سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از قصه‌های معروف و عاریت گرفتن طرح کلی و نهایتا ایجاد  تغییراتی ابتکاری در آن‌ها، مشروط به این که الزاما نشانگر پیام یا رویکردی نو و بدیع باشد، همواره مؤثر، جذاب و "باهوده " است، اما اگر نتیجه آن همان مقصود و غایت نهایی "بسیار تکرار شده"  قصه باشد و یا اگر تغییر کرده به نتیجه‌ای بدیهی و از پیش لو رفته بینجامد، کاری تکراری و "بیهوده" است.

نمایش"بی‌پدر" با نگرشی به طرح کلی قصه "شنگول و منگول" که اثری خاص کودکان است و با تغییراتی قابل توجه در نوع رویکرد و نتیجه نهایی قصه توسط محمد مساوات نوشته شده و متعاقبا کارگردانی شده است. این نمایش هم اکنون  در سالن قشقایی تئاتر شهر اجرا می‌شود.

قصه "شنگول و منگول" و نتیجه نهایی‌اش برای اغلب کودکان و حتی بزرگترها آشکار و بدیهی است و با توجه به تغییراتی که محمد مساوات در قصه داده و ورسیونی ظاهرا شخصی از آن ارائه کرده، نکاتی حائز اهمیت است: اول این که، هم محتوای قصه اصلی و هم  آنچه محمد مساوات برای اجرا بر روی صحنه نوشته، از پیش آشکار است و این ضعف اساسی انتخاب متن به شمار می‌رود؛ اکثر تماشاگران می‌فهمند که "هم خانه و هم خانواده شدن گرگ‌ها و بزها"، نتیجه‌اش از پیش معلوم است؛ لذا ادامه آن هیچ چالش ذهنی و عاطفی ایجاد نمی‌کند.

در نمایش"بی پدر" به نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات بر خوی وحشی‌گری و درنده خویی گرگ‌ها و تسری آن به بزها و نهایتا "گرگ خو شدن بزها" و حتی وحشی‌تر شدن آن‌ها تأکید شده که برآیند یک هم‌خواهی و انتخاب نادرست و نیز نشانگر تسامح و جبن و نهایتأ یک تمکین و تمایل غلط و آسیب‌رسان است؛ این نتیجه از پیش و از همان آغاز برای تماشاگر تا حد یقین حدس زدنی و حتی مشخص و آشکار است. به همین دلیل تم  نمایش زیاد تعلیق‌زا نیست و اگر ترفندهای اجرایی صحنه نباشد، از همان آغاز باید بر اجرای نمایش "بی پدر" مهر "باطل شد" زد.

اما نمایش در حوزه اجرا شاخصه‌ها و نشانه‌هایی رو می‌کند که نشانگر شکل‌گیری اجرا براساس تأکید بر نقیضه‌ها و در کل شکل‌دهی به "هجویه"، "کمدی سیاه" و داده‌ها و داشته‌های "گوتیک" و ترسناک با آمیزه‌هایی قراردادی، تخیلی و فانتزیک است: جنبه‌های شاخص و چشمگیر پرسوناژها و موضوع به کمک اغراق و بزرگنمایی‌های نسبتا کمیک، متناقض جلوه داده شده (شاکله اجرایی هجویه) و با استفاده نسبی از همان عنصر "اغراق"، از هنجار در رفتگی گفتار، رفتار، حالات و نیز اشمئزاز آمیز بودن و قابل سخریه و حتی متناقض بودن پرسوناژها به جلوه درآمده (وجوه مرتبط با کمدی سیاه) و کلا  ژانری ترکیبی شکل گرفته که در جاهایی  فراتر هم می‌رود و اجرا به طور متناقضی با داده‌هایی وحشت آفرین (جنبه‌های گوتیک) هم می‌آمیزد.

نمایش "بی پدر" به نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات به وحشی‌گری و درنده خویی حاصل از پیوندی بسیار متناقض و نامناسب می‌پردازد که نهایتا به "دگرخواری"، "لاشه‌خواری" و "خود خواری" (خودشان  خوراک خودشان می‌شوند) منجر می‌گردد؛ طوری که همه صحنه به خون کشیده می‌شود و اجرا خشونتی مشمئز کننده، چندش‌آور و همزمان  رعب‌انگیز را  به نمایش می‌گذارد.

طراحی صحنه طوری است که از همه فضای صحنه و دکور استفاده شده و بازیگران با انرژی و توان بسیار زیادی که با مضمون اغراق‌آمیز نمایش تناسب آشکاری دارد، نقش‌هایشان را توانمندانه و هنرمندانه ایفا می‌کنند؛ ناگفته نماند که این نقش‌ها را می‌توان به اشکال دیگری هم  ایفا نمود: این  خصوصیت ناشی از ضعف بازیگران نیست، بلکه به موضوع خاص و ژانر ترکیبی نمایش مربوط می‌شود که عمده‌تا برآیند تعدد حرکات و حالات غیرقابل پیش‌بینی و گوناگون است.

در جاهایی، بخش‌هایی از نمایش بدون دلیل "بیش از حد"  کش داده شده و تأکید بر موقعیت‌های نادیده  داخل اتاق‌ها هم زیاد است؛ ضمنأ در استفاده از صداها و اصوات هم افراط شده و گرچه عنصر "اغراق" به تناسب موضوع  و ژانرهای ترکیبی این اجرا الزامی است، اما میزان استفاده‌اش از حد الزام  گذشته است؛ این سبب شده شاخصه‌های ساختاری نمایش در بخش پایانی، شلوغ‌تر و ترکیبی‌تر از کار درآید و به "هجویه"، "کمدی سیاه" و "داشته‌های گوتیکی"  اجرا، آمیزه‌ای از "مضحکه" هم اضافه شود؛ این نکته، ژانر "هجویه" و جنبه‌های مشمئزکننده و سخریه‌آمیز "کمدی سیاه" و "وجوه  گوتیک" موضوع  را بسیار اغراق آمیزتر جلوه داده و ترکیب ساختاری صحنه را حین سخریه آمیزتر و هجوآمیزتر شدن به طور متناقض و متضادی به یک "کابوس بسیار چندش‌آور و ُرعب‌انگیز" تبدیل کرده است.

این اجرا پرسوناژ خاصی ندارد؛ همه پرسوناژها تقریبا به نسبت‌های مساوی در نمایش ظاهر شده‌اند و عمده‌تا  تماتیک است و با "وانموده سازی‌های باکلام و بدون کلام" پیش می‌رود. تنها شاخصه محتوایی نمایش که برای این اجرا کم است و بسنده نمی‌کند، تمثیل‌وارگی نسبی‌اش از "هویت باختگی" انسان است؛ ضمنأ به سبب آن که انسان نقش حیوان را بازی می‌کند، درحالی که منظور از آن حیوان همانا خود انسان است، پارادوکس نسبتأ زیبایی شکل گرفته است.

این نمایش در اصل باید به کمک چهره‌پردازی و طراحی ظاهر پرسوناژها و استفاده از "پوشانه‌های گرگ نما و بز نما" برای تمام بدن پرسوناژها اجرا می‌شد که در آن صورت برای گروه سنی سال‌های دوره اول نوجوانی و تا حدی برای کودکان سال‌های آخر دوران کودکی (البته با تعدیل صحنه‌های خشونت بار) مناسبت پیدا می‌کرد، اما محمد مساوات با صرف‌نظر کردن از این "پوشانه‌های ظاهری" و منتسب کردن گرگ بودن و بز بودن به صفاتی استعاری، درونی و مختص آدم‌ها، متن  نمایشش را برای بزرگسالان قابل اجرا کرده است. متن در قیاس با  قصه "شنگول و منگول" به رغم ویژگی‌هایش ضعفی اساسی دارد: ازدواج گرگ و بز در واقعیت غیرممکن و دروغی مصلحتی و نمایشی است و دقیقا ساختگی و جعلی بودن منطق موضوعی روایت  قصه نمایش را به اثبات می‌رساند؛ عملا معلوم می‌شود که همه چیز قراردادی، فرضی و حتی انتزاعی است؛ در اصل، فرضیه‌ای مطرح شده و سعی در اثبات نمایشی و صحنه‌ای آن شده است و حتی هیچ ارتباطی هم به "منطق و پیرنگ" یک قصه تخیلی ندارد: نباید فراموش کرد که قابل باور بودن موضوع و رعایت روند منطقی حوادث حتی در تخیلی‌ترین قصه‌ها هم الزامی است و باید رعایت شود.

اساس متن نمایش "بی پدر" همان طور که قبلا اشاره شد، بر پارادوکس و نقیضه‌نمایی است که گرچه به ژانری ترکیبی و پیچیده شکل داده، اما به سبب آشکار بودن و بدیهی بودن نتیجه این نقیضه‌نمایی‌ها اثری ضعیف به شمار می‌رود که اجرا این ضعف‌ها را تاحدی از چشم  تماشاگران پنهان کرده است و باید اذعان داشت که اجرا واقعا از جنس نمایش است و ویژگی‌های دراماتیکی خاصی را به نمایش می‌گذارد؛ طراحی خلاقانه و در عین حال ساده صحنه کارکرد نمایشی خوبی پیدا کرده و کاربرد نور هم هوشمندانه است و با موضوع و ژانر نمایش هماهنگی دارد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نمایش، ضرباهنگ و ریتم اجرایی و همزمان بهره‌گیری از موسیقی مناسب است. میزانسن‌ها به تناسب حوادث و موقعیت‌ها، همان اند که باید باشند. تلاش محمد مساوات برای هرچه بصری‌تر و دراماتیک‌تر کردن اجرا ستودنی، و حتی می‌توان گفت که نمایش او از لحاظ اجرایی نسبتا خاص و نامتعارف است.