سرویس تئاتر هنرآنلاین: توجه به تعریف و ماهیت هنر تئاتر، بهترین و شاخص‌ترین راه برای کارکردی شدن همه الزامات و داشته‌های یک اجرای خوب است: نمایش و تئاتر با نشان دادن مکانیزم‌های عینی و یا تخیلی اجتماعی که حداقل شباهتی هم در معنا یا تأویل به خود انسان و زندگی‌اش داشته باشند، معنا می‌شود؛ اساسا هنر یعنی "نشان دادن" نه حرف زدن و یا توسل جُستن به توصیف‌های روایی، گزارشی و غیره. با در نظر گرفتن این خصوصیت بدیهی و بنیادین تئاتر، الزاما همه داشته‌ها و داده‌های صحنه‌ای  یک نمایش به شکل دوسویه و متقابل یا چند سویه پردازش و ارائه می‌شود تا زنده و جاری بودن زندگی به شکل خوب یا  بد روی صحنه به نمایش درآید.

نمایشی موفق و تئاتری است که در آن ذهن و حواس تماشاگر با کنش‌ها و چالش‌های حوادث، روابط و موقعیت‌های روی صحنه درگیر شود.  وقتی نمایش صرفا در مونولوگ‌های  یک سویه  روایی- توصیفی و گزارشی خلاصه شود و هیچ  حادثه‌ای  جز "حرف زدن" روی صحنه شکل نگیرد و از تقابلات دو سویه و چند سویه پرسوناژها نشانی نباشد، آن وقت تماشاگر فقط شنونده است و چنانچه  مونولوگ‌ها هم  به شکل "خود اظهاری"های نوبتی، طولانی و مکرر انجام شود، عملا ذهن  و احساس تماشاگر خسته و بیزار می‌شود و با دافعه‌زایی همه نمایش را پس می‌زند.

نمایش "فرشته مرگ" به نویسندگی "عادل حکیم" و "میاتورن کویست" و به کارگردانی مسعود رایگان که هم اکنون در تالار حافظ اجرا می‌شود، در این رابطه نمونه‌ای مثال زدنی است. در این نمایش که تا پایان عمده‌تا با میزانسن‌دهی بازیگران رو به تماشاگران پیش می‌رود، یک زن و شوهر مُطلقه که در زندگی و به تناسب آن در میزانسن‌شان بر روی صحنه  کاملا جدا از هم‌اند، رو به تماشاگران "خود اظهاری و برون‌فکنی" می‌کنند؛ آن‌ها قبلا دچار حوادثی شده‌اند و فرزندشان در یک دریاچه یخ‌زده غرق شده است و روی صحنه در کابین‌های فلزی جداگانه‌ای به طور نوبتی و خطاب به تماشاگران بسرآمده‌های‌شان را بازگو می‌کنند. گفتارشان  روایی- توصیفی و گاه گزارشی است و در پایان هم به هیچ جایی نمی‌رسد، اما کارگردان به شکل ساده اندیشانه‌ای زن را از کابین خارج و پیش مرد می‌برد؟!

نمایش

طراحی صحنه همان‌طورکه اشاره شد، شامل دو کابین فلزی در طرفین صحنه است که در بالا روی یک میله عمودی که محور محسوس صحنه هم محسوب می‌شود، به هم وصل شده‌اند. این کابین‌ها اساسا نشانگر دو کفه ترازو هستند که کفه یا کابین زن درآن کمی بالاتر و درنتیجه، سبک‌تر نشان داده شده است. با وجود این، نه طراحی صحنه و نه داشته‌های دیگر- از نور موضعی گرفته تا موسیقی ُپر سر و صدا و صداهایی که از بلندگو پخش می‌شوند- نتوانسته‌اند کسل‌کنندگی اجرا را از بین ببرند و علت آن هم مشخص است:  به داستان یا موقعیتی که در آن حادثه یا حوادثی عینی رُخ بدهند، پرداخته نمی‌شود. به همین دلیل نمایشی شکل نمی‌گیرد. حرف زدن یک طرفه و دونفره نمایش، اجرا  را عملا به یک "دوئوپرفورمنس" ( پرفورمنسی با دو بازیگر) تبدیل کرده که همزمان روایی– توصیفی و حتی گزارشی است.

اگر تماشاگر چشمانش را ببندد و فقط گوش بدهد، چیزی از دست نمی‌دهد و حتی اجرا برای او تا حدی سرگرم کننده و گیرا خواهد شد، زیرا تصورات‌اش "اختیاری" می‌شود و در عالم  تخیل برای مونولوگ‌ها و گویندگان آن‌ها و حتی صداهای اشیاء و انفجارها و غیره، عوامل و مابه‌ازاء‌های به مراتب خلاقانه‌تری در نظر می‌گیرد؛ به همین دلیل "دوئوپرفورمنس روائی- توصیفی" فوق اساسا اثری "رادیوئی"  به شمار می‌رود و برای اجرای روی صحنه تئاتر جذابیتی ندارد.

در این دوئوپرفورمنس رادیوئی پرسوناژ به معنای تئاتری آن که در چارچوبی روایی - عینی به صورت زنده حضور پیدا کند و شخصیت‌پردازی شود، وجود ندارد؛ بنابراین، بازیگری بازیگران فقط به عنوان دکلمه‌کردن و بازی‌های اتوودگونه کارگاهی و تمرینی قابل ارزیابی است که عمده‌تا براساس "وانموده‌سازی"‌های فردی شکل گرفته است. آدم‌های این اجرا به طور عینی و عملی در معرض هیچ حادثه یا در ارتباط با هیچ عامل انسانی و غیرانسانی نیستند. 

دوئو پرفورمنس رادیوئی "فرشته مرگ " به نویسندگی عادل حکیم و میاتورن کویست  و به کارگردانی مسعود رایگان به رغم طراحی صحنه نسبتأ تأویل‌دارش، اجرایی کسل کننده و غیرنمایشی است و از نظر کارگردانی، بازیگری، کاربری نور و موسیقی هم به علت گفتاری و یک سویه بودن کامل و شنیداری بودنش، ازجلوه‌های نمایشی و دراماتیک مبراست و در کل نوعی "ضد تئاتر" به شمار می‌رود.     

                   

عکس ها : شراره سامعی