سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "سه خواهر" بر اساس نمایشنامه آنتون چخوف تجربه تازه‌ای از مرتضی اسماعیل‌کاشی است که از نیمه دوم آبان‌ماه در سالن اصلی تالار مولوی به صحنه می‌رود. او که بیشتر به عنوان بازیگر و مدرس تئاتر شناخته می‌شود در اولین تجربه رسمی خود به سراغ، اثری از چخوف رفته و بر اساس نمایشنامه "سه خواهر" کار خود را به صحنه برده است. بر این اساس گفت‌و‌گویی با این هنرمند داشته‌ایم که می خوانید:

وجه بازیگری شما در مدت فعالیت‌تان در تئاتر بسیار پررنگ بوده است، چه شد تصمیم گرفتید به سمت کارگردانی بروید؟

آخرین بار پیش از این نمایش، در دور کارشناسی‌ام یعنی سال 85،86 نمایشی از نیکلای گوگول را کارگردانی کردم. قبل از آن هم نمایش‌های دیگری را در دوره دانش‌آموزی کار کرده‌ بودم. در واقع از دوران نوجوانی به تئاتر علاقه داشتم و از هنرستان صدا و سیما دیپلم تئاتر گرفته بودم. از آخرین نمایشم حدود 10 سال می‌گذشت تا این‌که تصمیم گرفتم تجربه جدیدی در حوزه کارگردانی داشته باشم، بنابراین نمایشنامه "سه‌ خواهر" را به روی صحنه بردم. اکنون نسبت به 10 سال پیش معلوماتم پخته‌تر شده و نگاه حرفه‌ای‌تری نسبت به تئاتر دارم، به همین جهت می‌توان گفت "سه‌ خواهر" اولین تئاتر حرفه‌ای من است.

گویی نمایش "سه خواهر" ماحصل یک کارگاه آموزشی است. لطفاً از کارگاه‌تان و چگونگی شکل‌گیری ایده و اجرای نمایش بگوئید.

علاقه من همیشه جدای از بازیگری بر روی صحنه، پژوهش روی بازیگری بوده است و اساساً این کار را دوست دارم. یکی از راه‌هایی که می‌توانم پژوهش روی بازیگری را انجام دهم، حضور در کارگاه است چراکه می‌توانم با هنرجویان همراه باشم و اتفاقات را تجربه کنم. از این جهت چند سالی می‌شود که معلم بازیگری هستم و به تدریس می‌پردازم. در حین کلاس‌هایی که برگزار می‌کردم، تصمیم گرفتم که به کمک شاگردانم نمایشی را بر اساس "سه‌ خواهر" آنتوان چخوف کار کنم.

این کارگاه بازیگری قدری ویژه‌تر از سایر کارگاه‌های دیگر بود چون در دیگر کارگاه‌ها، هنرجویان بدون این‌که من آن‌ها را ببینم یا از فیلتر خاصی رد شوند، می‌آمدند و ثبت‌نام می‌کردند ولی برای این کارگاه من با تک‌تک هنرجویان به صورت طولانی گفت‌وگو کردم، بنابراین از بین کسانی که برای ثبت‌نام آمده‌ بودند، یک‌سری را انتخاب کردم. به هنرجویان کارگاه گفتم که قرار نیست هیچ‌ کاری را اجرا کنیم و فقط می‌خواهیم به مدت نامحدودی روی ابزار بازیگری‌مان کار کنیم. در این بین تعدادی از بچه‌ها شرایط را پذیرفتند و همان‌ها در ماندن در کارگاه اولویت پیدا کردند و من از یک جایی به بعد همه‌ آنها را به سطح مشترکی رساندم و ایده‌های متن را وارد کارشان کردم تا در نهایت با یکدیگر شروع به کار کردیم.

ایده و متن نمایشنامه قبل از شروع کارگاه در ذهن‌تان بود یا در حین تدریس‌تان به آن رسیدید؟

متن این نمایش را از قبل نوشته‌ بودم و حتی گزینش هنرجویان را هم بر اساس همین متن در ذهنم انجام می‌دادم. البته جدای از مسئله مهم فنی، مسئله اخلاق برای من در اولویت بود و علاقه‌ داشتم در کنار هنرجویانی کار کنم که درک درستی از اخلاقیات حرفه تئاتر دارند.

در کارگاه بازیگری‌تان به چه مباحثی پرداختید؟

کارم را با دو حوزه تئوری و عملی پیش بردم. در بحث تئوری بر اساس ایده‌های خودم و دریافت ایده‌های چخوف از "سه خواهر"، لازم بود که هنرجویان نیز یک سری مسائل تئوری را مطالعه کنند. بنابراین سعی کردیم که با آنها یک سری مسائل روان‌شناسی و روان‌کاوی نظیر دیدگاه‌های یونگی یا نوشته‌های فروید را بخوانیم چراکه بستر کار من در این نمایش، کابوس، وهم و خیال بود. در بحث عملی هم به خاطر علاقه خودم به کار فیزیکال در تئاتر، احتیاج بود که هنرجویان روی بدن‌شان کار کنند و برای رسیدن به ایده‌آل حتی از شاخه‌های رزمی مختلفی نظیر یوگا که به بازیگری نزدیک است، استفاده کنند، در واقع ما از همه چیزهایی که امکانات بدنی بازیگر را گسترش می‌داد و در جهت‌ کار ما می‌بود، استفاده لازم را بردیم.

رسیدن به شرایط ایده‌آل برای اجرای یک تئاتر فیزیکال مستلزم وجود توانایی بدنی در بازیگران است. هنرجویان شما از چنین شرایطی برخوردار بودند؟ چطور توانستند خودشان را به این شرایط ایده‌آل برسانند؟

اساساً وقتی کسی وارد حرفه بازیگری می‌شود باید آن بن مایۀ اصلی را داشته باشد از آنجایی که نمایش من نزدیک به تئاتر فیزیکال است، بازیگر به تمرین بیشتری نیاز دارد و لازم است که روی بدن خودش هم کار کند. در وهله اول جا انداختن این نیاز در ذهن هنرجویانی که بازیگری را به شکل دیگری می‌بینند، واقعاً سخت است چون عده‌ای از آن‌ها به امید ورود به سریال‌های تلویزیونی یا حضور در سینما وارد رشته تئاتر می‌شوند. به هر حال من تمرین‌هایی را طراحی کردم و از تعدادی از دوستانم نیز کمک گرفتم تا بالأخره توانستم بچه‌ها را به یک نقطه مشترک برسانم.

بسیاری از هنرمندان یا کارگردانان مطرح هستند که با هنرجویان خود آثاری را به صحنه می‌برند، این اتفاق با ریسک همراه است و گاهی بر این نمایش‌ها مهر هنرجویی می‌خورد؛ چگونه ریسک چنین اجرایی را برعهده گرفتید؟

اصلاً به سمت اینکه بخواهم برچسب هنرجویی را بردارم یا بگذارم، نرفتم چون فقط به روی صحنه بردن تئاتر برایم مهم بود و فرقی نمی‌کرد که بازیگرانم هنرجو یا حرفه‌ای باشند. از طرفی اکنون بعضی از تئاترها را می‌بینیم که بازیگران حرفه‌‌ای دارند و نمی‌توانند تمرین‌های چند ساعته خود را هماهنگ کنند، بنابراین جمع‌کردن چنین پروژه‌ای با وسعت و ابعاد زمانی زیاد با 11 بازیگر حرفه‌ای، واقعاً کار نشدنی و دشوار است و من قطعاً باید به سراغ بازیگران شناخته‌نشده می‌رفتم.

در مورد فرم اجرای تئاتر "سه‌ خواهر" و نزدیک بودن آن به تئاتر فیزیکال توضیح دهید؟

نمایشنامه چخوف بستر رئالیستی دارد و ایده‌های من تا حدودی از آن فضا دور است، بنابراین بیشتر روی تم‌های استخراج‌شده از متن کار کردم. موضوع نمایش همان قصه "سه خواهر" است که در شهری دور افتاده زندگی می‌کنند و آرزوی رفتن به مسکو را دارند. تفاوت نمایشنامه من و متن چخوف این است که روایت چخوف در ابعاد کاراکترهای مختلف و گسترده‌تری شکل می‌گیرد و من عده‌ای از آن‌ها را حذف کرده‌ام.

داستان ما خیلی ساده است و در همان جمله، سه خواهر و یک برادر در آرزوی رفتن به مسکو، خلاصه می‌شود. در واقع روایتم را بیشتر در مورد و اتمسفر صحنه دنبال کردم و حتی ریسک کردم و بخشی از قصه را حذف کردم. ریسک آن به خاطر این است که مخاطب ایرانی قصه‌گویی و قصه‌شنوی را دوست دارد. بنابراین ریسک کردم و به جای آن‌که روایت تسلسل قصه داشته باشم، آن را در مورد هر صحنه پی گرفتم. این اتفاق مستلزم آن بود که از تخصصم در تئاتر فیزیکال کمک بگیرم و کارم را با یک‌سری رفتار، حرکات بدنی و... دنبال کنم تا بتوانم از کلام نمایش کم کرده و به حرکت و اتمسفر آن اضافه کنم.