سرویس تئاتر هنرآنلاین: جلال تجنگی از جمله کارگردانان کم کاری است که هر چند سال نمایشی روی صحنه می‌برد. او در اجرای آثارش تلاش دارد تا دغدغه‌های ذهنی و اجتماعی خود را از مسائل روز بیان کند، اتفاقی که در تازه‌ترین اثر او نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" نیز رخ داده است؛ نمایشی که باید آن را یکی از بهترین نمایش او تا امروز دانست. به این بهانه گفت‌وگویی با این کارگردان و چهارتن از بازیگران این نمایش داشته‌ایم که می‌خوانید:

بدون شک نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" نسبت به آثار قبلی‌تان گامی رو به جلو است که موضوع آن برای من و بسیاری از مخاطبانی که به تماشای آن نشستند جذاب است. پرداختن به چنین موضوعی، نیازمند جسارت خاصی است زیرا همانند راه‌رفتن بر لبه تیغ می‌ماند. ایده این نمایش چگونه برای‌تان شکل گرفت؟

جلال تجنگی: به اتفاقات دنیای اسلام طی 200 سال گذشته علاقمندم و معتقدم موضوع فوق‌العاده‌ای است و در هنرهای نمایشی می‌شود به آن پرداخت. همچنین به مسائلی که مهم است ولی به نظرم کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شود فکر می‌کنم. البته نمایش قبلی من هم موضوعی اقتصادی و سیاسی داشت.

ایده پرداختن به این نمایش به دو علت در ذهن من شکل گرفت. نخست آنکه هم‌زیستی، ضرورت حال و آینده ما است و امری جهانی به شمار می‌رود. از سوی دیگر به نظرم بخشی از ما از اطرافیانی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم شناخت کاملی نداریم،  اهل سنت هم بخشی از این افراد هستند. این فقدان، مقوله­‌ای فرهنگی و به مثابه عدم معرفت نسبت به این افراد است.

البته طی مدتی که نمایش‌را به روی صحنه بردم، یک سری از دوستان اظهارنظر کردند که در چنین شرایطی حضور داشته و مشکلی نداشته‌اند. می‌خواهم بگویم این نمایش تجربه شخصی، از زیست‌های خاص است و اگر کمی دیدمان عمومی‌تر باشد، کمبود شناخت فرهنگی نسبت به دوستان اهل سنت را خواهیم دید. به این عدم شناخت، شرایط سیاسی، تفسیرهای مختلف از مذهب و دین را هم اضافه کنید. یادمان نرود اهل سنت علاوه‌بر همسایگان‌ مرزی‌مان، در کنار ما زندگی می‌کنند بنابراین بسیار اهمیت دارد در مورد این مسئله صحبت شود، به نظرم باید این مقوله در افکار عمومی برجسته شود.

عوامل تئاتر ابوبکر محمدی

بازیگران نمایش به جزء آقای نائل در این نشست حضور دارند، علاقمندم دیدگاه آنها را نیز نسبت به اولین برخوردشان با متن را بدانم.

سرور عرب‌پور: در اولین برخوردم با متن، آن ‌را خط قرمزی دیدم که عبور از آن برایم خیلی جذاب بود. آن‌چه برای من به عنوان بازیگر نقش "فاطمه محمدی" جذابیت داشت این بود که لحظاتی تصور می‌کردم اگر من به عنوان یک زن شیعه، تصمیم به ازدواج با مردی از اهل سنت بگیرم، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ این نقش چالش جالبی برای من بود و با کاراکترهایی که قبلاً بازی کرده بودم، تفاوت داشت. این چالش در تمامی شب‌هایی که نمایش به صحنه می‌رفت، در من وجود داشت و مدام به آن فکر می‌کردم که این تصمیم را می‌گیرم یا نه.

مدام به این فکر می‌کردم که "فاطمه محمدی" چقدر می‌تواند در کنار مرد اهل سنت همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشد و چگونه می‌تواند خانواده‌اش را رها کند و یا شاید از سوی اعضای خانواده‌اش طرد شود؟ از یک طرف رضایت خانواده‌ مهم است و از طرفی دیگر باید افراد بپذیرند که او به عنوان یک زن شیعه، قصد ازدواج با یک مرد اهل سنت را دارد. در اطراف ما ممکن است هزاران نفر با ما تفاوت داشته باشند و ما در جایگاه دوست، همسر و... با آن‌ها رفاقت داشته باشیم. در این نمایش برای من که نمی‌توانم بگویم نسبت به مسئله ادیان اطلاعات زیادی دارم، بیشتر از آن‌که بحث شیعه و اهل سنت مهم باشد، تفاوت میان افراد و پذیرش این تفاوت‌ها توسط دیگران مهم است.

اتابک نادری: آقای تجنگی به عنوان نویسنده و کارگردان، شکاف خاصی را دیدند و در مورد آن طرح مسئله کردند. نگاه او به مسئله اختلافات مذهبی بسیار ضروری به نظر می‌رسد و من علاقه‌­مند به این نگاه، متن و قصه آن شدم. کاراکتر "افشار" برایم جالب بود زیرا ما به ازای آن در جامعه‌ ما وجود دارد. در مسیر زندگی این کاراکتر بحرانی وجود دارد که در مورد آن صحبت می‌شود. نقش من در این نمایش کوتاه بود و این کوتاهی زمان برای معرفی شخصیت و ارائه بازی، کارم را سخت می‌کرد، خوش‌بختانه بازخورد خوبی از طرف مخاطبان دریافت کردم.

امین میری: من در سیستان و بلوچستان زندگی کردم و بزرگ شده‌ آن‌جا هستم. در این منطقه بسیاری از دوستان و آشنایانم اهل سنت هستند، بنابراین شناختن اهل سنت و عقاید آن‌ها برایم سخت نبود. در منطقه‌ای که زندگی می‌کردم علاوه ‌بر اهل شیعیان و اهل سنت،سیک‌ها، بودایی‌­ها، مسیحی‌ها و... نیز ساکن هستند ولی مردم مشکلی با یکدیگرنداشتند. سیک‌ها و بودایی‌ها به نوعی به ما یادآوری می­‌کردند که احترام به عقاید تا چه اندازه مهم است. آن‌ها در تعطیلات مذهبی نظیر تاسوعا و عاشورا، بدون دخالت اماکن یا ارگان‌‌های دیگر، مغازه‌های‌شان را تعطیل می‌کردند. اولین باری که ما با واژه‌های شیعه و اهل سنت برخورد می‌کردیم، زمانی بود که در مدرسه بعضی از بچه‌ها در کلاس‌های دینی غیبت می‌­کردند و در پایان هم امتحان جداگانه‌ای می‌دادند. دورانی وجود داشت که ما سر چنین مسائلی با یکدیگر بحث می‌کردیم اما اکنون معتقدم آن بحث‌ها اشتباه بوده است. دختر دایی من با فردی از اهل سنت ازدواج کرد و در زمان حیات‌شان زندگی بسیار خوبی داشتند. مشکلاتی که برای اهل سنت مخصوصاً بلوچ، کرد و... وجود دارد، غم‌بار است چرا که ما با اهل سنت از یک دین هستیم. همان اندازه که در میان اهل شیعیان، افراد تندرو وجود دارد، در میان اهل سنت نیز افرادی تندرو وجود دارند که بسیاری از آنها به خاطر شرایط و مشکلات، خلق و خوی‌شان تغییر می‌کنند و تبدیل می­‌شوند به افرادی تندرو

به نظرم جسارتی که در تئاتر "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" وجود داشت، در تئاتر ما کمتر اتفاق افتاده است. سوژه نمایش ما جزو خط قرمزها است اما زمانی که نمایشی درست اجرا شود و نیت آن کوبیدن کسی نباشد، امکان روی صحنه رفتن وجود دارد. آدم‌هایی نظیر "فاروق" بین شیعیان هم وجود دارند. به ‌نظرم هر دین، آیین و مذهبی برای نزدیک‌شدن روابط انسانی به وجود آمده، پیامبران آمده‌اند تا انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کنند ولی اکنون همه جنگ‌ها ایدئولوژیک و عقیدتی شده‌اند. شاید نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" تلنگری به ما می‌زند تا دوباره به آن چیزی برگردیم که هر دین و مذهبی به دنبال ایجاد آن است.

علی نجفی: به عنوان بازیگری که در نمایش قبلی آقای تجنگی هم حضور داشته‌ام، بر گفته شما مبنی بر یک گام رو به جلو بودن نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" در کارنامه آثارش، صحه می‌گذارم. اثر قبلی‌ او هم  مسئله مهمی را پوشش می‌داد زیرا رانت‌خواری وبحران‌­های اقتصادی از مسائل روز جامعه است. موضوع اثر قبلی او مبحثی داخلی بود اما این اثر ابعادی جهانی‌تر را مد نظر قرار می‌دهد.

شما می‌توانید با او گفت‌وگو کنید چرا که اگر مخالف هم باشد، حرف‌تان را می‌شنود. متن نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" را خوانده‌ بودم اما اگر آن را نخوانده‌ بودم نیز حتماً در کارش حضور می‌یافتم چون‌که او دغدغه دارد و این مسئله خیلی برای من مهم است. سلیقه تئاتری من، رئال نیست ولی به خاطر او ‌پذیرفتم.

همیشه اختلافات مذهبی زیادی در همه جای جهان وجود دارد و اقلیت‌ها نمی‌توانند زندگی راحت و بدون دغدغه‌ای داشته باشند. در این شرایط شما متنی را در مورد ازدواج یک مرد اهل سنت و زن شیعه نوشته‌اید و به برخی از مشکلات‌شان پرداخته‌اید. مطمئناً ازدواج دو نفر از دو مذهب متفاوت، مسائل متعددی را به همراه می‌آورد که شما تعدادی از آن‌ها را در متن‌تان آورده‌­اید. از میان سیل مشکلاتی که می‌تواند زندگی یک خانواده را متوجه خود کند، شما روی چند مسئله خاص دست گذاشتید، چرا این موضوعات برایتان از اهمیت بیشتری برخوردار بود؟

عوامل تئاتر ابوبکر محمدی

جلال تجنگی: پیش‌فرض من این است که وقتی این دو با عشق با یکدیگر ازدواج کردند و به خاطر این ازدواج با خانواده‌های‌شان دچار مشکل شدند، پذیرفته‌اند که ممکن است بحران‌هایی داشته‌ باشند. نکته مهم‌تر آن است که این قصه فقط مربوط به اقلیت مذهبی بودن نیست و نفس رفتن به سمت هم‌زیستی، تحمل و ... در بین خود ایرانی‌های شیعه هم وجود دارد. در واقع ایرانی‌های شیعه هم به عنوان اکثریت، اختلافات زیادی با یکدیگر دارند. در جامعه‌ای که اکثریت آن می‌توانند با یکدیگر گفت‌وگو کنند و مشکلات‌شان را با یکدیگر حل کنند، راحت‌تر می‌توانند مشکلات‌شان را با اقلیت‌ها نیز حل کنند.

در قصه‌ای که انتخاب شده پیش‌فرضم این بود که هم زن و هم مرد قصه، پذیرفته‌اند که مشکلات‌شان حل شده‌ است زیرا هر دوی آن‌ها تحصیل کرده‌اند و بیشتر انتظار می‌رود که بتوانند بر مسائل بین‌شان غلبه کنند. اهمیت اختلافات مذهبی در نزد یک فرد تحصیل‌کرده به نظر می­‌رسد باید کمتر از اهمیت آن برای پدر و مادرش باشد. این روند رو به رشد جامعه تکامل یافته است. بنابراین این فرض را گرفته‌ام که وقتی این دو با یکدیگر زوج شده‌اند، یعنی اختلافات فرهنگی مابین خود و خانواده خودشان را خودآگاه حل و فصل کرده‌اند.

در این نمایش مشکلات اقتصادی زمینه‌ساز تبدیل "ابوبکر" به فردی تندروتر از آن ‌چه که می‌شناسیم است. البته این هم مسئله‌ای غریب نیست زیرا در کشورهایی که فقر زیادی وجود دارد، مثل کشورهای اطراف خودمان همانند پاکستان یا افغانستان، زمینه جذب برای گروه‌های تندرو بیشتر فراهم می‌شود. در واقع باعث و بانی اختلاف میان دو زوج غیر هم مذهب، فقط اختلافات مذهبی نیست و مشکلات اقتصادی، تفاوت فرهنگ خانواده‌ها، فقدان آگاهی عمومی نسبت به تفاوت‌ها و... نیز می‌تواند بر مشکلات آنها دامن بزنند. 60 سال پیش، کسانی که در آمریکا، رنگ پوست‌شان سفید نبود، از اتوبوس، رستوران و... جداگانه استفاده می‌کردند اما آن‌قدر در مورد این مسئله حرف زده شد که اکنون چنین تبعیضی در آن­جا کمتر به چشم می‌­خورد.

مسائلی که از بیرون به "ابوبکر" تحمیل می‌شود، باعث می‌شود که او زمینه پذیرش کسی مثل "فاروق" را بیشتر داشته باشد. حتی "فاروق" هم بخشی از حقایق در مورد حقوق اقلیت‌ها را می‌گوید که اگر آنها را بیان نکند، کارش توجیه‌پذیر نمی‌شود و جذابیت ایجاد نمی‌کند که بخواهد "ابوبکر" را جذب کند. "فاروق" با ایده سلفی به جهان نگاه می‌کند. ایده "سلفی" هم حداقل در کشورهای همسایه‌مان تا دلتان بخواهد رواج دارد. شرایط اقتصادی می‌تواند عامل جذب آدم‌های زیادی به ایده سلفی باشد.

این‌که شما می‌گویید رنگ پوست در آمریکا پس از مدتی با آگاهی‌دادن به یک امر معمولی تبدیل شده، به نظرم کاملاً برعکس آن رخ می‌دهد و شرایطی ایجاد می‌شود که این مسئله بحرانی‌تر شود و فاصله بیشتری میان سیاه و سفید به وجود آید. 

جلال تجنگی: می‌خواهم بگویم که کم شدن آن و رفتن به سمت حل حساسیت‌ها، چیزی بوده که راجع به آن حرف زده شده است. اگر 30 سال پیش تئاتری در مورد بحران‌های زندگی خانوادگی تولید می‌شد، همه متعجب می‌ماندند اما اکنون به دلیل آنکه تعداد نمایش‌ها، فیلم­‌ها و سریال‌ها با این موضوع زیاد شده، شما می‌توانید حتی آن‌ها را دسته‌بندی کنید. در مورد اختلافات مذهبی، کمتر نمایشی تولید شده و حداقل من چنین نمایشی نمی­‌شناسم ولی اگر تعداد چنین نمایش‌هایی زیاد شود، راحت‌تر می‌شود به سمت حل‌کردن مشکلات پیش رفت. انگیزه من این بود که ما به سمت مطرح‌کردن چنین قصه‌هایی برویم زیرا مسئله اختلافات مذهبی به خصوص در شرایط فعلی منطقه‌ ما، مسئله مهمی است. اگر قرار باشد در منطقه ما زندگی مسالمت‌آمیز جاری و ساری باشد، باید به سمت مطرح‌کردن چنین قصه‌هایی حرکت کنیم. کمترین کاری که نمایش ما می‌تواند بکند این است که باعث شود در مورد اختلافات مذهبی حرف بزنیم.

عوامل تئاتر ابوبکر محمدی

در واقع می‌خواستید به نوعی پیشنهاددهنده باشید؟

جلال تجنگی: ما به دنبال آن بودیم که در مورد دغدغه‌یمان حرف بزنیم. امیدواریم پس از ما هم افراد دیگری بیایند و در مورد وجوه دیگر این مسئله صحبت کنند تا بازخوردها به حل تعدادی از مشکلات بینجامد. عده‌ای می‌پرسند که آیا "فاروق" نماینده اهل سنت است؟ اصلاً این‌طور نیست. شما باید "ابوبکر" و پدر او را هم ببینید. مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و ما عادت داریم که سریع ساده‌سازی کنیم.  وقتی در مورد یک مسئله صحبت می‌شود، رفته‌رفته از آن تنوع آدم‌ها و موقعیت‌ها بیرون می‌زند. ما این تنوع رنگین‌کمانی را در بعضی از کارهای تئاتری‌مان می‌بینیم. مثلاً نمایش­های کودک زمانی بیشتر در تن‌پوش خلاصه می‌شد، اما اکنون انواع و اقسام کار کودک وجود دارد چون‌که چنین نمایش‌هایی مدام تولید شده و بازخوردها آن را به سمت تنوع‌پذیری برده است.

این اتفاق که یک شخصیتی مثل "فاروق" به عنوان نماینده اهل سنت شناخته شود، این مساله را ایجاد کند چون شخصیت او بسیار متعصب‌ است. چرا شما به جای "فاروق" از یک شخصیت تندروی شیعه استفاده نکردید؟

جلال تجنگی: در نمایش در مورد نگاه تندرو شیعه هم حرف زده می‌شود. بنیان این قصه بر آن است که زوجی با دو مذهب متفاوت در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. فرض کنید در نمایش به جای "ابوبکر و فاطمه"، شخصیت‌های "علی و عایشه" به عنوان یک مرد شیعه و یک زن اهل سنت حضور داشتند. آن‌وقت در شرایط فعلی کشورمان با توجه به قصه­ی نمایش چه جذابیتی داشت که یک نفر "علی" را به چیزی ترغیب کند؟ اصلاً او را باید به چه چیزی ترغیب می‌کرد؟ "علی" جز  اکثریت مذهبی کشور قرار دارد و جذابیتی ندارد که او به چیزی همانند قصه­ی ما ترغیب شود. زمانی در نمایش جذابیت ایجاد می‌شود که "ابوبکر" به عنوان نماینده‌ای از اقلیت‌های جامعه که شرایط بحرانی دارد، به تندروی ترغیب شود. در کشور ایران که اکثریت مذهب آن شیعه است، جذابیت درام بر این است که اقلیت به کنش تندتر جذب شود. و البته توجه بفرمایید که گفتمان تندروانه‌ فعلی در جهان اسلام، گفتمان برگرفته از ایده سلفی است.

در مورد ایده‌های تندروانه‌ شیعیان هم مواردی در نمایش وجود دارد، اعم از توهین به بزرگان اهل سنت، عمر کشون و... . همه این تندروی‌های شیعیان هم قابل نقد هستند که در نمایش به آن‌ها پرداخته شده است. چون ما در یک کشور با اکثریت شیعه زندگی می‌کنیم، شاید خیلی به چشم نیاید ولی باید در مورد آن حرف زده شود. ما به نگاه "ابوبکروار" نیاز داریم، نگاهی که تفاوت‌های مذهبی‌ عبور کرده و دارد تلاش می‌کند تا زندگی‌اش را بسازد. به نظرم افرادی نظیر "ابوبکر" باید برجسته­‌سازی شوند. در نمایش شخصیتی مثل "فاروق" به عنوان نماینده اهل سنت جلوی چشم‌مان می‌آید، در صورتی‌که اصلاً این‌گونه نیست.

مخاطب وقتی نمایش شما را می‌بیند، امکان دارد این تصور برایش به وجود بیاید که چون کارگردان و گروه سازنده نمایش شیعه‌، نقش "فاروق" را پررنگ‌تر کرده است. اصلاً می‌شد این شخصیت‌ها را جور دیگری هم چینش کرد یا خیر؟

سرور عرب‌پور: این پرسش برای من هم مطرح بود ولی باید توجه کرد که آن‌چه تأثیرگذاری متعصب‌بودن نماینده اهل سنت را کاهش می‌دهد این است که به "ابوبکر" پر رنگ‌تر پرداخته می‌شود. به نظرم نگاه اولیه من به این مقوله نگاه سطحی بوده است چون ما در این نمایش نماینده اصلی‌تری از اهل سنت را می‌بینیم که عشقش را نگه می‌دارد و تا آخرین لحظه می‌ماند و می­خواهد که زندگی بسازد. اگر فروپاشی این زندگی را می‌دیدیم، تأثیر اجتماعی بدتری روی‌مان می‌گذاشت. به نظرم چون ما تندروی­های شیعیان را می‌شناسیم، نشان‌دادن نماینده تندروی­ اهل سنت برای ما که شیعه هستیم به دراماتیک‌ بودن قصه کمک بیشتری می‌کند. به طور کلی معتقدم مخاطب با قرار دادن "ابوبکر" و "فاروق" در کنار یکدیگر، می‌تواند به درک بهتری از ضرورت هم­زیستی برسد.

این امکان وجود دارد به صورت ناخودآگاه هر مخاطبی که در سالن شما می‌نشیند، این احساس برایش به وجود بیاید که هدف نمایش نشان‌دادن یک تندروی اهل سنت است، مخصوصاً اگر اتفاقات این‌چنینی را تجربه کرده باشد.

علی نجفی: اتفاقاً به نظرم آن‌چه شما می‌گویید در مورد نمایش ما اتفاق نمی‌افتد. به این قضیه از چند منظر می توان نگاه کرد ولی نتیجه و خروجی آن‌ها یکی است. شاید اگر این نمایش در عربستان اجرا می‌شد ما یک نماینده شیعه تندرو می­دیدیم چون جذابیت درام به شرایط بستری بستگی دارد که در آن روایت می‌شود. اگر دین غالب در ایران مثلاً دین مسیحیت بود، آن زمان زوج پروتستان و کاتولیک و یک آدم کاتولیک تندرو نمایش را جذاب می‌کرد عوض می‌شد.

شخصیت "فاروق" تندروی آن‌چنانی نیست. او بر اساس تفکر "سلفی" پیش می‌رود ولی در پایان نمایش مشخص می‌شود که فقط "بدمن" قصه نیست. "فاروق" هم در برخی از بخش‌های نمایش نشان می‌دهد که به عقیده آدم‌ها احترام می‌گذارد که این نشان‌دهنده شخصیت چند لایه او است. حرف اصلی قصه، همزیستی، دوستی و عشق است. ابوالحسن خرقانی بر سر در خانه خود چنین نوشته بود:" هرکه در این سرای درآمد، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن‌کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد." به نظرم این نمایشنامه عصاره همان است و ما باید فارغ از دین و مذهب، به انسان‌بودن هم‌نوعان‌مان توجه کنیم.

جلال تجنگی: به مرور تنوع و تکثر آدم‌هایی که در نمایش و فیلم‌های دیگر دارای چنین شخصیت‌هایی هستند، مسئله تندرو بودن یک کاراکتر اهل سنت یا شیعه را حل می‌کند کما این‌که از 50 سال پیش به این سو، آدم‌هایی که در تئاترها، فیلم‌ها یا سریال­ها به نکات مذهبی اشاره می‌کردند، کم­کم به صورت یک طیف درآمده­اند و ما با افراد متفاوتی از نظر درجه دینداری روبرو هستیم.

امین میری: به نظرم مهم‌تر از هر چیزی بررسی آن است که چرا اصلاً این شخصیت تندرو می‌شود؟ چرا "ابوبکر" او را دوست دارد و به او احترام می‌گذارد؟ چون "فاروق" در آن زمان نگاهش تندروانه نبوده و به خاطر شرایط و اجحافاتی که به او شده، تندرو می‌شود.

عبدالمالک ریگی هم پس از اولین کشتارش، یکی از دلایل تندروی خود را به نمایش گذاشتن برخی کتب در یک نمایشگاه کتاب بیان کرد که در آنها به بزرگان اهل سنت توهین شده بود. در واقع در برخی موارد بی‌خردی تعدادی از آدم‌ها زمینه ساز به وجود آمدن خشونت می­شود. عبدالمالک ریگی اصلاً آدمی مذهبی نبود ولی شرایطی که به وجود آمد و اجحافاتی که در حق اهل سنت شد از او فردی تندرو، جنایتکار و وحشی ساخت که آدم‌های بی‌گناهی را به کشتن می‌داد. بنابراین در نمایش ما مهم‌ترین مسئله این است که "فاروق" چگونه "فاروق" شد؟

عوامل تئاتر ابوبکر محمدی

بازخورد نمایش‌تان به خصوص در میان اهل سنت چگونه بود؟

جلال تجنگی: یکی از دوستان اهل سنت همان شب‌های اول اجرا آمد و نمایش ما را دید که خوش­بختانه خوشش هم آمد. برخی از دوستان می‌گفتند شما برخی از مسائل شیعیان و همچنین اجحافاتی که به اقلیت‌های مذهبی شده را به خوبی نقد کرده‌اید ولی کاش نماینده تندروی شیعه نیز در نمایش‌تان می‌داشتید. پاسخ من این بود که در آن صورت نمایش یک نمایش دیگر می­‌شد یا حتی نیاز بود مدیوم آن به چیزی شبیه سریال تبدیل شود. احساس می‌کنم که راه‌مان را درست رفته‌ایم ولی کمی هم باعث تعجب می­‌شود که چرا مخاطبان به شخصیت "ابوبکر" کمتر توجه می­‌کنند؟ کسی که تلاش می‌کند تا زندگی‌اش را سرپا نگه دارد. او هم اهل سنت است که توانسته از اختلافات موجود فراتر برود و در عین استیصال، بحران را کنترل کند. چرا "فاروق" به جای "ابوبکر" دیده می‌شود؟ شاید چون وجه برجسته بیشتری برای ایجاد جذابیت دارد.

سرور عرب‌پور: شاید اگر رابطه میان "فاروق" و "ابوبکر" در دوران نوجوانی پررنگ‌تر می‌شد. "فاروق" شخصیت متفاوت‌تری از شخصیت فعلی خود داشته، آن‌وقت مخاطبان نسبت به این شخصیت واکنش نرم‌تری نشان می‌دادند. در رودرویی میان آنها، "ابوبکر" بیشتر مونولوگ می‌گوید و حرف‌هایش درست‌تر است ولی شخصیت "فاروق" برای مخاطب تأثیرگذارتر است.

جلال تجنگی: تأثیرگذاری "فاروق" به خاطر جایگاه بالادستی و کنش‌گری او است ولی "ابوبکر" استیصال دارد.

علی نجفی: بخشی از بازخورد نمایش به مواجهه آدم‌ها با اثر بر می‌گردد. من بازخوردهای متفاوتی از تماشاگر تئاتربین و تماشاگر عادی در مورد نمایش‌مان گرفتم. بخشی از واکنش مخاطبان به ساختار ذهنی آن‌ها و زیست اجتماعی‌شان بر می‌گردد. در واقع عده‌ای از مخاطبان در زندگی خودشان با یک سری از معضلات عنوان شده در نمایش مواجه شده و عده‌ای دیگر با معضلات دیگر آن، پس هر کدام بیشتر به مسائلی توجه می‌کنند که دغدغه خودشان است. به نظرم این یک مسئله طبیعی است.

امین میری: بعضی وقت‌ها علی‌رضا به عنوان فردی که مدام شیطنت می‌کند، خیلی از مواردی را که در مورد اجحافات گفته می‌شود را تأیید می‌کند و این انتظار را به وجود می‌آورد که تماشاگر حرف او را تأیید کند.

علی نجفی: جذابیت نقش "علی‌رضا" برای من در جستجوی آن است، یعنی آن‌که من علی‌رضا را چگونه پیدا کنم و چگونه پرورش دهم تا مخاطب نقشم را به جای خود من ببیند. چند تن از دوستان من که این نمایش را دیدند، گفتند که چطور به این نقش متفاوت رسیدی؟ پاسخ دادم همه آن نتایج جستجو است که این جستجو گاهاً جواب می‌دهد و گاهی هم به نتیجه نمی‌رسد. "علی‌رضا" برای من کاراکتر جذابی است چون دوست خوبی است که برای کمک به دوستش تلاش می‌کند. این نقش خاکستری است که بازی‌کردنش دشواری خاص خودش را دارد چون نه باید مثبت مثبت و نه منفی منفی باشد. 

خانم عرب‌پور وقتی کاراکتر "افشار" به زن حمله می‌کند و قصد آسیب‌رساندن به او را دارد، واکنش‌های "فاطمه" چندان با واکنش‌های دیگر او در بخش‌های دیگر نمایش، تفاوت خاصی نداشت. چرا در این صحنه شما واکنشی مبنی بر فاجعه بودن آن اتفاق از خودتان نشان ندادید؟

سرور عرب‌پور: در همه جای نمایش گفته می‌شود تعرضی در کار نبوده و تنها مزاحمت بوده که شاید بارها برای زنان در تاکسی و خیابان‌ها اتفاق بیفتد. سر این قضیه با خودم درگیر هستم که آیا آن اتفاق در حد فاجعه بوده یا خیر. در اجراهای ابتدایی آن را یک فاجعه نمی‌دانستم ولی از جایی  به بعد به قضیه به این شکل نگاه کردم که آن اتفاق تا چند ساعت بعد از رخ‌دادنش برای "فاطمه" فاجعه باشد. او زن قوی است و برای سرپا نگه‌داشتن زندگی‌اش همه جوره تلاش می‌کند، کما این‌که احساس می‌شود زندگی دو نفره "فاطمه و ابوبکر" را بیشتر این زن هدایت می‌کند. او همیشه زنی قدرت‌مند است و تنها در لحظه خلوت و تنهایی با "ابوبکر"، در مورد رفتن یا ماندن و بحرانی که اسم آن تعرض نیست، دچار اضطراب می‌شود. برای من هر شب اجرا کشف جدید است و این‌گونه نیست که در قید و بند یک خط اجرایی باقی بمانم.

علی نجفی: خانم عرب‌پور حس‌ها و تفاوت‌های ریزی در کارش دارد که در شب‌های مختلف به من منتقل می‌‌شود. او خیلی تحلیل درستی از بازی خود دارد.

آقای میری شما در مورد کاراکترتان نظری ندارید؟

امین میری: خیلی خوش‌ شانس بودم که "فاروق" درست نوشته و خوب شخصیت‌پردازی شده است. چند سالی بود که بازی نکرده بودم چون پیشنهاداتی که داشتم برایم جالب نبود، به همین دلیل مرا بیشتر به عنوان کارگردان می‌شناسند. برای رسیدن به شخصیت "فاروق" چندان فرصت نداشتم ولی به هر حال با تلاش‌هایی که از طرف خودم شد و پیشنهاداتی که جلال، علی، سرور، اتابک و مهران داشتند، این شخصیت ساخته شد. "فاروق" لایه‌های پنهانی داشت که پیدا کردن آن‌ها برایم دوست‌داشتنی بود.

علی نجفی: به نظرم آقای میری تکنیکی و خوب به این نقش رسیده است.

امین میری: قطعاً اگر اتفاق خوبی برای نمایش ما رخ می‌دهد به خاطر بده بستان‌هایی است که همه‌ با یکدیگر داریم.  

جلال تجنگی: آقای مهران نائل هم که جایش این جا خالی است خیلی به ما کمک کرد. او یک جمله طنازانه دارد که می‌گوید بخشی از نقش‌ها کله‌زدن ندارد. منظورشان از کله‌زدن، کنشی است که خیلی به چشم بیاید. نقش او از این دسته بوده و اجرای آن سخت است. خوش‌بختانه توانست به خوبی از پس این نقش بربیاید.

در نمایش "ابوبکر محمدی، فاطمه محمدی" دوستانی از دانشکده‌های هنر و معماری، سوره، سینما و تئاتر، هنرهای زیبا و تربیت مدرس حضور داشتند. همه تجربیات خودشان را به کار وارد کردند. آنها در فرایند اجرا با ایده‌های خوب‌شان خیلی کمک کردند که متن تلخیص و فشرده‌تر شود و این باعث شد خروجی کار به نظرم بهتر شود. متن در ابتدا 58 صفحه بود ولی در اجرا به 50 صفحه رسید.

عوامل تئاتر ابوبکر محمدی

موسیقی نمایش‌ یکی از نقاط قوت کار است ، این ترانه‌ها بر چه اساسی انتخاب کردید؟

جلال تجنگی: لطف دارید. شاید علت جذاب‌ بودن موسیقی‌های نمایش در این باشد که تقریباً همه‌چیز در متن آمده بود و پس از تمرین به جز یک مورد چیزی به آن اضافه نشد. در میان قطعات موسیقی نمایش، دو قطعه از "باب دیلن" وجود دارد که این دو اثر در متن نوشته شده بود. وقتی‌که "دیلن" به عنوان برنده جایزه نوبل شناخته شد، مدتی از از تمرین‌مان می‌گذشت، کمی نگران این بودیم که شاید تصور شود به خاطر برنده شدن باب دیلن از موسیقی او استفاده کنیم.  

گفت و گو: مهرانگیز قهرمانی