سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: غلامحسین ساعدی را میتوان یکی از پر کارترین نویسندههای ادبیات معاصر ایران دانست. او با نوشتن بیش از ده مجموعه داستان و رمان از نویسندگان صاحب سبک ما به شمار میرود.
از میان مجموعه داستانهای ساعدی "ترس و لرز" و "عزاداران بیل" از شناختهشدهترین آثار او هستند که بیش از هر اثر دیگری از او خوانده شده و بیانگر سبک او در نگارش داستان هستند.
یکی از این آثار کمتر خوانده شده ساعدی فیلمنامه "مولوس کورپوس" است که در سال 1361 در پاریس و به همراه داریوش مهرجویی نوشت؛ فیلمنامهای که هیچگاه به فیلم تبدیل نشد، اما در کنار "عزاداران بیل"، " ترس و لرز" و همچنین "لالبازیها" از بهترین کارهای اوست.
"مولوس کورپوس" همان خصوصیات سبکی آثار موفق ساعدی را در خود دارد و شاید بتوان گفت چکیدهای از آثارخوب و مهم ساعدی است. او از زبان ساده در فضا سازی و توصیف موقعیتهای پیچیده و فرا واقعی کمال استفاده را می برد و فضاسازی داستانهایش را به یکی از ماندگارترین نمونههای ادبیات داستانی تبدیل میکند. همین عنصر فراواقعی داستانهای اوست که منتقدین را را به بیان شباهت سبکی ساعدی با گابریل گارسیا مارکز وا میدارد، اما عنصر فرا واقعی در آثار ساعدی به خصوص "مولوس کورپوس" در جریان موقعیت و فضایی کاملا واقعی و رئال اتفاق میافتد، بر خلاف مارکز که در "صد سال تنهایی" شهری را با روابط و موقعیتهای پیچیده باز سازی میکند.
از منظر سبکی این اثر ساعدی را میتوان رأس مثلث "عزاداران بیل" و "ترس و لرز" دانست که در هر دو آنها عنصر فراواقعی در بستری از عقاید و رسوم مردمی که زندگی روزمرهشان با جادو تنیده شده اتفاق میافتد، اما در این اثر آن اتفاق فراواقعی در پیش زمینه شهری کاملا مدرن با مردمی امروزی اتفاق می افتد و این تفاوت "مولوس کورپوس" با دو کتاب دیگر "ساعدی" است.
در هر سه کتاب آن اتفاق خاص را میتوان نوعی استحاله یا مسخ دانست که در دو اثر داستانی بدن انسان را موضوع قرار میدهند. مثلا در "عزاداران بیل"، عباس موسرخه را تبدیل به موجود جوندهای می کند که دائما در حال جویدن است یا مش حسن را به گاو تبدیل میکند. در "ترس و لرز" هم بدن یا ذهن آدمهای شهر موضوع این اتفاق فراطبیعی قرار می گیرد و در این استحاله اینبار بدن انسان به خانه جن یا زارتبدیل میشود.
ساعدی از آن دست نویسندگانی است که از برداشتها و تفاسیر برون ذاتی و حتی سیاسی از آثار خود نمیهراسید و چه بسا گاه این تفاسیر را محور کار خود قرار میداد، به خصوص در نمایشنامههایش. اما آثار او مثل هر اثر ماندگاری در تاریخ ادبیات حتی به خواست مولف و چارچوب خودآگاه ذهن او تن در نمیدهند. در "مولوس کورپوس "اما عنصر فرا واقعی دیگر بر خلاف "عزاداران بیل "و" ترس و لرز" موجود واحدی نیست ودر بدن انسان خانه نمی کند؛ اینبار این عنصر فراواقعی برای خود خانهای را تسخیر کرده و شخصیتهای داستاناند که به قلمرو آنها اسبابکشی میکنند. موجودی که هیچ سلاحی آنها را از بین نمیبرند و با قطع شدن شاخکش باز شاخکی دیگر جای آن میروید و این بازی بی انتها استعارهای میشود از ظرفیت بینهایت متن برای تفسیر و تفسیر و تفسیر.
انتهای پیام/
محمد قاسمی