سرویس تئاتر هنرآنلاین: 

زمان در گذر است و باد را نشنیده بی‌نگار 

ما مردمانیم که گوش فلک را کر می‌کنیم

به رسوایی هم باشد، بنگر خود را در دایره زیستن...

"مافیا" یک نمایش اجتماعی است که با لحن طنز می‌خواهد از وضعیت موجود در روابط هفت تن از دوستانی که نسبت به دو نفر دیگرشان - ناخواسته یا خواسته- زاویه پیدا کرده‌اند، انتقاد کند. البته زیبایی نمایش در اینجاست که نسخه نمی‌پیچد و کسی را در ظاهر امر محکوم نمی‌کند اما در باطن می شود بنابر دیدگاه درونی هر مخاطب نیز نسبت به آن زوایه پیدا کرد اما این دلیل نمی‌شود که نمایش را ابرازگر نکته خاصی بدانیم.

قصه از این قرار است که هفت نفر از این نه نفر می‌خواسته‌اند که راهی ترکیه شوند با هدف سیر و سیاحت اما لب مرز، دو نفر به دلیل مشکلاتی ماندگار شده و مابقی به سفر ادامه داده‌اند. حالا چند روزی گذشته و از سفر به تهران بازگشته‌اند و در یک دورهمی دارند مافیا بازی می‌کنند و در این لابلا، حقایق تلخی از روابط آنها در آمیزش با شیرینی طنزی روایت می‌شود. ساختار درام تا حد زیادی روایتگر نوع برشتی است و در آن همین لحن اپیک یا حماسی نیز موج می‌زند و.. به هر روی باید که در این بین حقایق موجود مطرح شود که می‌شود.

شهرام و منیر آن دو دوست غایب از میان جمع هستند که در مرز ترکیه، برایشان مشکلی پیش آمده است و الان آن مرد نیست و همسرش به دنبال یافتن سر نخ‌هایی برای یافتن همسرش است... در این دورهمی که در خانه مهناز (غزاله نظر) و احمد (علی تاجمیر) و به انگیزه خداحافظی آن دو برای رفتن به کشور دیگری برگزار می‌شود؛ بنفشه (نگار عابدی) و غلام رضا (حمیدرضا فلاحی) یک زن و شوهرند که تا حدودی نیز با هم ساز مخالف می‌زنند. زن آرایشگر و مرد دلال فوتبال است. سِوان (اروین گالستیان) و آریا (تِنی آواکیان) یک برادر و خواهر ارمنی‌اند که خواهر بر برادر اشراف دارد و درواقع گاهی هم سرزنش و کتک کاری‌اش را هم می‌کند. هدایت (میثاق زارع) هم مرد مجردی است که انگار دلبسته هیچ دختری نمی‌شود و همه را هم جذب خودش می‌کند چنانچه الان دختر کوچک جمع (آریا) عاشق اوست و این راز را تنها به بنفشه می‌گوید و هر چند بنفشه با این دلدادگی و حتی ازدواج مخالفت می‌کند اما باز هم این دلبستگی اتفاق افتاده است و بسیار نرم و پنهان دارد کار خودش را می‌کند. مهناز و احمد هم انگار دعوایی با هم ندارند اما آنها در پایان بر سر بچه‌دار شدن و رفتن به خارج از کشور دعوای بزرگی می‌کنند. احمد بچه می‌خواهد اما مهناز برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی و طی کردن مدارج بالاتر نیازمند سفر به خارج است و دلش حالا حالاها بچه نمی‌خواهد اما...

ساختار مهمانی

ساختار مهمانی و دور همی که خیلی در فیلم، سریال و تلویزیون بارها تجربه‌اش کرده‌اند، شده است خط و ربط شکل و شمایل نمایش "مافیا". ما قبلا هم نمایش‌های "گاهی" نوشته آرش عباسی، "نوشتن در تاریکی" نوشته محمد یعقوبی و فیلم‌های "الی" اصغر فرهادی را به عنوان نمونه‌های برجسته چنین ساختاری دیده‌ایم. اما افروز فروزند توانسته با اضافه کردن بازی مافیا شکل تازه‌ای به این وضعیت به ظاهر تکراری ببخشد و روایت‌هایش را جنبه درونی بدهد و البته منیر نیز آن صدای پنهانی است که همه واگویه‌ها را یک کاسه می‌کند که بشود از دل آنها به یک جمع‌بندی دلبخواهی رسید. اگر این کار نمی‌شد حتما چیزی کم داشت و نمی‌شد مافیا را حجتی به اندازه این متن‌های نامبرده شده دوست داشت اما حالا این ساختار روایت، نمایش، و بازی بسیار جلوه نوینی به خود گرفته و ما را دچار کنش‌مندی موثر و حتی زوایه‌دار شدن می‌کند. ما دچار تفکر می‌شویم و شاید فراتر از این به کشف و مشاهداتی از این وضعیت برسیم که در پس آن پنهان شده است و باید که از زیر لایه‌ها جستجویش کرد.

بازی مافیا

مافیا (که گرگینه یا آدمکش نیز نامیده می‌شود) یک بازی گروهی است که نبرد بین یک اقلیت آگاه و یک اکثریت ناآگاه را شبیه‌سازی می‌کند. بازیکنان به طور مخفیانه تعیین نقش می‌شوند: یا مافیا، که همدیگر را می‌شناسند؛ یا شهروند، که تنها از تعداد افراد مافیا آگاه هستند. در فاز شب بازی، افراد مافیا به صورت مخفیانه یک شهروند را می‌کشند. در طول فاز روز، تمام بازیکنان بازمانده در مورد هویت‌های مافیایی بحث می‌کنند و برای حذف یک مظنون رای می‌دهند.

بازی ادامه می‌یابد تا زمانی که همهه مافیاها حذف شوند (برد شهروندان) و یا تعداد مافیاها و شهروندان برابر شود (برد مافیا). یک بازی معمولی با ۷ شهروند (دکتر-کارآگاه-شهروند ساده) و ۲ مافیا شروع می‌شود. این بازی به صورت آنلاین نیز قابل اجراست.

بنابراین بازی مافیا می‌تواند در ضمن بیان اجرایی تاثیرگذار باشد، در ایجاد فضا و القای مفاهیم و حتی تاثیر بر کنش و ضرباهنگ حضور موثری داشته باشد و این خود حلقه‌ای می‌شود برای ایجاد ساختاری قابل اعتنا و تامل موجود در روابط و بیان دردها و کنش مندی‌ها که خودش مضاف می‌شود بر کلیت اجرا، و شاهد رویداد نابی در صحنه باشیم.

به هر تقدیر تئاتر هنری وابسته به جریان راستین زندگی است و می‌تواند وام‌دار بسیاری از چیزهایی باشیم که در روال عادی زندگی با آن کنار می‌آییم و لازمه بودن ماست. مگر می‌شود بودن انواع بازی را انکار کرد؟ همان طور که آیین‌های مذهبی و اسطوره‌ای نیز در زندگی ما را به خود وا می‌دارد. شاید برای برخی فوتبال چنین حس و حالتی را ایجاد کند که پیش از این محمد رحمانیان در نمایش "فنز" نسبت به هواداران متعصب، کنش‌مندی چند کاراکتر را دیده‌ایم اما در اینجا فوتبال به برنامه نود و دلال بودن غلامرضا خلاصه شده که باز هم جاذبه‌های نمایشی خود را به صحنه تزریق خواهد کرد اما مافیا بازی مفهومی و چالش برانگیز است که در عین حال لبریز از کشمکش خواهد بود و این تعلیق بنیادین را برای برپا ماندن نظم ساختاری تضمین خواهد کرد. بنابراین ساختار می‌تواند در دایره القاگری‌ها ما را متوجه بسیار از مفاهیم نماید و از این زیباتر نیست که در لفافه می‌مانند و ما به تدریج و در طول زمان با آن کنار می‌آییم.

نفاق و راستی

در بروشور هم اشاره‌ای به گفتار شمس‌الدین محمد تبریزی شده است که خط فکری غایی این اثر را باید در این نوشتار سراغ گرفت:

فی الجمله تو را یک سخن بگویم: این مردمان به "نفاق"، خوشدل می‌شوند و به "راستی"، غمگین می‌شوند. او را گفتم (تو) مرد(ی) بزرگی و در عصر، یگانه‌ای. خوشدل شد و دست من گرفت و گفت مشتاق بودم و مقصر بودم. و پارسال با او راستی گفتم. خصم من شد و دشمن شد. عجب نیست این؟ با مردمان به نفاق می‌باید زیست تا در میان ایشان با خوشی باشی. همچنین راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان باید رفت که میان خلق راه نیست.

به هر تقدیر ایران سرزمین شعر و عرفان است و این عرفا تا بیخ و بن در انسان نفوذ کرده و از حال و روزشان به نیکی آگاه شده‌اند. تورق هر یک از این اولیاست که راهگشاست وگرنه باید در آن دایره بسته نفاق و تنگنای نادانی ماندگار شد و به روزگار ناخوش خندید! اما رهایی رمز و رازش همین است که خویشتنداری و پرهیز از همگان را به دنبال دارد و این همانا پیامد بودن و زیستن است بنابر آنچه که باید همرنگ جماعت شد وگرنه رسوایی دامن گیرت خواهد شد.

تعلق خاطر عارفانی افروز فروزند مثل هر ایرانی هوشمندی در خمیرمایه‌اش موج خواهد زد و این رسمی وارد است و رسومی دارد که اگر با آن متمرکزانه مواجه شد، خود بستر مواجهه عظما را فراهم می‌کند و بسیاری همچنان از این سرچشمه‌های راستین حیات دیگران را سیراب می‌کنند.

بنابراین عرفان هم از وجوه و عناصر شکلی است که در خود پیام و پیامدی دارد که از نسخه پیچاندن پرهیز می‌کند و ما را از قضاوت بازمی‌دارد که انسان موجودی است نازنین لابد...

شکل‌ها و شمایل‌ها

شاید برتولد برشت بیشتر در دیگران رد پایش محسوس باشد اما دیگر کامل نیست چون روح ایرانی و شکل و شمایل خودی نیز در این درام رسوخ کرده است و این درواقع مرحبا دارد! روایت‌های منسوخ از زمان، به دلیل فراموشی دیگرانی که معلوم نیست چه حال و روزی دارند. البته آنان را هم دامن‌گیر هست اما به تدریج چنانچه ما را این حال ناخوش اذیت می‌کند.

در این پردازش شکل‌ها، بازیگران انرژی لازم را دارند چون فضا پر شور و حال است و هیچ یک هم کم نمی‌گذارند اما میثاق زارع بازیگر، با جن‌ام است و انرژی غریبی دارد. او می تواند انرژی را بالا نگه دارد و از افتادن ضرباهنگ جلوگیری کند با آنکه نقش شل و دائم در حال خواب و سکوت را بازی می‌کرد. فلاحی‌پور هم قلدر است و کم نمی‌گذارد و متوجه همه است و البته نقش‌اش هم می‌طلبد که چنین باشد. نگار عابدی همیشه با احساس بوده است و این بار هم یک زن خانه‌دار را بدون رتوش کاری بازی می‌کند. یعنی شفاف است و یک زن بدون تفکر را برای‌مان القا می‌کند. تنی آواکیان هم ناپختگی و جوانی یک دختر را نمایان می‌سازد. اما همچنان می‌توان در بازی اروین گالستیان، علی تاجمیر و غزاله نظر اعمال نظر کرد؛ یعنی نیازمند تغییر و پیشرفت‌اند. با آنکه حضورشان هماهنگی لازم را با دیگران دارد.

منوچهر شجاع هم دو تکه کرده است طراحی صحنه را و شاید این ضرورت دارد. برای آنکه در جمع طوری باید بود که در آن پشت نمی‌شود. اینجا محل بحث و جدل است و آنجا محل آرام گرفتن و بازگشت دوباره به میان جمع. البته در اینجا به دعوا عیان می‌شود و در آنجا به نرمش پنهانی‌ترین وجوه آشکار خواهد شد. البته در میان جمع، نیز تکنیک فرد خوانی یا تک‌گویی است که درونیات منحصر به هر یک از نقش‌ها را آشکار می‌کند. تکنیک پشت شیشه که در اینجا تداعی‌گر یک تراس است، قبلا در اجرای "کوکوی کبوتران حرم" کار علیرضا نادری به شکل عمده‌تری در خدمت اجرا بوده است و اینجا یک سوم از کلیت اجرا را شامل می‌شود و البته با حذف هدفون از گوش‌های تماشاگران و اتکا به پخش صدا در محیط چنین تکنیکی جا افتاده است. این هم وجوه فرمی است که ما را به قاعده نمایشی بودن همه چیز متوجه آن نظرگاه‌های معقولانه‌تر می‌گرداند که باید به منیر و شهرام بیشتر متوجه شویم و آن کشف غایی و اصولی در آنجاست. این همان وجه پنهانی است که "مافیا" را به اثری ذی‌نفوذ و باودام تبدیل خواهد کرد.