به گزارش گروه رادیو و تلویزیون هنرآنلاین، معنایی اثر سر برمیآورد. «محکوم» دیگر صرفاً درباره مجرم یا قربانی نیست، بلکه درباره کسانی است که ناخواسته در موقعیت داوری قرار میگیرند؛ از قاضی و بازپرس گرفته تا خانواده و حتی تماشاگر.
در قسمت تازه، با کشف سرنخهای مربوط به فروش سیمکارتهای متعلق به قربانیان و ارتباط آن با گروهی از خلافکاران، گره تازهای به داستان اضافه میشود. صحنههای تعقیب و گریز پلیس و ورود نیروهای انتظامی به پاتوق مجرمان، از پرتحرکترین دقایق سریال تا امروز است. سیامک مردانه با تسلطی مثالزدنی، این سکانسها را با ضرباهنگی حسابشده و دوربین پرتحرک اجرا میکند تا ضمن حفظ تعلیق، فضای سرد و تلخ قصه از دست نرود. بر خلاف بسیاری از آثار همژانر که اکشن را به نمایش اغراقآمیز بدل میکنند، «محکوم» حتی در صحنههای پرتنش نیز به واقعگرایی وفادار میماند.
اما ارزش اصلی این قسمت، نه در کشف سرنخ تازه، بلکه در جابهجایی زاویه دید است. بازپرس پرونده، ادیب فروتن (پژمان جمشیدی) که تا پیش از این با اطمینان متهم اصلی را مهیار میدانست، اکنون در آستانه تردید قرار میگیرد. او درمییابد که حقیقت، در لایهای پیچیدهتر از آن است که در گزارشها و اعترافها دیده میشود. فروتن از این پس دیگر صرفاً بازپرس نیست؛ او انسانی است که میان وظیفه و وجدان، میان قانون و تردید گرفتار شده.
پژمان جمشیدی در نقش فروتن، وجه تازهای از توان بازیگری خود را آشکار میکند. او با پرهیز از هرگونه نمایش بیرونی، قضاوت را درونی میسازد. نگاههای مردد، سکوتهای طولانی و گفتارهای نیمهتمامش، نشان میدهد که عدالت برای او نه یک قاعده مکتوب، بلکه زخمی درونی است. جمشیدی در این نقش، بار سنگین اخلاقی سریال را به دوش میکشد و در برابر قاضی نسرین (ساره بیات) به تعادل عاطفی و فکری قابلتوجهی میرسد.
نسرین، همچنان محور احساسی و فلسفی سریال باقی مانده است. ساره بیات در ادامه بازی دقیق خود، تصویر زنی را ارائه میدهد که در میان دو قطب متضاد ایستاده: از یک سو قاضیای است که باید به قانون وفادار بماند و از سوی دیگر مادری که نمیتواند از احساسات انسانیاش چشم بپوشد. این دوگانگی، روح درام را شکل میدهد. در این قسمت، تردیدهای نسرین شدت بیشتری یافتهاند؛ گویی مرز میان قضاوت و همدلی، هر لحظه باریکتر میشود.
سیامک مردانه، کارگردان سریال، هوشمندانه میداند که چگونه از درام پلیسی، بستری برای واکاوی مفاهیم اخلاقی بسازد. در «محکوم»، جنایت صرفاً ابزاری برای افشای روان انسان است. کارگردان در این قسمت با دقت، ریتم را میان صحنههای پرتنش و لحظات تأملبرانگیز تنظیم میکند. از یک سو، تعقیب مجرمان و ورود پلیس به صحنه جرم، شور و هیجان میآفریند و از سوی دیگر، سکوتها و گفتوگوهای کوتاه میان نسرین و ادیب، مخاطب را به درنگی فلسفی دعوت میکند.

ورود شخصیت بهمن (با بازی رامین پرچمی) به عنوان مظنون تازه، بُعد دیگری از قصه را میگشاید. بهمن، مردی است میان گذشته و اکنون؛ شخصیتی که همزمان هم در پی تبرئه خویش است و هم در جستوجوی بخشش. حضور او در روایت، مفهوم تازهای از «پشیمانی» را وارد میکند. پرچمی با بازی کنترلشده و نگاههای خسته، چهره مردی را مجسم میکند که بار گناه و قضاوت را سالها بر دوش کشیده است. تقابل او با نسرین و فروتن، یادآور کشمکش میان حقیقت و احساس است.
از منظر فیلمنامه، مهران مهدویان در این قسمت بیش از هر زمان دیگری به لایههای درونی شخصیتها نفوذ میکند. دیالوگها کوتاهتر اما پرمعنا هستند، و هر مکث، نشانهای از تردید است. در واقع، قسمت نهم «محکوم» نقطهای است که روایت از جستوجوی قاتل به جستوجوی «حقیقت» تغییر جهت میدهد.
در حوزه بصری، طراحی صحنه و نورپردازی همچنان بر پایه رنگهای سرد و فضاهای خنثی استوار است. این انتخاب آگاهانه، روح بیاحساس قانون و بیاعتمادی جاری در جامعه را تداعی میکند. اتاقهای خاکستری بازجویی، خیابانهای بینور شبانه و چهرههای بیرمق، همگی در خدمت فضاسازی روانی اثر قرار گرفتهاند. موسیقی نیز بهدرستی از حداقل نغمه استفاده میکند تا سکوت به بخشی از روایت بدل شود.
آنچه قسمت نهم «محکوم» را از بسیاری از آثار جنایی اخیر متمایز میکند، فاصله گرفتن از هیجان صرف و تمرکز بر «قضاوت انسانی» است. در این اثر، عدالت نه در حکم دادگاه، بلکه در لحظههای تردید شکل میگیرد. شخصیتها در جستوجوی حقیقتاند، اما هر یک بهگونهای در دام احساس و پیشداوری گرفتار میشوند. همین امر باعث میشود «محکوم» از مرز سرگرمی عبور کند و به تأملی اخلاقی بدل شود.
در نهایت، قسمت نهم نشان میدهد که این سریال مسیر روشنی برای بلوغ دارد. کارگردانی دقیق، فیلمنامه متعادل، و بازیهای درونی بازیگران، آن را از تولیدات صرفاً تجاری شبکه نمایش خانگی متمایز میکند. در جهانی که قضاوت سریعترین واکنش انسانهاست، «محکوم» به ما یادآور میشود که شاید بزرگترین فضیلت، مکث پیش از داوری باشد.
سیامک مردانه با «محکوم» نه فقط یک قصه جنایی روایت میکند، بلکه آیینهای پیش روی جامعه میگذارد تا بپرسیم: آیا عدالت بدون همدلی ممکن است؟ آیا حقیقت همیشه ارزش آشکار شدن دارد؟ و آیا ما، در زندگی روزمره، بیآنکه بدانیم، دیگران را محکوم نمیکنیم؟
قسمت نهم پاسخی قطعی به این پرسشها نمیدهد، اما در ذهن تماشاگر تخمی از تردید و تأمل میکارد؛ و همین، بزرگترین موفقیت برای یک اثر تلویزیونی است.
علی نعیمی(منتقد سینما و تلویزیون)
انتهای پیام