به گزارش خبرنگار تجسمی هنرآنلاین؛ محمد هژبر ابراهیمی متولد 1305 یکی از مجسمه‌سازان پیشکسوت ایران است که از شاگردان مستقیم علی‌اکبرخان صنعتی به شمار می‌رود. او در تاسیس و راه‌اندازی موزه‌های چون موزه هلال احمر، موزه راه آهن و ساخت مجسمه‌های میدان توپخانه با صنعتی همکاری داشته است.این مجسمه‌ساز با این که در هشتمین بهار زندگی‌اش به سر می‌برد اما همچنان مجسمه می‌سازد و نقاشی می‌کند و در نخستین سمپوزیوم مجسمه‌سازی کرمان نیز حضور داشت.

در این مراسم که با همکاری سازمان زیباسازی شهر تهران و نشریه‌ تندیس برگزار شد، سعید شهلاپور، حمید شانس و مجتبی موسوی به ایراد سخن پرداختند و از خدمات فرهنگی و هنری هژبرابراهیمی تقدیر به عمل آمد. همچنین مجموعه‌ای از مجسمه‌های کوچک این پیشکسوت مجسمه‌سازی تا 22 اسفندماه در گالری برگ به نمایش گذاشته شده است. در پایان این مراسم فیلم مستندی درباره این هنرمند پیشکسوت که ساخته هومن حسنی بود، اکران شد و نشریه تندیس نیز ویژه نامه‌ای برای او منتشر کرده است.

محمدحسن حامدی مدیر مسئول دو هفته‌نامه تخصصی تندیس در ابتدا این نشست گفت: جای خوشبختی دارد که در نشست‌های پژوهشی برگ فرصتی فراهم شد که از مقام هنری هنرمندان در زمان حیات‌شان تقدیر به عمل بیاوریم و در زمان حیات‌شان اشتیاق خود را نسبت به خدمتی که به هنر این سرزمین کرده‌اند نشان دهیم.

او با اشاره به ضرورت مستندنگاری درباره هنرمندان گفت: با این که هژبر ابراهیمی در قید حیات هستند اما زمان تالیف و انتشار ویژه نامه‌ای که برای او ترتیب داده‌ایم دچار شک شده بودیم که محل تولد او رفسنجان است یا پاریز و این موضوع بسیار ناخوشایند است. برگزاری نشست‌های پژوهشی و اسنادی که از خود به جا می‌گذارد، فرصت مغتنمی را برای پژوهش درباره هنرمندان فراهم می‌کند تا درهای جدیدی پیش روی ما گشوده شود.

به گفته حامدی؛ هژبر ابراهیمی سهم بسزایی در رواج مجسمه‌سازی ایران داشته است و او در ساخت موزه 13 آبان سهیم بوده است و جای بسی خوشحالی است که با وجود کارشکنی‌هایی که در راه‌اندازی و تعمیر موزه استاد صنعتی وجود داشت، دوباره روند پیگیری راه‌انداری این موزه از سوی سازمان هلال احمر و سازمان زیباسازی آغاز شده است و امیدوارم که موزه استاد صنعتی همچون موزه کمال الملک بالاخره سرنوشت خوشی پیدا کند.

سعید شهلاپور در این نشست با اشاره به خاطره آشنایی خود با هژبر ابراهیمی گفت: سال 1345 که من در رشته مجسمه‌سازی وارد دانشگاه شدم، هژبر ابراهیمی از دانشجویان ترم بالایی بود و از همان زمان دوستی بین ما شکل گرفت. در آن دوره هم دانشگاهیان ترم بالاتر سهم بسیار مهمی در آموزش دانشجویان داشتند و سال پایینی‌ها باید در اجرای پروژه‌های سال بالایی‌ها کمک می‌کردند و این گونه بود که مثلا قالب‌گیری و یا ریخته‌گری را یاد گرفتیم.

او افزود: در دوران دانشجویی با این که استادان خوبی داشتیم اما بدون اغراق باید بگویم که ویکتور دارش و هژبر ابراهیمی از معدود استادان من بودند.

به گفته شهلاپور؛ با این که هژبر ابراهیمی دیر به دانشگاه آمده بود، اما او پیش از دانشگاه شاگردی استاد صنعتی را کرده بود و از او بسیار آموخته بود. هژبر از کودکی مجسمه‌سازی با خونش آمیخته شده بود و او از شهری آمده بود که مکتب مجسمه‌سازی داشت. مجسمه‌سازانی چون صدیقی، صنعتی و قهاری هر سه از برزگان مجسمه‌سازی کرمان و ایران هستند.

این مجسه‌ساز پیشکسوت ادامه داد: در دوران ما شیوه کارگاه‌ها مثل امروز نبود و دانشجویان ساعت‌ها در کارگاه‌ها وقت می‌گذاشتند و کار می‌کردند و همین موجب همکاری و دوستی آن‌ها را فراهم می‌کرد و از هم بسیار می‌آموختند اما امروزه شیوه آموزش دانشگاه‌ها به سمتی رفته که کارگاه‌ها هم به شیوه کلاس‌های شیمی یا ادبیات برگزار می‌شود.

شهلاپور ادامه داد: در دوران دانشجویی ما ؛ هژبر ابراهیمی و دارش به دلیل سن و سال و تجربه، ارشدهای مجسمه‌سازی بودند و هر زمان که در دانشکده اعتراضاتی داشتیم آن‌ها وارد عمل می‌شدند و رفتاری برادرانه با ما داشتند.

به گفته این مجسمه‌ساز؛ با این که در آن مقطع تاریخی دانشجویان دیگری نیز در رشته مجسمه‌سازی درس می‌خوانند اما هیچ کس همچون هژبر ابراهیمی شیفته این کار نبود.

شهلاپور با بیان این مطلب که هر یک از ما گورستانی از ایده‌ها داریم گفت: متاسفانه در مقاطع متعددی از تاریخ معاصر ما مجسمه‌سازی مورد ظلم واقع شد و همین امر موجب شد که بسیاری از هنرمندان این عرصه نتوانند کار کنند و برای گذران زندگی به کارهای دیگری رو بیاورند و استعدادهای خوبی در عرصه مجسمه‌سازی تلف شود.

او با بیان این مطلب که در زمینه مجسمه‌سازی با ضعف منع روبرو هستیم گفت: بسیاری از مجسمه‌ها در سطح شهر تهران به عنوان مثال نصب شده‌اند و ما از سازندگان آن هیچ اطلاعی نداریم و مثلا نمی‌دانیم ارژنگ که نقش برجسنه‌ای مقابل اداره دادگستری کار کرد چه کسی است؟ و یا نام سازنده فلان مجسمه در تهران کیست و چرا مجسمه میدان حر مثلا ساخته شد. این موضوع بسیار بد است و ضرورت این وجود دارد که بخش تاریخ شفاهی مجسمه‌سازی ایران گردآوری شود.

در ادامه حمید شانس گفت: برگزاری بزرگداشت برای هنرمندان در زمان حیات‌شان را باید قدر دانست و به نظر من این مراسم‌ها به هنرمندان انرژی مضاعقی می‌دهد و انگیزه‌ای می‌شود برای کار کردن و بهتر سپری کردن ایام. همان طور که یک تلفن از سوی یک استاد پیشکسوت چون عبدالله ناظمی حال شب و ساعات باقی مانده برای خلق یک اثر را برای من خوش می کند.

او افزود: به گفته رومن رولان؛ هنرمند عاشق کارش باید باشد و باید تلاش کند، رنج ببرد و پیروز شود و هژبر ابراهیمی از جمله هنرمندانی است که همچنان پویا است و مجموعه منش‌ها، روش‌ها و ارتباطات این هنرمندان است که زندگی را برای ما تحمل پذیر می‌کند و زمینه‌ای را برای تکامل الگوهای زندگی فراهم می‌کنند.

شانس با اشاره به مکتب کرمان در مجسمه‌سازی گفت: مکتب کرمان یکی از مکاتب مجسمه‌سازی ایران است که سهم بسزایی در سنت مجسمه‌سازی ایران دارد اما برخی عناد ورزی‌ها در ادامه فعالیت این مکتب سنگ انداخت. هژبر یکی از مجسمه‌سازان برآمده از مکتب کرمان است. او از شاگردان مستقیم صنعتی است و برای موفقیت در حرفه خود عاشقانه کار کرده و رنج بسیار نیز برده است.

او با اشاره به شباهت‌های زندگی علی اکبر صنعتی با هژبر ابراهیمی گفت:علی اکبر صنعتی در کودکی یتیم شد و در آن دوران مرسوم بود که کودکان را به پرورشگاه می‌سپردند و یا آن‌ها را در کارگاه‌های قالی بافی به کار وا می‌داشتند و این کودکان زندگی شان پای دار قالی می‌گذشت و بسیاری هم به واسطه سل تلف شدند و از همان دوران و پای دار قالی بود که علی اکبر صنعتی؛ عاشق نقش و نگار و رنگ قالی شد و این عشق با بسیاری از کودکان کویر؛ چون رنگی در زندگی‌شان نیست به چشم می‌خورد و هوشنگ مرادی کرمانی به حق این عشق را در داستان‌هایش بازگو کرده است.

شانس ادامه داد: هژبر ابراهیمی هم در کرمان متولد شده و خانواده او از خوش نامان کرمان هستند او به واسطه شغل پدرش سال‌ها در یزد زتدگی کرد. در دوران کودکی پدرش او را در یک سنگ‌تراشی گذاشت و استاد او قرار بود که با یک سنگ سفید برای یکی از بزرگان شهر یک هاون بسازد که هژبر ابراهیمی در غیاب استاد از این سنگ مجسمه یک آدم را تراشید. در آن زمان او 10 سال داشت و استادش با دیدن این صحنه به خشم آمد و با تیشه و هر چیزی که به دست اش رسید قصد جان او را کرد و سپس او را از کارگاه بیرون کرد.

او افزود: پس از آن هژبر پای پیاده راه افتاد به شهر آمد و در آنجا در مقابل یک مغازه مسگری میخکوب شد. یک نقاش داخل مسگری مشغول کشیدن یک اثر نقاشی بود. بوم و نقاشی چنان او را به وجد آورد که در همان حالت میخکوب شد و نقاش وقتی علت حال زار او را پرسید به او گفت همین جا بمان و با دوچرخه به محل کار استاد سنگ‌تراش رفت و او را در حالی که گوشش در دستش بود به مغازه‌اش آورد و او را وادار کرد که از هژیر عذرخواهی کند و سپس او را برای آموزش نقاشی پیش علی اکبر خان صنعتی برد. کسی که به این شکل از هژبر حمایت کرد و زندگی او را دگرگون ساخت سید مهدی چیتی بود. او در واقع زندگی هژبر را با علی اکبر صنعتی پیوند زد.

این مجسمه‌ساز پیشکسوت با اشاره به نقش صنعتی در زندگی هژبر گفت: دوستی و رابطه هژبر و صنعتی با هم تداوم داشت و او در ساخت پروژه‌های متعددی با او همکاری داشت و از جمله همکاری او می‌توان در ساخت مجسمه‌های میدان توپخانه، موزه رجل سیاسی، موزه هلال احمر و موزه راه آهن اشاره کرد.

به گفته شانس؛ هژبر ابراهیمی معتقد است که هنر نه لباسی برای زینت است و نه وسیله‌ای برای شهرت بلکه هنر همچون گوشت و پوست باید با وجود هنرمند آمیخته شود و برای هنر پایانی نمی‌توان فرض کرد. همان‌طور که همچان هژبر ابراهیمی مشغول کار است و مجسمه می‌سازد و نقاشی می‌کشد.

سید مجتبی موسوی رئیس اداره حجم سازمان زیباسازی گفت: سال 1376 موفق شدیم پس از بازسازی عمارت برگ ، آن را در انحصار اداره حجم درآوریم و پایگاهی برای مجسمه‌سازی در ایران بوجود آوریم و در سال 1386 با برنامه‌ریزی هایی که با حامدی مدیر مسئول نشریه تندیس داشتیم زمینه‌ای فراهم شد که نشست‌های پژوهشی را در این گالری برپا کنم و افتتاح گالری برگ همزمان شد با بزرگداشت ژازه تباتبایی. از آن زمان تاکنون شاهد برپایی 39 نشست بوده‌ایم که برپایی این نشست‌ها مرهون فعالیت‌های حسن حامدی است و میل عجیب او برای پژوهش و ثبت.

او افزود: در گذشته چه سنت خوبی در سازمان‌های دولتی گذاشته شد که هنرمندان به عنوان کارمند در برخی نهادها استخدام شوند و در آن مجموعه به خلق اثر هنری بپردازند. وجود یک هنرمند در یک محیط اداری موجب تلطیف فضای آن می‌شود و مثلا هژبر کارمند وزارت کشور بوده و سال‌ها در یزد زندگی و کار کرده است.

به گفته موسوی؛ مهترین اتفاق زندگی هژبر در 10 سالگی و در یزد رخ می‌دهد و آشنایی او با مهدی چیتی زندگی او را دگرگون می‌کند. از این نظر ما یزدی‌ها هژبر را همشهری خودمان می‌دانیم.

او افزود: هژبر ابراهیمی انسان بسیار بزرگی است و من نمونه او را ندیده‌ام بسیاری از استادان با خسست اطلاعات خود را در اختیار هنرمندان می‌گذارند اما هرگز چنین روحیه‌ای در او ندیده‌ام. واقعا من به هم نسلان هژبر و باستانی پاریزی غبطه می‌خورم. نسل بی‌نظیری که دیگر شاهدش نخواهیم بود و فکر نمی‌کنم دیگر نسل‌هایی چون آن‌ها تربیت شود.

رئیس اداره حجم یادآور شد: هژبر ابراهیمی انسان بزرگی است و با این که من سال‌هاست او را می‌شناسم اما هرگز ندیده‌ام از کسی دلخور باشد تا او را وا دارد تا درباره آن فرد بدگویی کند.

به گفته موسوی نسل هنرمندان هژبر آثار درخشانی برای ما به یادگار گذاشته‌اند که باید قدردان این آثار باشیم. هژبر ابراهیمی یک انسان واقعی است و او همواره با احساساتش ما را درگیر خودش کرده و هر جایی که هست همواره کمک می‌کند تا فضا تلطیف شود.

در پایان مراسم هژبر ابراهیمی از برگزارکنندگان این مراسم به ویژه حسن حامدی تقدیر کرد و به ذکر دو خاطره پرداخت. در پایان مراسم هدایا و گل‌هایی از سوی خانواده و شاگردانش به او اهدا شد و سازمان زیباسازی نیز با اهدای لوح از این هنرمند مردمی تقدیر کرد.

هژبر‌ابراهیمی متولد 1305 پاریزاست و از کودکی شاگرد استاد علی‌اکبر صنعتی بوده و نقش مؤثری نیز در برپایی موزه‌ی "آثار استاد صنعتی" در میدان توپخانه‌ تهران و همچنین موزه‌ صنعتی کرمان داشته است.

هژبر‌ابراهیمی فارغ‌التحصیل سال 1348 رشته‌ مجسمه‌سازی دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. از آثار برجسته‌ این استاد می‌توان به تندیس امیرکبیر در رفسنجان، تندیس صنایع دستی در کرمان، تندیس نبرد گاوها در جزیره‌ ناژوان زاینده‌رود اصفهان و تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی در دانشگاه اصفهان اشاره کرد.

برگزاری چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی در تهران، اصفهان و رفسنجان نیز در کارنامه‌ی پربار این استاد ارجمند دیده می‌شود. نمایشگاه آثار او تا 22 اسفند در گالری برگ پیش روی علاقمندان قرار خواهد داشت. نگارخانه‌ برگ در انتهای پاسداران، خیابان شهید وفامنش، خیابان شهید جمالی، عمارت عین‌الدوله واقع شده است.

گزارش تصویری مرتبط

انتهای پیام/

مریم آموسا