متناقض، عجیب و غیرعادی میاندیشد تا در هنگام خواب مجموعِ درهم تنیده شدهٔ آنها را در درون تصویری واحد ببیند. حالتی که بیشتر به تداعی معانی میماند. افکاری از زندگی روزانه که در وضعیتی خاص و با محوریت شخص خالق بر روی یکدیگر انباشته شدهاند. افکاری که به عبارتی دیگر سراسر در وضعیتی پس رانده شده معلق هستند پس از این رو برای ظاهر شدن نیز حالتی کولاژگونه به خود گرفتهاند.
با این اوصاف بدیهی هم هست که چنین تصاویری در نهایت نمیتوانند که برای منتقل کردن معناهایشان مستمسک زبانی منثور و آشنا برای بیداران باشند. آنها در واقع از این رو شکلی نمادین و تمثیلی به خود گرفتهاند تا اینگونه همچون شعری دفع شده از درونیات یک شاعر فهم شوند.
نقاشی از نقاشی در گالری هما
نقاشیهای الیکا هدایت رویکرد نقاشانه در پرداخت تصاویری ذهنی را با توفیق نسبی به کار میبندند. نادیده گرفتن عینیت به شیوه مرسوم با به کار گیری تضادهای رنگی و وارد کردن فیگور ساده شده به فضایی انتزاعی دستاورد عمده او در این مجموعه است. نقاشیها در ابعادی هستند که به سادگی در میدان دید جای میگیرند و میزان عناصر ارجاعی در بیشتر آنها به دقت تنظیم شده است.
بازنمایی روایتگرانه آثار، تفسیری است که در مرحله نخست در تفکر هنرمند مصداق یافته و در این مواجهه تلاش میشود کارکرد جهان فانتزی جایگزین جهان واقع شود و در پیوند با عناصری که نقاش پیشنهاد میدهد بازتعریف شود. در این تلاش، حضور جهانی بیرونی به عنوان موردی عینی، در آثار آشکار میشود؛ به این ترتیب اثری مستقل از تخیل هنرمند به ظهور میرسد که با مکاشفهای هنری مسیری ذهنی را در مرور بخشی از خاطرات او به سامان میرساند.
هدایت خود درباره نقاشی از نقاشی میگوید:" در این مقطع فکر میکنم با فرار از موضوع- در نقاشی - میشود به جنگ با سهل فهمی در نقاشی رفت، حداقل این کلک برای من یک روش عملی ست برای دور شدن از روایت سازی در کارم؛ اصلا تفاوت نقاشی با بعضی مدیومهای کاربردی همین مسئلهٔ موضوع نقاشی ست. جان بالدساری برای رسیدن به هنر به ناچار دست از نقاشی برداشت من سعی میکنم برای نقاشی اجبارن از ورود هر ایده به کارم اجتناب کنم و فعلا این راهکار را تنها امکان نقاشی مفهومی میشناسم. "
تصویر مرگ در جسد پلاسیدهمان
محمد شمس و حامد کاظمی با تکنیک عکس - نقاشی بازتاب خشونت در حیات حیوانات را در گالری ایده در برابر دید تماشاگران قرار دادهاند.
در این آثار این دو هنرمند تاثیر خشونت را در زندگی حیوانات عینی کردهاند. در این مجموعه آثار با حیوانات دست آموز و اهلی چون سگ، گربه، مرغ و ماهی روبرو هستیم که با قساوت سلاخی شدهاند.
این آثار مرز میان حیوانات اهلی- وحشی را با دگرگشت چندین هزارساله از طبیعت به فرهنگ معنا دادهاند؛ آنجا که حیوان مجبور میشوند به خاطر نیازهای زیستی خود به اقامتگاه انسانها نزدیک شود، آنجایی که طبع حیوان تغییر میکند و میپذیرد که از پسماند سفره انسانی سیر شود. این دگرگونی و تغییر تنها شامل حال حیوان نیست، انسان نیز در این دگرگشت چندین هزارساله تغییر کرده است و میان حیوان اهلی و وحشی با تغییر در رفتار، آموزش و مهارت و تجربه تمایز قایل شده است.
در عکس - نقاشیهای محمد شمس و حامد کاظمی این واسطه میان حیوان و انسان، دستخوش خشونت بیرحمانهای شده است. گویی سالها گذر از طبیعت به فرهنگ؛ معکوس گشته است و انسان و حیوان اهلی هر دو سلاخی خشونت شدهاند و چه بسیار شبیه هماند خصوصا میان مردمک چشمها و نگاههای ثابت میان انسان و حیوان. انسانی که از شکل افتاده است و در هم پیچیده و چروک شده و حیوانی که کشته شده است.
حدود مجاز
"حدود مجاز"عنوان تازه ترین مجموعه آثار سعید احمدزاده است که پس از چهار سال در یک نمایشگاه انفرادی عصر جمعه افتتاح شد. در این نمایشگاه احمدزاده در آن ١٠ اثر رنگ روغن روی بوم ارائه می دهد. او در این نمایشگاه عناصر پاپ را با فیگورهای انسانى ترکیب کرده و نوعی تناقض را به تصویر کشیده است. او در پس زمینه های تخت آثارش کلمات برجسته شده که اغلب اعراب گذاری شده اند را در تقابل با سوژه نقاشی ها به نوعی که هماهنگی مفهومی و فرمی در اثر بوجود آورد، بکار برده است.
سعید احمدزاده کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه تربیت مدرس تهران دارد، «حدود مجاز» پنجمین نمایشگاه انفرادی اش محسوب می شود. وی تاکنون در ٤٠ نمایشگاه گروهی در ایران ، فرانسه، دوبی شرکت داشته است.
نقاشیهای مونا امت علی در گالری اُ
ابعاد کوچک آثار نخستین چیزی است که در نمایشگاه نقاشیهای مونا امت علی نظر مخاطب را به خود جلب میکند. توجه به جزئیات آثاری که مونا امت على در ابعاد 50 در 50 خلق کرده و در گالری اُ به نمایش گذاشته است باعث شده که اغلب بازدیدکنندگان با دقت بیش از اندازهای به آنها نگاه کنند و فاصلهها نسبت به نقاشیها کمتر و کمتر شود. اما وقتی فاصله را کمتر کنی و به آثار نزدیک شوی شاهد دقت نظر خاص یک هنرمند خواهی بود که در برخی از موارد روایت زندگی روزمره اوست و گاهی دنیایی از رنگ و فانتزی را در سرزمین خیالات و رویاها به ترسیم میکشد. درهای باز یک کابینت یا تکه پایین پردهها بخشی از موضوعاتی است که این هنرمند جوان با استفاده از رنگهای خاکستری به روایت آن مینشیند. آثاری که به گفته خود او اساسا دلایل پیچیدهای ندارند و صرفا ثبت و روایت لحظهای است که او به یکباره با جزئیات زیبا و وسواس گونه در آن غرق شده و از ترسیم آن لذت برده است.
شکلهای هندسی و بازی با آنها در بطن برخی از آثار با بازی رنگها همراه شده است که شکلی خاص از همراهی را به مخاطب میدهد، انگار که وارد دنیای عجیب آلیس شدهاید و نگاه فانتزی یک زن را فراتر از زندگی روزمره میبینید. پیچیدگی که در عین سادگی داخل بطن آثار با استفاده از زاویه دید، برش، فرم، فضا، رنگ و ... به تصویر کشیده شده است و مخاطب را با تصاویری دیر آشنا که قطعا دیده است، رو به رو میکند. تصاویری که حالا جزئیات و ابعادی تازهای را رونمایی میکنند که کمتر کسی به آن توجه کرده است.
او در طراحیهایش، با بهرهگیری فراوان از خاکستریهای میان دو طیف سیاه و سفید، به اشیا ساده و پیشپا افتاده، شخصیتهایی به یاد ماندنی و فراموش نشدنی میبخشد و جهان روزمره و عادی را با کیفیتی کمابیش رازآمیز به تصویر میکشد. حساسیت وسواسگون او در به کارگیری ابزارش و ساختار هندسی که او در دل کارهایش میآفریند حس لطیفی از غرابت را به کارهای او میبخشد. در این آثار درونگرا، سکون و آرامش آنچنان با ظرافت به تصویر درآمدهاند که نحو هٔ درک و ارزش گذاری ما را به کل مورد پرسش قرار میدهند.
انتهای پیام/