سرویس سینمایی هنرآنلاین: عزت‌الله رمضانی‌فر کاراکتری ساده‌دل، خاکی و برون‌گرای به سینما عرضه کرد که اگر خشمگین می‌شد، خشمش قابل کنترل نبود و اگر به خنده می‌افتاد، خنده‌اش مهارنشدنی و اگر می‌گریست از ته دل می‌گریست.

او که لیسانس فیلمبرداری از دانشکده هنرهای دراماتیک گرفته است، کار بازیگری‌اش در سینما را با فیلم "گاو" کار داریوش مهرجویی آغاز کرد. اما پیش از آن کار بازیگری را در کنار کسانی چون حمید سمندریان، عباس جوانمرد، پرویز فنی‌زاده و عزت‌الله انتظامی آغاز کرد. رمضانی‌فر تاکنون در فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری ایفای نقش کرده است. 15 اسفند‌ماه تولد این بازیگر پیشکسوت است و به این بهانه با وی گپی کوتاه زدیم که در زیر می‌خوانید.

تولد از نظر شما دوباره به دنیا آمدن است یا یک سال بر سال‌های دیگر اضافه شدن؟

بستگی به اوضاع و احوال آدم‌ها دارد. اگر فرض کنید بازیگری باشد که یک سال است بیکار است، خب جور دیگری تعبیر می‌کند.

شما در حال حاضر بیکار هستید؟

نه من مشغول هستم. منظور این است که هر کسی یک تعبیری از این جمله می‌کند. اگر سر کار باشم دنیا را بهتر و شاد‌تر می‌بینم، اما اگر پیش‌کسوتی باشد که بیکار و بیمار باشد، فکر و نظرش چیز دیگری است. این است که حس همه یکسان نیست. ولی به طور کلی تولد چیز بدی نیست. هر چند اسم تولد که می‌آید ما‌ بیشتر یاد گذشته می‌افتیم. خب، به هرحال ما گذشتهٔ بهتری داشتیم.

واقعا گذشته برای شما نسبت به زمان حال طعم بهتری دارد؟

بهتر بود. بله! اما الان افسوس بیشتری وجود دارد.

چرا؟

به خاطر زندگی و خاطرات و کارهایی که انجام می‌دادیم. البته فعلا وضع آنقدر‌ها هم بد نیست. من الان مشغول کار هستم. برای این نقشی که دارم، باید یک مقدار سنم را بالا‌تر ببرم تا بتوانم آن نقشی را که به من محول شده در بیاورم. می‌دانید! زمانی که ما سر کار باشیم، روحیه بهتری داریم و شاد‌تر هستیم. وقتی آدم بیکار باشد پژمرده است. بازیگری که یک سال، دوسال بیکار باشد و از هیچ کجا هم حقوقی چیزی نداشته باشد، ناامید می‌شود. ولی به طور کلی بودن این موسسه پیش کسوتان به زندگی ما یک جلا و رنگ و بویی داده است که حس می‌کنیم دیگران به فکر ما هستند.

نظر و تعریفتان از بهار نیز باز به داشتن کار و نداشتن کار بستگی دارد؟

نمی‌دانم، چرا کم پیش می‌آید که ما در بهار سر کار باشیم. اکثرا در بهار بیکاریم. ولی حال بهار به حال جیب بستگی دارد. بهار که بیاید آدم یک نگاهی هم به جیبش می‌کند. اگر وضع جیبش خوب باشد، می‌گوید خب یک سفری هم بروم، اما وقتی وضع جیب حالش خوب نباشد، باید توی تهران ماندگار بشوی و بنشینی پای تلویزیون. آن هم البته برای خودش حال و هوایی دارد، اما مثل حال و هوای گردش نیست. یک آدمی هم هست که ایام عید با خانواده می‌رود خارج و برای خودش می‌گردد. من هم دوست دارم آن اوضاع و احوال را داشته باشم، دست زن و بچه را بگیرم، برم خارج برای خودم بچرخم، بگردم، تفریح کنم و خستگی در بیاورم که وقتی بر می‌گردم، اگر کار باشد، اگر کار باشد، با یک شادابی بهتری کارم را شروع کنم.

خب اگر حال جیبتان مساعد نبود و تهران ماندید سفره هفت سین هم می‌چینید و آداب سنتی نوروز ایرانی را یک به یک رعایت می‌کنید؟

من هر سال می‌چینم. هر سال، هر سال. یک سال نبود که نگرفته باشم.‌‌ همان موقع که سال تحویل می‌شود، قرآن می‌خوانیم و پول لای قرآن می‌گذاریم، می‌دهیم به بچه‌ها. از این کار‌ها هر سال اجرا می‌کنیم.

بهترین اتفاق سال 93 برای شما چه بود؟

نوه دختری‌ام به دنیا آمد.

اسمش چیست؟

اسمش یارا است. اوائل پاییز به دنیا آمد. قبلی حامی بود. الان من دو تا نوه دارم. دو تا دختر دارم که برعکس، دختر کوچکم ازدواج کرده و دختر بزرگم مانده است. دختر بزرگم وکیل شده و خیلی فعال است و وقت نکرده ازدواج کند. خودش می‌گوید از بس در دادگاه‌ها طلاق دیده‌ام، زده شده‌ام.

برنامه‌ای برای سال 94 دارید؟

پروانه ساخت یک پروژه تلویزیونی را گرفته‌ام که هم بازی کنم و هم بسازم. اواخر فرودین کلید این کار زده می‌شود.

اسم کار چیست؟

"هشت ریشتری‌ها". الان در مرحله پیش تولید است. منتهی چون سر کار دیگری هستم و دارم بازی می‌کنم این کار مراحل پیش تولید را می‌گذارند.

زمان شما وضعیت ورود به سینما راحت‌تر بود یا سخت‌تر؟

خیلی سخت‌تر بود. چون ما بچه‌های تئا‌تر بودیم. می‌گفتند طرف سینما نروید. تشویقمان نمی‌کردند سینما برویم. ولی خب کم کم با احتیاط آمدیم. من با فیلم "گاو" آمدم و این فیلم در زمان خودش وزنه‌ای بود. یک سری دوستان ما با کار "گاو" وارد سینما شدند، مثل عزت الله انتظامی علی نصیریان، جمشید مشایخی و... که اسامیشان را بهتر می‌دانید.

پس الان وضعیت بهتر است و بی‌خود غر می‌زنند؟

یک عده عادت دارند غر بزنند. سر کار هستند، غر می‌زنند. پول زیادی می‌گیرند، نمی‌دانند چه کارش کنند. یک عده متاسفانه تربیتشان غر زدن است و چقدر هم زشت است. ما اگر هم نداشته باشیم، می‌گوییم داریم خدا را شکر.

قبول کنید این روز‌ها متقاضی بازیگری، خیلی زیاد است و تئا‌تر و سینما گنجایش این همه را ندارد و کار سخت شده است.

الان بله! از این نظر سخت است. الان تعداد بچه‌ها آنقدر زیاد شده که اصلا حساب و کتاب ندارد. آن روز‌ها من یک تنه با سه تا گروه کار می‌کردم. الان به قول گفتنی نمی‌توانند برای خودشان یک گروه انتخاب کنند چه برسد به سه تا.

چه پیامی برای نسل آینده دارید؟

اول اینکه تا آنجایی که می‌توانند در رشته‌ای که می‌خواهند کار و تحصیل و فعالیت کنند، تجربه به دست بیاورند تا به جاهای بالاتری برسند. دور مسائل اعتیاد به هیچ وجه نروند. متاسفانه در کار بازی هم شیوع پیدا کرده است. افسوس می‌خورم که بعضی دوستان که خیلی هم هنرمند هستند، به دنبال مسائل اعتیاد می‌روند و کارشان به هم می‌ریزد، روحیه‌شان به هم می‌ریزد و همه چیزشان تحت تاثیر قرار می‌گیرد.‌ای کاش این جماعت دور این مسائل نروند. ما بچه‌های سالم کم داریم. زمانی بود که اگر کسی اعتیاد داشت، انگشت نما بود اما الان اگر یکی سالم باشد، انگشت نما می‌شود. من هفتاد و یک سالم است. باور کنید در کل زندگی‌ام یک نخ سیگار نکشیدم. جالب است بدانید نقش معتاد را هم بازی کرده‌ام و جایزه گرفتم. هر کسی هم نگاه می‌کند فکر می‌کند خودم معتاد هستم. سر کار یک پک می‌زدم، می‌انداختم دور. کلا هم از سیگار و دود بدم می‌آید.

انتهای پیام/

افسانه شفیعی

گزارش تصویری مرتبط.