سرویس تجسمی هنرآنلاین: گالریهای تهران این هفته شاهد بیش از 30 افتتاحیه بودند و در میان این رویدادهای هنری نمایش آثاری از بزرگان هنر معاصر ایران در سبکها و مدیاهای گوناگون چشمگیر بود. هنرمندان جوان نیز همچون باقی در این افتتاحیهها سهم بزرگی از گالریهای شهر را به خود اختصاص داده بودند تا آثار نقاشی، طراحی، عکس، حجم و زیورآلات خود را به نمایش بگذارند.
از میان این نمایشگاهها، رویدادهای چهار گالری اُ، شلمان، مهروا و آران را برای گزارش این هفته گالریگردی انتخاب کردهایم.
گریز از جاودانگی در گالری اُ
گالری اُ در نمایشگاه تازه خود که "فان" نام دارد مجموعهای از عکسهای مسعود حاججعفریزاده را به نمایش گذاشته است. عکسهاى این مجموعه از میان نگاتیوهایی که حاججعفرىزاده در تابستان سال ١٣٨٠ در کشورهای ایتالیا، آلمان و اتریش عکاسی کرده و سه سال بعد در اثر نشت فاضلاب (حدود ٢٠٠٠ فریم) دچار آسیب جدی گشته، برگزیده شدهاند. در آثاری که حاججعفریزاده در گالری اُ به نمایش گذاشته شده است، یک اتفاق ساده موجب شده است تا ماهیت عکس دچار چالشی جدی شود. عکاسی برای ثبت لحظههای گذرای انسان پدید آمد و تنها ابزاری بود که گمان میشد میتواند لحظهای از حیات روزمره یا رویدادی تاریخی را جاودانه کند با این حال خود عکس به عنوان حاصل فرایند عکاسی شیئی میرا است و به راحتی دچار آسیب و خلل میشود. موضوع این است که عکسها به راحتی از بین میروند پس چگونه میتوانند موجبات جاودانگی را فراهم آورند.
عکسهای حاججعفریزاده در یک حادثه نشت فاضلاب از بین رفتهاند، فرمهایی شبیه سوختگی در جای جای این عکسها، چهره آدمها، فرم بناها و چگونگی رویدادها را پوشاندهاند و در بیشتر موارد به طرز شگفتآوری موجب تغییر مفهوم عکس شده یا مفاهیمی جدید به آن افزودهاند. به علاوه این تلاش برای جاودانگی در عکاسی و شکست در آن یادآور تلاشهای انسانی در طول تاریخ بشر برای جاودانگی و نامیرایی است، تلاشی که تمدنها، اشکال شگفت انگیز معماری، میراثهای بشری را در کار فجایع، نسلکشیها و جنگهای ویرانگر رقم زده است.
طبیعت بیجان در گالری آران
طبیعتبیجان عنوان نمایشگاه میریام کویل هنرمند ایرانی آلمانی است که این روزها در گالری آران برگزار شده است. آثار این هنرمند، تکهها و بخشهایی جدا شده از وضعیت زندگی او هستند. با ترکیب برداشت و ادراک از زندگی شخصیاش با اشیاء غیرضروری، که هنرمند احساسات و وضعیت ذهنی خود را با آنها به تصویر می کشد.
او طبیعت بیجانی را به تصویر میکشد که پرهرج و مرج و به دور از نقطه تقاطع، و لرزان و سیال است. اجزاء نقاشیها به دقت انتخاب میشوند و در کنار هم قرار میگیرند، ولی نتیجه نهایی کیفیتی غیرقطعی مشابه قصهای تمام نشدنی دارد. قصد هنرمند رسیدن به همآهنگی و توازن نیست، بلکه نشان دادن ناپایداری زمانه ماست که با تخریب و دوبارهسازی، وضعیت جدیدی ساخته میشود. کویل با در کنار هم قرار دادن زباله، اسباببازیهای دورانداخته شده، گیاهان در حال پژمردن، و با تحریف نهایی نقاشی، زمان منجمد شدهای را به تصویر میکشد. وضعیت ناتمامی و بیپایانی در همه چیز هنرمند را جلب میکند و بستری باز برای ادامه نقاشی برای او ساخته میشود.
ابعاد آزادی در گالری مهروا
آزادی چیست و چه معنایی دارد؟ این سوالی است که پیمان دوام هنرمند نقاش در مجموعه آثار خود با عنوان "ابعاد آزادی در فضا" مطرح کرده است. مجموعه نقاشیهای دوام با زمینههای تخت به شکل آسمانی آبی رنگ و فیگورهای نامتعارف که در بستری سوررئالیستی شکل گرفتهاند به دنبال طرح سوالاتی درباره مفهوم آزادی و تلاش برای پاسخ دادن به آن هستند.
داریوش آشوری در دانشنامه سیاسی خود درباره آزادی نوشته است: "آزادی در وسیعترین معنای کلمه، حالتی است که در آن چیزی محدود و وابسته به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابهجا شود و در مورد انسان، حالتی است که در آن اراده شخص برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برخورد نکند. اما این تعریف بسیار کلی و مطلق است، حال آنکه آزادی به معنای مطلق برای هیچ موجودی در جهان وجود ندارد و بنابراین در هر بحثی از آزادی نسبیت آن را باید در نظر داشت و در مورد انسان همواره علت آزادی (یعنی آزاد از چه) و جهت آن (یعنی آزاد برای چه) مطرح است."
فیلتر قرمز در گالری شلمان
فیلتر قرمز عنوان نمایشگاهی از عکسهای افشین منقولی است که این روزها در گالری شلمان برگزار شده است. منقولی در این مجموعه عروسی با چادر سیاه را به عنوان سوژه ثابت کارهای خود برگزیده و او را در موقعیتهای مختلفی که همگی آنها در خیابانهای تهران قرار دارند قرار داده است. مکانهایی که منقولی در این مجموعه انتخاب کرده است گاه بسیار آشنا و گاه نامشخص هستند با این حال حضور عروسی سیاهپوش در این فضاها نوعی تناقض ایجاد کرده است، زیرا هر مخاطبی اینگونه فکر خواهد کرد که وجود سوژه در این فضاها معمول نیست.
سوژه عکسهای هنرمند اما به این فضاها پا گذاشته است، گویی از مرزی عبور کرده باشد و به جایی وارد شده باشد که اجازه ورود به آن را نداشته است، در همین شرایط است که عروسی با چادر سیاه زیر سر در دانشگاه تهران، کنار موزه فرش یا روی پل کریمخان با فضای پیرامون خود مرتبط شده و دست به خلق معانی جدید میزند. او یک عروس معمولی نیست، او با فضا در تضاد است، سیاهی و سپیدی لباس و چادرش نیز با هم تضاد دارد، هرچند تضاد این دو پوشش تنها به رنگشان خلاصه نمیشود و وقتی او در خیابانهای تنگ و کهنسال جنوب شهر قرار میگیرد نگاه عابر به او تضاد دیگری را شکل میدهد، نگاهی که باز هم میگوید تو نباید اینجا باشی.