سرویس تئاتر هنرآنلاین: عدم آشنائی کامل با ساختار نمایشنامه و "نگاه ظرفی" به آن سبب می‌شود که نویسنده هرچه دلش می‌خواهد در این "ظرف" بریزد و سبب چندموضوعه و چند ساختاره شدن متن و اجرا شود؛ نهایتأ هم هنگام اجرا جز آنکه تماشاگران هوشمند را سردر ُگم کند، کارکرد دیگری نداشته باشد. متن نمایش "ترن" به نویسندگی کارگردانی حمیدرضا آذرنگ که هم اکنون در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شود، بر اساس چنین برداشت‌های غلطی نوشته شده است. در آن ابتدا به شیوه نمایشنامه‌نویسی اشاره می‌شود و این که قرار است نمایشنامه‌ای برمبنای زندگی هشت نظامی شهید جنگ نوشته شود، اما عملا و در جریان اجرا همه چیز با محوریت پیدا کردن "حدیث نفس خود نویسنده با پرسوناژهایش" تغییر می‌کند و البته  شهدا  هم  در "حاشیه‌ای آسمانی" می‌مانند تا بلکه گاهی به گونه‌ای ابزاری برای راهنمایی و روشنگری برخی از  زمینیان از آسمان به زمین آیند؛ واقعیت آن است که حضور خود نویسنده  و رویاروئی‌های شخصی‌اش با آن‌ها و نیز، گپ و گفت‌هایش  با  پرسوناژهای دیگر عملا در متن و اجرا محوریت پیدا می‌کند. آنچه در این متن حائز اهمیت است، مربوط می‌شود به این که حمیدرضا آذرنگ به عنوان نویسنده متن هیچ توجهی به "سبک"، "ژانر"  و "موضوع محوری‌اش" نداشته و اساسا متن و اجرا فاقد یک طراحی ُمستدل، متجانس، سنخیت‌دار و یکپارچه است. بخشی از موضوع که به شهدا ارتباط دارد، اساسأ تخیلی و غیرواقعی است و برای خوشامد تماشاگران معمولی به قسمت‌های ظاهرا واقعی زندگی چند خانواده "مونتاژ ذهنی" شده‌اند، بی آن  که اساسا ربطی به آن‌ها داشته باشند؛ حتی صحنه‌هایی که در آن‌ها شهدا توسط بعضی از خود پرسوناژها دیده می‌شوند و از دید بقیه که در همان مکان‌اند ناپیدا هستند، عملا مخاطب را یاد فیلم‌های خارجی و چندگانه "مرد نامرئی" و "روح" می‌اندازد و در نتیجه، همه چیز از اساس "دروغ  محض" و نوعی "عوام‌فریبی" جلوه می‌کند. ضمنا موضوع شهدا که در آغاز نمایش موضوعی جدی به شمار می‌رود، در یکی از صحنه‌های  ماقبل آخر– آنجا که شهیدی جوان به عنوان پدر با پسر از خود ُمسن ترش روبه رو می‌شود – به  سبب دیالوگ‌های نسبتأ کمیک و بی‌اهمیتی که از طرف پسر پیر با پدر جوانش رد و بدل می‌شود، عملا به یک "کمدی هجوآمیز"  تبدیل شده که یک ناشی‌گری ظاهرا ناخواسته از طرف حمیدرضا آذرنگ در رابطه با پردازش موضوع و طراحی ساختار متن و اجراست. این صحنه‌های توهم‌‌آمیز که حاصل و برآیند " ُگمانه‌های غلط " نویسنده است، سبب شده اجرا از لحاظ متن و ساختار، شامل کمی واقع‌گرایی، بخش قابل توجهی توهم،  ُگمانه‌زائی، تخیل و نهایتا نقض سبک و ژانر باشد، که عملا هویتی ساختاری، ژانری، سبکی و حتی موضوعی برای اجرا کسب نمی‌کند. ضمنا حمیدرضا آذرنگ به اقتضاء گیشه و درآمد زائی، دو صحنه طولانی کمدی نیز لای صحنه‌ها گنجانده است. این صحنه‌ها مربوط به دو کارگر و معماری است که نه برای کارگری و معماری، بلکه برای مزه‌پرانی و ُپر کردن "ظرف نمایش"  روی صحنه  آورده شده‌اند.

صحنه‌های مربوط به "حاجی آقاهای اداری وصاحب نفوذ" هم که گفتار و رفتارشان ُپراز تظاهر، دو رویی و عوام‌فریبی است، بسیار طولانی و خسته‌کننده‌اند. دیالوگ‌ها و گفت‌وگوهای پرسوناژ "مادر" ( نقش‌اش را فریده سپاه منصور ایفا می‌کند) با نویسنده –  بسیار ساختگی است و اساسا به نقش او نمی‌آید.

طراحی صحنه غیرتئاتری و مناسب و درخور "پرفورمنس" است. هنگام اجرا هم عملا بخشی از آن جنبه آرایه‌ای دارد و عاری از کاربرد اجرایی است. ضمنا با وضعیت و مکان خانواده‌هایی که ظاهرا به طور  واقعی در صحنه  ظاهر می‌شوند، سنخیتی ندارد.

نتیجه‌ای که نهایتا از نمایش گرفته می‌شود، یک نتیجه تحمیلی است، زیرا در طول  نمایش محوریت با خود نویسنده  است نه  شهدا و نمایش هم باید الزامأ با خود او به آخر برسد، در حالی که بدون دلیل همین شاکله هم  رعایت نمی‌شود. بخشی از آنچه پرسوناژ نویسنده درباره آموزش نویسندگی بیان می‌کند، اساسا غلط است و البته خود متن و اجرای  همزمان آن بر روی صحنه، "جاعل و متوهم بودن" این نویسنده را به اثبات می‌رساند. تنها قسمت کوتاه، زیبا، اما  ُگذرای نمایش "ترن" به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ، در همان بخش‌های آغازین است که بیان می‌شود برای نظامیان شهید، درجه، نشان، یگان و رسته و غیره معنایی ندارد.

در ُکل، نقش‌ها بسیار ساده، کوتاه و کم جلوه‌اند و پیچیدگی یا دشواری نمایشی چندانی ندارند، لذا بازی کردن آن‌ها برای هر بازیگر امتیازی به همراه ندارد. استفاده از نور، معمولی است و کارگردانی نمایش هم کاملا وابسته به طراحی "پرفورمنس گونه" صحنه است و اجرا  فاقد  میزانسن‌های قابل تأمل، تأویل‌دار و نمایشی است.

حمیدرضا آذرنگ حرفش را رو راست و شاکله‌مند نزده است؛ در مضمون دیالوگ‌ها و وضعیت آدم‌ها غلو شده و در جاهایی اساسأ مبتنی بر توهم است که منجر شده اجرا چندگانه و "موضوع به موضوع" از  کار درآید و انسجام موضوعی و ساختاری نداشته باشد.