سرویس تئاتر هنرآنلاین: تقابل و تفاوت حادثه و موضوع آغازین با حادثه و نتیجهگیری پایانی یک نمایش و چرخه تعلیقزایی که در این فاصله ایجاد میشود، مهمترین شاخصه ساختاری نمایش "اسم" به شمار میرود؛ نویسنده یا نویسندگان متن در همین رابطه میکوشند با ایجاد یک روند معمایی و رازآمیز و تأکید بر چگونگی و چرایی حوادث و موقعیتها، نهایتأ غیرقابل انتظار بودن نتیجه نهایی را برای مخاطب به اثبات برسانند؛ این غیرقابل انتظار بودن، فاکتور تعیینکنندهای برای تغییرکردن یا عوض نشدن پرسوناژها و نیز معیاری برای میزان تأثیر پذیری آنان از همدیگر و از رویدادها محسوب میشود . تماشاگر در سالن تئاتر معمولأ از طریق واکنشهای عملی و دیالوگهای پرسوناژها به دریافت این تأثیرات نائل میگردد. هرچه کنشزایی و رازآمیزی و غیرقابل انتظار بودن حوادث و موضوع بیشتر باشد، میزان تعلیقزایی نمایش افزونتر است. نمایش " اسم " به نویسندگی "ماتیو دو لا پورت" و "الکساندر دو لا پتولیر" به کارگردانی لیلی رشیدی با چنین ساختار و روندی پیش میرود و نشان میدهد که بر اساس یک نمایشنامه ساختارمند و تا حدی خاص شکل گرفته است. ضمنأ مخاطب با یک ویژگی مضاعف هم روبهروست: نمایش با یک موضوع بسیار ساده و معمولی آغاز و سرانجام به یک تم گرهدار چندگانه و پیچیده تبدیل میگردد، طوری که نهایتأ همه گرهها گشوده میشوند تا بر مبنای یک چرخه روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی معین، موقعیتها و نوع پرسوناژها و چگونگی زندگی معمولی و بیفایده آنا ن به تحلیل و ارزیابی در آید و تماشاگر بتواند با کنشزایی عاطفی و ذهنی عمیقتری به زندگی بنگرد و احتمالأ نتایجی هم برای خود و زندگیاش بگیرد.
نمایش، ترکیبی از "هجو"، "تناقض"، "شوخی"، "متلکگویی"، "زخم زبان"، "مخالفگویی و مخالف خوانی"، "کمدی اشتباهات" و نمایهها و رگههای محدود و متفاوتی از "ملودرام خانوادگی" است که کلأ در قالب یک "کمدی درام" عرضه شده است.
موضوع محوری این نمایش بر اساس تناقضات و تقابلات کمیک و در عین حال جدی پرسوناژها شکل گرفته و ریشههایی در گذشته آنان دارد. پرسوناژها بیشتر از نظر روانشناختی قابل بررسیاند و البته در کل یک چارچوب جامعه شناختی هم برای یک قشر خاص ظاهرأ روشنفکر ارائه میدهد. پرسوناژها همدیگر را تفسیر و تأویل میکنند و با ذهنیتهای متناقضشان نوعی "بازی تأویل ذهنی" راه میاندازند تا سرگرم شوند. تناقضات ذهنی و برداشتهای شخصی آنان "روزمرهگی" و "شبمرهگی" زندگیشان را به نمایش میگذارد و نشانگر پوچی، بیهودگی و تلف کردن و ضایع شدن زندگیشان توسط خود آنهاست. پرسوناژها به شدت قراردادی و در همان حال بسیار معمولی و کلیشه شدهاند و با همین مضمون هم در نمایش تعریف و معرفی میشوند؛ سیر تدریجی نمایش برای نشان دادن مشکلات، عارضههای روحی و روانی، ناهنجاریهای فرهنگی و روابط غیراجتماعی آنان کاربری دراماتیک پیدا کرده است که در اصل برآیند زندگی پوچ و بیمعنا یا کم معنای آنان است و تولید مثلشان هم اساسأ برای حفظ خود شیفتگیها و نخوت طبقاتی خودشان است. واکنشهای عملی و دیالوگهای آنان این خصوصیت را به نوبت از زبان هر یک نسبت به دیگری، آشکار مینماید: "آنهایی که توی عشق شانس ندارند توی قمار شانس دارند" ، "از سر شب داری با کلمات بازی میکنی" ، "برای تو فقط این مهم است که از بیرون چه شکلی دیده شوی" ، " همهاش میخواهی تافته جدا بافته باشی" ، "ظاهرأ امشب هیچ کس از هیچ کس معذرت خواهی نمیکند" ، "تو خودت همیشه میگی که دوست نداری همه چیز را بدونی" ، "همهتون برید به درک! شب به خیر ! " و ...
نمایش با پرسش و پاسخهای کنشزا و بازیگونه آغاز و به تدریج به جدلها و تقابلات لفظی و رفتاری کشانده میشود؛ پرسوناژها نهایتأ همانند "بچههای بزرگسال" به نظر میرسند و هر کدام - حتی در جایگاه زن و شوهریشان - برای دیگری به یک گره بازنشدنی و به یک دشمن خانگی تبدیل شدهاند.
در نمایش " اسم " لیلی رشیدی موسیقی جاز آغازین و تأکیدهای گفتاری به زبان فرانسه تا حدی زمینهساز فضای نمایش شده است؛ میزانسنها به تناسب موضوع نمایش، تعدد پرسوناژها و محدودیت سن، نسبتأ ایستا و در جایی انتخاب شدهاند و در لحظاتی که نمایش به کنشزایی بیشتری میرسد، جابه جایی و حرکات فزونی مییابد. صحنه به گونهای ساده و معمولی به تناسب موضوع و مکان طراحی شده است. در طول نمایش خود دیالوگها و بازی نسبتأ خوب بازیگران و تنشهای عاطفی و نوسانات روحی، گفتاری و حرکتی آنها عملأ به یک موسیقی و ضربآهنگ بطئی، بطنی متداوم و ضمنی مناسب تبدیل شده است؛ بازیگران که به تناسب انتخابشان برای نقشها بازی نسبتأ درخوری ارائه میدهند ، به ترتیب عبارتند از: داریوش موفق، محمدحسن معجونی، لیلی رشیدی، عباس جمالی و سارا افشار.
نمایش "اسم" با طراحی صحنه محمد حسن معجونی و کارگردانی لیلی رشیدی که هم اکنون در سالن ناظرزاده کرمانی خانه هنرمندان اجرا میشود ، از نظر متن به لحاظ این که چگونه میتوان یک بن مایه موضوعی بسیار ساده را به دیالوگهای نمایشی و موقعیتی کنشزا و تا حدی پیچیده و تعلیق زا تبدیل نمود - برای دانشجویان و علاقمندان به رشته نمایشنامهنویسی دارای دادههای آموزشی و ساختاری قابل تأملی است. نمایش با ضربآهنگ مناسبی که حاصل ریتم نسبی بازی بازیگران و نیز چگونگی روند موضوع است ، پیش می رود و تا آخر اجرا تماشاگران را با خود همراه میکند.