سرویس تئاتر هنرآنلاین: علاقمندان و مخاطبان هنر نمایش بارها شاهد اجرای آثاری بوده‌اند که صحنه‌هایش به مانند تابلوهای نقاشی بوده است، تابلوهایی که تصاویر به یادماندنی از آن نمایش را برای همیشه در ذهن مخاطبان آناثر ثبت و ضبط کرده است؛ تصاویری مانند نمایش‌های دکتر علی رفیعی. خالقان چنین صحنه‌هایی در کنار کارگردانان، طراحان صحنه‌اند. آنها جایگاه مهمی در اجرای هر اثر دارند و نمی‌توان نمایشی را بدون هنر و ایده‌های آنها تصور کرد.

در این میان هستند هنرمندانی که نمی‌توان منکر کارها و هنر قابل توجه‌شان بود و از کنار کارهایشان به راحتی رد شد؛ منوچهر شجاع از جمله افرادی است که طی سال‌های فعالیت‌اش نقش پررنگی در این عرصه داشته و نمی‌توان از کنار نمایش‌های که او طراحی صحنه آنان را بر عهده داشته به راحتی رد شد. بر این اساس در بخش سوم مجموعه گفت و گوهای "جایگاه طراحی صحنه در تئاتر معاصر ایران" با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید:

آقای شجاع تعریف شما از طراحی صحنه چیست؟

منوچهر شجاع: پاسخ به پرسش‌تان هم خیلی ساده و هم دشوار است. اگر بخواهیم آن را به شکل خیلی آکادمیک تعریف کنیم، طراحی صحنه عنصری است که فضای یک نمایشنامه را برای اجرا مرئی می‌کند. البته مکان و تاریخ واقعه هم می‌توانند زیر مجموعه فضا قرار بگیرند. همچنین به عبارتی دیگر، طراحی صحنه را تصویر دیدنی یک نمایشنامه‌ای که قرار است به مرحله اجرا برسد نیز می‌توان تعریف کرد. البته اگر بخواهیم راجع به طراحی صحنه خیلی دقیق‌تر صحبت کنیم، این عنصر کارهای خیلی بیشتری از مرئی کردن فضای نمایش را ارائه می‌دهد. طراحی صحنه یکی از عناصر مهم و پر نقش در هنر نمایش است. نمی‌گویم که عناصر دیگر مهم نیستند اما طراحی صحنه را یکی از عناصر اساسی و اولیه برای پروژه اجرائی نمایش می‌دانم، طراح صحنه باید از ابتدای شروع تمرینات به طور مستمر، حضور فعال و خلاق داشته باشد.

 

بنابر تعریفی که شما از طراحی صحنه ارائه دادید، وظایف طراح صحنه در تئاتر شامل چه مواردی می‌شود؟

منوچهر شجاع: گروه طراحان که طراح صحنه هم جزئی از آن است، اولین افرادی هستند که به صورت موازی با کارگردان بر روی چگونگی اجرای متن در روی صحنه، کار می‌کنند. گروه طراحان شامل طراح صحنه، طراح لباس، طراح نور، طراح موسیقی و مجموعه افرادی است که کارهای طراحی را در یک نمایش انجام می‌دهند. علت حرکت موازی این گروه با کارگردان هم در این است که این دو باید با یکدیگر به یک تحلیل مشترک از متن برسند یعنی نگاه و تحلیل‌شان به متن باید یکسان باشد. همچنین بین این دو گروه، باید هدف و انتخاب شیوه اجرا هم هماهنگ باشد.

البته یک شیوه قدیمی و غلط کارگردانی هم وجود دارد که در آن، کارگردان متن و تیم بازیگری‌اش را انتخاب کرده و سپس به مرحله روخوانی، تحلیل و همینطور طراحی میزانسن‌ها و حرکت کردن می‌رسند و زمانی که 60،70 درصد کار پیش می‌رفت، شخصی را به عنوان طراح فرا می‌خوانند که من نام او را نه طراح و بلکه فراهم کننده مکان اجرا می‌گذارم. در این نوع از کار، به طراح صحنه، محل‌های ورود و خروج، اتاق‌ها و.. گفته می‌شود و او را ملزم می‌کنند که این جاهای از پیش مشخص شده را با تمامی جزئیاتش بسازد. در صورتی که اگر یک طراح از روز اول در کنار کارگردان، متنی را با یکدیگر تحلیل کرده و علاوه بر هدف‌گذاری، شیوه‌های اجرا را هم کشف کنند، ممکن است که صحنه به فضایی ایده‌ال برای اجرای نمایش تبدیل شود و همچنین این امکان وجود دارد که بنا بر تحلیل‌های بین طراحان و کارگردان، فضای شیرین متن به یک فضای گس تبدیل شود.

معنای کامل طراحی صحنه این است که طراح صحنه در کنار کارگردان با استناد به یک متن کلاسیک، در تحلیل متن، هدف‌گذاری برای اجرا، پیدا کردن شیوه اجرا، طراحی میزانسن و... مشارکت کاملاً مستفیم دارد، در حالی که در معنی غیر صحیح، قدیمی و نخ‌نمای آن، طراح صحنه کسی است که فضا یا مکان دکوراتیو یک اجرا را فراهم می‌کند. حرف من این است که اگر عوامل نمایش خودشان می‌دانند که چه باید بکنند، دیگر به طراح صحنه نیاز ندارند و می‌توانند که با استفاده از یک تکنسین اجرایی، کارشان را راه بیندازند. ما وقتی می‌گوییم طراحی صحنه یعنی از ابتدا باید تفکر و ایده‌های شخص طراح با کل مجموعه تئاتر عجین شود.

ما در تئاترمان تعداد انگشت‌شماری آدم داریم که خوشبختانه می‌توانیم برای دریافت بهتر از کاری که انجام می‌دهیم، به آنها تکیه کنیم. به نظر من دکتر علی رفیعی یکی از این نقطه‌ها و شاید تنها نقطه‌ای است که در این زمینه وجود دارد؛ چون ایشان، هم طراحی و هم کارگردانی می‌‍کند. آن چیزی که من از کار دکتر رفیعی دریافت می‌کنم این است که ایشان وقتی متنی را برای کارگردانی مطالعه می‌کند، همزمان طراحی آن مکان و فضا را در هم ذهنش انجام می‌دهد. در ذهن ایشان علی رفیعی کارگردان و علی رفیعی طراح صحنه، همزمان با هم زندگی می‌کنند و برای همین است که از نظر من، شما وقتی اجرایی از او را می‌بینید، نمی‌توانید کارگردانی و طراحی را از یکدیگر جدا کنید. شما نمی‌توانید بگویید که در فلان قسمت کارگردانی موفق بوده ولی طراحی جلوی موفقیت آن را گرفته است، زیرا این دو بافته در هم تنیده‌اند. من معتقدم که رویکرد درست نسبت به کارگردانی و طراحی صحنه، همین است که طراح صحنه در بدنه تحلیلی، ایده‌پردازی، نظریه‌پردازی، شیوه اجرا و فضاسازی تنیده شود و اگر این اتفاق رخ ندهد، نمایش روی صحنه، ذهن و تخیل مخاطب را به سمت و سوی خود نخواهد کشاند. خیلی وقت‌ها که مخاطب از سالن تئاتر خارج می‌شود، به دلیل عدم هماهنگی بین عوامل مختلف اجرایی تئاتر، فقط روی برخی از نقطه‌های پر رنگ دست می‌گذارد و مثلاً می‌گوید که متن نمایش یا فلان بازیگر واقعاً خوب بود در حالی که این برای یک تئاتر ایده‌آل کافی نیست و نشان دهنده این است که آن بافت لازم در نمایش صورت نگرفته است. پس شما آن‌چنان با متون کلاسیکی که خودشان طراحی صحنه را به کارگردان پیشنهاد داده‌اند، موافق نیستید؟

منوچهر شجاع: نمی‌گویم موافق نیستم چونکه آن هم شکلی از نگاه و شیوۀ به اجرا بردن یک اثر بوده که در آن، نمایشنامه‌نویس، تاریخ اتفاق و جزئیات مکان را در ابتدای نمایشنامه و به فراخور در لابلای صحنه‌ها، دیالوگ‌ها و پرده‌های نمایش توضیح داده. به هر حال آن هم یک شکلی از اجراست و من نمی‌گویم که مخالف آن هستم کما اینکه الآن در جاهای مختلفی از دنیا به خصوص در لندن، کارهای شکسپیر را با همان شمایل کلاسیک قدیمی اجرا می‌کنند آن هم یک نوع رویکرد است اما رویکرد دیگری که من آن را بیشتر دوست دارم، این است که مثلاً یکی از همان کارهای شکسپیر را شما با نوعی بازنگری به روی صحنه ببرید، یعنی ببینید که شما با دغدغه‌ها، تفکر، نگاه، سلیقه‌ها و ذائقه‌های امروزی‌تان چگونه می‌توانید آن را به نمایش درآورید.

در این رویکرد سوای از متن که از قبل توسط کارگردان انتخاب شده، کارگردان و تیم طراحان باید از ابتدا فضا و شیوه اجرا را با یکدیگر پیش ببرند. در تیم طراحان هم در درجه اول طراحی صحنه و سپس طراحی نور، لباس، گریم و موسیقی از اهمیت‌های ویژه‌ای برخوردارند. گروه بازیگران را کنار می‌گذارم چون به اندازه کافی در مورد بازیگری حرف زده می‌شود و جایگاه آنان مشخص است. نمی‌خواهم ارزش کار بازیگران را کم کنم بلکه حرف من این است که آنها خوشبختانه جایگاه‌شان چه در فضای حرفه‌ای تئاتر و چه در فضای عمومی، بسیار مشخص‌تر از طراحان صحنه است. بازیگران انسان‌های زنده‌ای هستند که روی صحنه قرار دارند و مخاطب اول از همه آنها را می‌بیند.

حال با این تفاسیر و جدا کردن اهمیت ویژه بازیگران، مهمترین تیمی که از روز نخست تئاتر باید در کنار کارگردان حضور داشته باشد، تیم طراحان است. من با آن گروه‌هایی احساس رشد، راحتی و شعف بیشتری می‌کنم که با این شیوه کار کنند و آگاه باشند که کار باید ابتدا طراحی شود و سپس در قالب آن طراحی، بقیه عناصر برای اجرای هر چه بهتر در روی صحنه، هدایت شوند. می‌گویم که همه نوع کاری با همه جور رویکردی باید وجود داشته باشد و ما نمی‌توانیم روی هیچ‌کاری خط قرمز بکشیم. هنرمندان باید راحت باشند و شیوه خودشان را برای ارتباط با مخاطب انتخاب کنند؛ بنابراین کارهای کلاسیک هم همچنان می‌توانند وجود داشته باشند و حتماً جذاب هم خواهند بود ولی من رویکرد جدیدی که در موردش صحبت کردیم را بیشتر دوست دارم و فکر می‌کنم که حتی برای مخاطب هم جستجو و شعف بیشتری دارد.

به نظرتان دوران طراحی صحنه دکوراتیو تمام شده یا آن هم می‌تواند در کنار طراحی صحنه نو و خلاقانه به بقای خود ادامه دهد؟

منوچهر شجاع: به نظرم دوران آن نوع طراحی صحنه تمام نشده و باید ببینیم قرار است طراحی صحنه دکوراتیو چه کاری انجام دهد. اگر طراحی صحنه دکوراتیو به یک رویکرد غالبی تبدیل شود که ذهن طراح صحنه، کارگردان و بازیگر را به دریافت و شناخت غلط از وظیفه و اهمیت طراحی صحنه، منحرف کند، من با آن مخالف هستم و می‌گویم که دورانش به سر آمده است ولی اگر همه دست‌اندرکاران تولید یک تئاتر به شیوه کار به صورت آگاهانه نگاه کنند، طراحی صحنه دکوراتیو همچنان می‌تواند تداوم بیابد. عده‌ای دوست دارند در زمینه طراحی صحنه دکوراتیو کار کنند و مسلماً هیچ منعی برای کارشان وجود ندارد. معتقدم که باید در رسانه‌ها در مورد همه نوع شیوهای در طراحی صحنه صحبت شود تا هیچکدام از آنها باعث از بین رفتن و نادیده گرفتن دیگری نشوند.

اخیراً با گروهی کار می‌کردم که در آن، از روز اول مدام در حال گفت‌وگو با کارگردان در مورد متن بودیم و به دنبال زبان تصویری مناسب برای اجرای آن کار می‌گشتیم. در تمرینات با گروه بازیگری و غیره، اوج و فرودهای خیلی زیادی داشتیم تا بالأخره به این نتیجه رسیدیم که در صحنه به هیچ وسیله‌ای به عنوان فرم، جسم و حجم نیاز نداریم زیرا فضای این کار، یک فضای خالی است؛ حال پرسشی پیش می‌آید که آیا چون فضای کار خالی است، نیازی به طراحی صحنه نیست؟ اگر با نگاه کلاسیک به این سؤال، پاسخ داده شود، نیازی به طراحی صحنه وجود ندارد اما در نگاه غیر کلاسیک، طراح صحنه در کنار کارگردان با اشراف به متن و جستجو در پیدا کردن زبان تصویری خاص برای نمایش، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که صحنه باید خالی از هر چیزی باشد؛ پس این کار طراحی شده است. ممکن است شخصی برایش سؤال شود که این کار دکور ندارد، پس نقش شما به عنوان طراح صحنه در آن چیست؟ در این صورت من باید به همین مفصلی که به شما توضیح دادم، با او هم سخن بگویم تا قانع شود که طراحی صحنه به معنای دکور نیست. دکور یعنی بخشی که با چوب، آهن، رنگ، پارچه و... ساخته شده باشد. در تلویزیون به کسی که این کار را انجام می‌دهد، دکوراتور می‌گویند و در تئاتر چون بحث‌های آکادمیک، ریشه‌ای‌تر و عمیق‌تر است، به آن طراح صحنه گفته می‌شود منتها این واژه خیلی وسیع‌تر از دکور و دکوراتور است. طراح صحنه در رسیدن به ایده و شکل اجرا حتی اگر به فضای خالی برسد، حضور و نقش پررنگی دارد یعنی یک طراح صحنه وقتی به یک فضای خالی در روی صحنه می‌رسد، در متن کار حضور داشته و از بسیاری شکل‌های اجرائی گذشته و بدان رسیده است.

متأسفانه عده‌ای دیگر بر این اعتقادند که در این روزها تئاتر ما در حال فرار کردن از طراحی صحنه است به این دلیل که طراحی صحنه، هزینه‌بر است. قبول دارم که بودجه کمی در اختیار تئاتر قرار دارد و برخی از گروه‌های بودجه لازم برای پیاده کردن ایده طراحی بر روی صحنه را ندارند ولی اینکه عده زیادی معتقدند که این روزها تئاترهای ما به علت کمبود منابع مالی، برای اجرای ایده‌پردازی‌ها از طراحی صحنه تهی شده، به نظرم رویکرد مسمومی است. بنابراین با این تعبیر، زحمت گروهی که بابت کار خود وقت گذاشته و به نتیجه رسیده که باید فضای نمایش خالی باشد، به باد می‌رود.

البته مقداری از این گلایه شما متأسفانه به کارگردان‌ها برمی‌گردد چون خیلی از کارگردان‌های غیر حرفه‌ای و یا حتی حرفه‌ای خودشان در اجراهایی که امروزه به روی صحنه می‌برند، یکسری طراحی‌های جزئی انجام می‌دهند و طراحی صحنه را به شکل حرفه‌ای آن حذف می‌کنند مثلاً آنها به دو نیمکت و یا 4 لته قناعت می‌کنند و یا اگر بخواهند خیلی خلاقیت نشان دهند، از ویدئو پروجکشن استفاده می‌کنند. فکر نمی‌کنید که در این باور غلط، خود کارگردان‌ها و به طور کلی گروه‌های اجرائی هم نقش داشته باشند؟

منوچهر شجاع: بله؛ با صحبت‌هایتان کاملاً موافق هستم. در واقع رویکرد این کارگردانان همین است که شما گفتید برای اینکه اهمیت طراحی صحنه را درک نکرده‌اند بنابراین فکر می‌کنند که هر جسم و وسیله تزئینی که باعث پیشبرد کارشان بر روی صحنه شود، نامش طراحی است. به عقیده من بسیاری از همکاران ما هیچ شناختی از عناصر طراحی به خصوص طراحی صحنه تئاتر ندارند و شاید بیشترین اِشراف‌شان بر متن و خوانش متن باشد که این اصلاً کافی نیست زیرا شما باید بر بخش بخش کاری که به روی صحنه می‌رود، کاملاً اشراف داشته باشید.

به هر حال این کارگردانان یک مسیر درهم و تاریکی را به وجود آورده‌اند که باید اصلاح شود. اما چگونه می‌توان از این راه سنگلاخ بیرون آمد؟ بخشی از آن وظیفه من است و باید در گفت‌وگویم با شما، بتوانم آن را به درستی منتقل کند. بخش دیگرش وطیفه سایر اعضای خانواده تئاتر است که اگر تئاتری را با این رویکرد می‌بینند، با نقد بسیار روشن، صریح و شفاف به سازندگان آن بگویند که در کار شما طراحی صحنه وجود ندارد و حتی در کارتان کارگردانی هم وجود ندارد چون در بخش طراحی نتوانسته متمرکز عمل کند اگر واقعاً از کارگردانان نقد صریح و روشنی صورت گیرد، دیگر آنان به خودشان اجازه نخواهند داد که تمام کارهای طراحان صحنه را خودشان نیمه‌کاره و به اشتباه انجام دهند.

ممکن است در پایان چنین نمایشی، تماشاگران طبق معمول، کارگردان و سایر اعضای گروه اجرائی را تشویق کنند و یا در میان همکاران تئاتری (و حتی خود بازیگران آن نمایش هم کسی از آن کارگردان به علت طراحی ضعیف او خرده نگیرند. همچنین در اکثر این مواقع، متخصصین و منتقدین مطبوعاتی هم کار اشتباه آن کارگردان را نقد نکرده و زیر ذره‌بین نمی‌برند و البته در فضای آکادمیک تئاتری نیز اساتید مختلف حوزه نمایش راجع به این رفتار غلط صحبتی نمی‌کنند. پس در نتیجه این رفتار غلط، تکرار می‌شود و عده‌ای در این بین یک تفسیر غلط را هم روی این رفتار اشتباه، سوار می‌کنند. آنها می‌گویند که این روزها به دلیل کمبود بودجه، طراحی صحنه در تئاتر ما وجود ندارد. به عقیده من بحث بودجه بسیار مهم است ولی نمی‌تواند دلیل اصلی بروز چنین اتفاقاتی باشد. خیلی از جاها ممکن است شما برای اجرایی کردن ایده مناسب برای اجرای‌تان در روی صحنه، اصلاً به پولی نیاز نداشته باشید ولی این موضوع زمانی دیده می‌شود که نقد، نگاه و زاویۀ صحیحی نسبت به کارها وجود داشته باشد.

این نگاه نقادانه‌ای که به دنبال آن هستید، در دانشگاه‌ها، خانه تئاتر، فضای مجازی و یا کنفرانس‌ها باید صورت بگیرد؟

منوچهر شجاع: همه این مکان‌هایی که گفتید، اشاره‌های کاملاً مستقیم و درستی برای ارائه نقد صریح و صحیح هستند. این اتفاق باید در همه‌جا رخ دهد. چرا چشم‌های منتقدان در حیطه بازیگری، بیناتر و حساس‌تر است؟ چرا این اتفاق در حوزه‌های دیگر رخ نمی‌دهد؟ در فضاهای آکادمیک، بیشترین تقاضا، برای رشته بازیگری است و در رسانه‌ها هم بیشترین گفت‌وگو، نقد و تحلیل متوجه بازیگران است؛ این یعنی ما همچنان در تقسیم‌بندی عناصر مهم نمایش، به تناسب نرسیده‌ایم. بنابراین ناخودآگاه به خودمان این پیغام را می‌دهیم که مهمترین عنصر تئاتر، بازیگری است، در صورتی که واقعاً اینطور نیست باید در فضای آکادمیک، رسانه‌ها و مطبوعات، راجع به این مسئله صحبت و کار شود منتقدین هم باید نگاه‌شان به این بخش را تیزتر و تخصصی‌تر کنند اگر این اتفاقات در این حیطه‌ها رخ دهد، ناخودآگاه تأثیر خود را روی فارغ‌التحصیلان فضای آکادمیک خواهد گذاشت؛ یعنی اگر من به عنوان بازیگر فارغ‌التحصیل شدم، کاملاً در ذهنم به صورت تفکیک شده می‌دانم که چه عناصری در کنار هم باعث ساخته شدن یک نمایش می‌شوند و اهمیت هر کدام در چیست. منتقدان هم حتماً از یک رشته مرتبطی فارغ‌التحصیل شده‌اند و هر کسی که سرخود نمی‌تواند نقد بنویسد، پس آنها هم باید در نقدشان این نکته را رعایت کنند که هر کدام از عناصر یک نمایش، از اهمیت خاص خود برخوردارند.

بنابراین باید در فضای آکادمیک راجع به اهمیت هر یک از عناصر نمایش صحبت شود که البته فضای آکادمیک فقط دانشگاه‌های دولتی و نیمه دولتی نیست بلکه آموزشگاه‌های خصوصی هم همچین شرایطی دارند. در خیلی از آموزشگاه‌های خصوصی اصلاً طراحی صحنه تدریس نمی‌شود چون خواهانی ندارد. به گمانم فقط در آموزشگاه "کارنامه" کلاس‌هایی وجود دارد که آقای فروتن در آنجا طراحی صحنه را تدریس می‌کند. پس باید در آموزشگاه‌های خصوصی هم به صورت دقیق‌تر در مورد طراحی صحنه صحبت شود.

 

تصورم من بر این است که خیلی از دروسی که امروز در دانشگاه‌ها به دانشجویان تدریس می‌شود، از زمان عقب هستند. نظر شما در این‌باره چیست و آیا شما با فضای آکادمیک امروز در کشورمان موافقید؟

منوچهر شجاع: به نظرم فضای آکادمیک باید شرط به روز بودن، زنده بودن، خلاق بودن و تخصصی بودن را به جدیت دنبال کند. من رئوس دروسی که تدریس می‌شود را به روشنی نمی‌دانم چون در فضای آکادمیک قرار ندارم اما فکر می‌کنم که حتماً نیاز به بازنگری وجود دارد به خاطرم می‌آید که در دوره تحصیلم در دانشکده، در کلاس آقای خورشیدی که افتخار شاگردی ایشان را داشته‌ام، در این مورد بحث می‌کردیم که چرا ما در واحدهای درسی‌مان به طور بسیار جدی واحدهایی نظیر مجسمه‌سازی، معماری، نقاشی و متریال‌شناسی را نداریم! واقعاً جای این واحدها خالی است چون طراحان صحنه باید این موارد را بدانند؛ چنین واحدهایی به طراحان صحنه، دید، نگاه و لمس جدید می‌دهد. آن زمان که من دانشجو بودم، طراحان صحنه چنین واحدهایی را نمی‌گذراندند و باخبر نیستم که الآن این دروس به واحدهای رشته طراحی صحنه افزوده شده یا خیر.

نگاهی که برخی از اساتید به طراحی صحنه و یا به طور کلی به تئاتر دارند، نگاه تیره و سیاهی است. این نگاه در خیلی از سمینارها و نشست‌ها به وضوح دیده می‌شود. برخی از اساتید مدام از مرگ طراحی صحنه و تئاتر می‌گویند. آیا این صحبت‌ها واقعاً روی دانشجویانی که قرار است فردا روزی وارد کار عملی و حرفه‌ای شوند، تأثیر منفی نمی‌گذارد؟

منوچهر شجاع: صد در صد تأثیر منفی می‌گذارد. هر بار که فرصتی به من برای گفت‌وگو دست داده، با مرگ طراحی صحنه ابراز مخالفت کرده‌ام. اگر محدودیت‌های فضای تئاتری ما مشکلاتی را ایجاد کرده، این مشکلات را علاوه بر طراحی صحنه، در همه زمینه‌های دیگر از جمله برای نویسندگان، کارگردان‌ها و بازیگران هم به وجود آورده است. وقتی یک سالن تئاتر در روز، دو اجرای پشت سر هم دارد، مسلماً بیشترین فشار ممکن بر روی طراح صحنه و تیم طراحی وارد می‌شود. البته روی تیم بازیگری و کارگردان هم فشار می‌آید؛ در چنین مواقعی مهم است که طراح صحنه بهترین راه حل را برای ارائه طراحی خود در چنین فضایی پیدا کند. نمی‌گویم این فضا، فضای خوشایندی است اما آیا راه‌حل آن قهر کردن و خروج از سالن است؟ چرا باید من به عنوان یک طراح صحنه این کار را انجام دهم؟ من کارم را دوست دارم و برای آن زحمت کشیده‌ام. باید بایستم و با توجه به شرایط موجود، کاری که می‌بایست را انجام دهم. من نباید هیچگونه باج فکری، عملی و نظری به کسی بدهم. ممکن است برای آن بخشی که من کار کرده‌ام، پول کمی اختصاص دهند اما این دلیل نمی‌شود که نتوانم کارم را انجام دهم. اگر بخواهم یک لباس بدوزم، حتماً باید این کار را با پارچه زربافت انجام دهم؟ خیر؛ می‌توانم این کار را با پارچه‌ای بسیار ارزان‌تر از زربافت انجام دهم و حسم را با آن القا کنم.

اگر می‌گویم که به شاگردی آقای خورشیدی افتخار می‌کنم به خاطر این است که بخشی از این تفکرات را از ایشان دارم. ایشان می‌گفت که در کلاس‌های خارج از کشور من با کارتن میوه و یا چوب معمولی، ماکت‌هایی را می‌ساختم که سایر هنرجویان این کار را با مقواهای آنچنانی انجام می‌دادند. او می‌گفت که استادمان به خاطر این نوع استفاده از متریال، همیشه بیشترین امتیاز را به من می‌داد بنابراین با استناد به حرفهایش؛ اگر گروهی به من پیشنهاد طراحی صحنه بدهد، ابتدا بر کار، تحلیل و ایده‌پردازی نمایش تمرکز می‌کنم و سپس در مورد هزینه‌های اجرایی وارد محاسبه و گفت‌وگو خواهیم شد، پس از آن با توجه به اقتصاد تئاتر در پی اجرای ایده نمایش به بهترین شکل خواهم رفت، در آخر اگر امکان اقتصادی اجرای ایده اصلی و خلاقه کار فراهم نشد در نهایت احترام و تاسف از گروه خداحافظی خواهم کرد.

پس به طور کلی این گفته که طراحی صحنه مرده است، کاملاً غلط بوده و برای کسانی که در این رشته تحصیل می‌کنند، قطعاً باعث سرخوردگی می‌شود. هنرجویان رشته طراحی صحنه باید سختی‌ها، واقعیت‌ها و خصوصیات کارشان را بدانند و با چشم باز به آن وارد شوند. اگر کسی بخواهد از ابتدای این وادی آنها را از طراحی صحنه دلزده کند، کار ناپسندی انجام داده است. کار تئاتر و مخصوصاً طراحی صحنه، کار سختی است ولی این سختی دلیل نمی‌شود که با رفتارمان، هنرجویان این رشته را از ابتدا بازنده کنیم، در این صورت آنها قطعاً با اولین مانع از این حرفه خداحافظی خواهند کرد.

در دوره‌ای، کارگاه دکور تئاتر شهر و تالار وحدت به دلیل سیاست‌های غلط مدیران، تعطیل شد و متأسفانه علیرغم وعده‌هایی که مدیران بعدی دادند، این کارگاه‌ها دیگر هیچ موقع راه‌اندازی نشد. در دوره‌های دیگر که ما مدیران تئاتری داشتیم که اتفاقاً آدم‌های فرهیخته و فرهنگی بودند و خودشان کارگردانی هم می‌کردند، ساخت و ساز دکور به دلایل مختلفی که یکی از آنها همین تعطیل‌ها بود به یک‌باره چند برابر شد. به نظرتان از آنجا به بعد دچار یک نوع افت محسوس در زمینه طراحی صحنه نشدیم؟

منوچهر شجاع: بله موافقم. یکی از ضربه‌هایی که تئاتر در بخش طراحی صحنه خورد، همین مسئله تعطیلی کارگاه‌های دکور بود که بعد از سال‌ها عده‌ای تکنسین تجربی با مشقت فراوان در آن کار می‌کردند. با این اتفاق هم فضاها از بین رفت و هم تکنسین‌هایی که قرار بود به شکل تجربی تکنسین بعدی خودشان را تربیت کنند، از کار بی‌کار شدند. ما جایی برای تربیت تکنسین تئاتر نداریم. ما در کجا تکنسین چوب، آهن و رنگ طراحی تئاتر را آموزش می‌دهیم؟ ما یکسری دانشکده داریم که تعدادی فارغ‌التحصیل به عنوان طراح صحنه از آن خارج می‌شود ولی در هیچ‌کجا تکنسین تربیت نمی‌کنیم. بنابراین این کارگاه‌های دکور علاوه بر اینکه دکورهای نمایش‌های روی صحنه را فراهم می‌کردند، محل آموزش تکنسین هم بودند.

من خودم شاهد بودم که شخص مسنی در کارگاه تالار وحدت در بخش نقاشی دکور مشغول کار بود که در کنار او دو جوان دیگر هم کار می‌کردند و بعد از اینکه آن استاد مسن از آنجا رفت، متوجه شدم که آن دو جوان جای ایشان را گرفته‌اند. آن زمان به همین شکل کارها دست به دست می‌شد اما بعد از تعطیلی کارگاه‌های دکور، تکنسین‌ها یکی پس از دیگری از بین رفتند. همچنین فضای کارگاه‌های دکور هم از بین رفت و به همین دلیل بودجه‌ای که باید برای تهیه و تدارک دکور کارها اختصاص داده می‌شد، ناگهان افزایش پیدا کرد. البته این افزایش بودجه منطقی بود برای اینکه بخشی از آن بودجه با سوبسید مراکز متولی تئاتر پرداخت می‌شد، یعنی تکنسین‌های آن کارگاه‌ها، حقوق‌های مشخصی دریافت می‌کردند، متریال آن کارگاه‌ها تهیه می‌شد و ساخت و سازها با همان متریال و با دستمزد دولتی انجام می‌شد.

ما به جای مدیریت کردن کارهای سخت، کل بازی را بر هم می‌زنیم. مثلاً می‌گوییم بازسازی آن کارگاه‌ها کار سختی است، پس اصلاً لازم نیست آن را انجام دهیم. اگر شطرنج بلد نباشیم، زیر میز آن زده و اصلاً پای این بازی نمی‌نشینیم. کارگاه‌ها دکور برایشان هزینه‌بر بوده، آنها را تعطیل می‌کنند و کارکنانش را به محل‌های مختلف دیگر می‌فرستند. ای کاش حداقل محل آن کارگاه‌ها به سالن اجرای نمایش تبدیل می‌شد. تعداد کارگاه‌های دکور در سطح شهر تهران خیلی هم زیاد نبود. ما کارگاه دکور تئاتر شهر، تالار وحدت و همچنین تالار دکور مولوی را داشتیم که همه آنها تعطیل شدند. کارگاه مولوی کارکنان خیلی خوبی داشت که از دوستان ما هستند که آنجا را هم به فراخور همین اتفاقات تعطیل کردند. البته در بازسازی اخیر قرار بود کارگاه دکور مولوی دوباره راه‌اندازی شود که امیدوارم چنین اتفاقی رخ دهد.

تمامی این مسائل به مدیریت و برنامه‌ریزی مربوط می‌شود. به عقیده من هر سالن استانداردی باید کارگاه دکور، کارگاه لباس و آرشیوهای مرتبط داشته باشد. کوچکی و بزرگی آن هم مهم نیست و شما به فراخور ابعاد سالن و جایی که در اختیار دارید، می‌توانید این کارگاه‌ها را احداث کنید. اینکه چگونه این سالن‌ها اداره شود، کار مدیران فرهنگی و اجرائی است که باید بودجه، متریال و دستمزد تنکسین‌ها را تأمین کند. وظیفه مدیران سالن‌ها این است که یک پکیج کاملی از همه اینها در کنار هم داشته باشد. من خیلی از سالن‌های تئاتر خارج از ایران را دیده‌ام که وسعت کوچکی داشتند اما حداقل یک اتاق 5 در 5 را به تکنسین‌های دکور اختصاص داده‌اند. آنها در اتاقی دیگر به کار لباس مشغول بوده و آرشیو هم داشته‌اند. در آرشیوهای آنها حداقل 50 تخته فرش دیده‌ام در حالی که در آرشیوهای ما اصلاً فرش وجود ندارد!

مدیرانی که کارگاه‌های تئاتری را تعطیل کرده‌اند، احتمالاً نظرشان بر این است که تئاتر هزینه‌بر بوده و باید احداث چنین کارگاه‌هایی به دست سرمایه‌گزاران خصوصی سپرده شود در حالی که تئاتر و خصوصی‌سازی دو راه جدا از هم هستند که در کشور ما امکان نزدیک شدن آنها به یکدیگر وجود ندارد. بخش فرهنگی جامعه ما نیاز به پشتیبانی دارد. اگر دولت به مدارس بودجه ندهد، مطمئناً همه آنها تعطیل می‌شوند، تئاتر هم از این قائله مستثنی نیست. مگر تیراژ هر کتاب یا روزنامه در کشور ما چقدر است؟ چرا فقط به دنبال خصوصی کردن تئاتر هستند؟ مدیران می‌خواهند از سرپرستی تئاتر سر باز بزنند و انتظار دارند که تئاتر هزینه‌های خودش را تأمین کند و در عین حال، فرهنگ ساز و خلاق هم باشد. چنین چیزی امکان‌پذیر نیست و اینها با هم جور در نمی‌آید. من مخالف تئاتر خصوصی نیستم اما تئاتر خصوصی مقدماتی دارد که ما به جای فراهم کردن آنها، کل بازی را بر هم زده‌ایم. مدیران گفتند تئاتر باید خصوصی شود، پس کارگاه‌ها را تعطیل کردند و بودجه اندکی در اختیار اهالی تئاتر قرار دادند و گفتند کارتان را انجام دهید و حتی باید 20 تا 30 درصد درآمدتان را هم به ما بدهید. این چه برنامه‌ریزی و مدیریتی است؟! چنین دیدگاهی یعنی مدیران، خصوصیات تئاتر و از آن مهمتر، جامعه را نمی‌شناسند.

در دوره‌ای که خود شما در دانشگاه تحصیل می‌کردید، تعداد خانم‌هایی که جذب گرایش طراحی صحنه می‌شدند، خیلی از آقایان بیشتر بود و حتی در بخش حرفه‌ای هم تعداد طراحان خانم در نمایش‌های روی صحنه تئاترهای سطح شهر بیشتر بود. تصور من بر این است که در چند سال اخیر تعداد طراحان صحنه خانم کمتر شده‌اند در حالی که در گرایش طراحی لباس همچنان نقش خانم‌ها پر رنگ‌تر است. حتی خانم‌هایی که طی سال‌های اخیر به طراحی صحنه تئاتر آمده‌اند، جذب طراحی صحنه کارهای عروسکی شده‌اند. به نظرتان دلیل آن چیست؟

منوچهر شجاع: یکی از دلایل کم شدن تعداد طراحان صحنه خانم، به همان فضاهای آکادمیک و تدریس بر می‌گردد که در آنجا هماهنگی برای تقسیم و انگیزه‌بخشی به نیروهای هنرجو وجود ندارد. البته جوانان که از بیرون به تئاتر نگاه می‌کنند، تصور می‌کنند که بازیگری در جلوی ویترین هنر نمایش است و سعی می‌کنند جذب آن شوند؛ بنابراین تعداد کثیری از خانم‌های طراح صحنه، بدین شکل ریزش می‌کنند.

دلیل دیگرش محدویت‌های اجتماعی مختلفی است که دست خود بانوان نبوده ولی گریبان‌گیر آنها می‌شود و از اشتیاق آنها برای ورود به این رشته جلوگیری می‌کند. از تعداد اندکی هم که در فضای حرفه‌ای، جذب این رشته شده‌اند، عده‌ای به طور ناخواسته از مسیر طراحی صحنه حذف می‌شوند زیرا متوجه می‌شوند که این فضا بسیار دشوار است و باید خیلی از کارها را خودشان پیش برده و مدیریت کنند. در خیلی از جاها هم مدیران و تکنسین‌ها، چندان ارتباط صحیحی با خانم‌ها برقرار نمی‌کنند. همچنین برای کاری که طراحان صحنه باید انجام بدهند، فضاهای مشخصی هم وجود ندارد، بنابراین طراحان مجبورند که برای اجرای یک نمایش، سختی‌های فراوانی را به جان بخرند.

طراحی صحنه معضل‌های فراوانی دارد که برای خانم‌ها چند برابر هم می‌شود؛ پس اگر خانم‌ها استقامت درونی نداشته باشند، این مشکلات به راحتی آنها را خسته و دلزده کرده و آنها در نهایت، طراحی صحنه را رها می‌کنند. این اتفاقات برای حوزه تئاتر بسیار ناگوار است چون با حضور ذائقه‌های متفاوت در کنار یکدیگر است که رنگ‌های مختلفی به کارها داده می‌شود و مخاطبان از کنار هم قرار گرفتن این رنگ‌ها لذت خواهند برد. کمتر شدن تعداد بانوان طراح صحنه اصلاً اتفاق خوبی نیست منتها با یک دید واقعگرایانه باید اعتراف کرد که خانم‌ها در این حوزه باید استقامت خیلی بالایی داشته باشند تا بتوانند حضورشان را تثبیت و ماندگار کنند.

در سال‌هایی که کار می‌کردم، خانم‌ها نرمین نظمی، مهناز اسماعیلی و منیر ملکی هم در این حوزه فعال بودند که تقریباً همه این دوستان فارغ‌التحصیلان یک دوره هستند. البته این خانم‌ها بنابر دلایلی پراکنده شده و حضورشان مداوم نیست. در سال‌های اخیر هم خانم آتوسا قلم‌فرسایی از سینما به طراحی صحنه تئاتر آمده‌اند. اخیراً هم چندین کار طراحی نور دیده‌ام که خانم صبا کسمایی انجام داده و به عقیده من او از کاراکترهای خیلی خلاق، مصر و پابرجای این حوزه است. انگیزه کاری ایشان را که می‌بینم، خیلی خوشحال می‌شوم. کارهای طراحی صحنه و لباس خانم شیما میرحمیدی را هم می‌پسندم. اما اینکه معضلات، بانوان را از میدان خارج کرده و مجبور ساخته که در کنار طراحی صحنه، کارهای دیگر هم انجام دهند، بسیار دردآور است.

اینکه شما می‌گویید اخیراً خانم‌ها بیشتر کارهای عروسکی انجام می‌دهند، بخش مفید قضیه است. بخش دیگرش این است که طراحان صحنه وقت‌شان را صرف طراحی تیزرهای تبلیغاتی و یا طراحی مکان‌های تجاری می‌کنند که این اتفاق باعث می‌شود که ذهن آنها از تئاتر منفک شود. وقتی این خانم‌ها مدام در حال رفت و برگشت از تئاتر باشند، ذهن‌شان با یک نوع مکث روبرو می‌شود که این مکث به کار آنها لطمه میزند. الآن مدیریت‌ها لحظه‌ای شده و همه مدیران فقط به زمان حال فکر می‌کنند. در نتیجه چنین رویکردی، آنها پنج سال بعد متوجه می‌شوند که کار پنج سال پیش‌شان از بنیان اشتباه بوده و لازم می‌دانند که به گذشته برگشته و آن را اصلاح کنند. متأسفانه بخش مدیریت فرهنگی‌مان چندان مداوم، ریشه‌ای و اصولی نبوده و نیست.

 

با توجه به مشکلات فعلی هنر نمایش، شما می‌توانید به آینده طراحی صحنه و تئاتر امیدوار باشید؟

منوچهر شجاع: من صد در صد به آینده امیدوارم ولی واقع‌بین هم هستم. واقعیت این است که شرایط ماندگاری و پیشرفت تئاتر، نیاز به برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و نگاه کارشناسانه، دقیق و مداوم دارد. اگر مثل بقیه بخش‌های کشور ما که همین نیاز را دارند، در هنر نمایش هم برنامه‌ریزی، مدیریت و تحلیل صحیح و همچنین نیروی متخصص وجود داشته باشد، چشم‌انداز روشنی از آینده تئاتر متصور خواهیم بود. البته هیچ‌وقت همه این فاکتورهای مناسب به صورت یکجا جمع نمی‌شوند و همیشه حداقل جای یکی از این بخش‌ها خالی است.

خوشبختانه امروز برخلاف گذشته، طراحی صحنه به عنوان یکی از عناصر اصولی در تئاتر شناخته شده و با تغییر نگاه و رویکرد به این رشته هنری، طراحی صحنه به جایگاه بهتری دست یافته است. شاید تعداد کارهای درخشان در طراحی صحنه کم شده باشد اما ما همچنان طراحی‌های قابل توجهی در حوزه تئاتر مشاهده می‌کنیم که بسیار خلاقانه و زیبا هستند. امروزه ممکن است سالن‌های ما از لحاظ تکنیکی فقیر باشند اما به لحاظ نرم‌افزاری که متشکل انسان و ذهن انسانی است، ما از تئاترهای جهانی چیزی کمتر نداریم. زاویه نگاه ما به تئاتر خیلی عجیب و غریب نیست و از تئاتر روز دنیا عقب‌تر نیستم. می‌گویم که اتفاقاً نیروهای نسل جدید و پویای ما در سطح تئاترهای بین‌المللی هستند. البته من نسل قدیم را کنار نمی‌گذارم چون در آن نسل هم می‌توانید یک آلبوم خوب از آدم‌هایی که به روز کار می‌کنند را در کنار هم بگذارید.

پس من به آینده تئاتر امیدوارم اما بدین شرط که مدیریت، برنامه‌ریزی و تدوام صحیح داشته باشیم. الآن سالن‌های کوچک تجربی و خصوصی در شهر تهران به وفور دیده می‌شود اما این بدان معنا نیست که مدیران بخش فرهنگی گمان کنند که دیگر نیازی به ساخت سالن جدید وجود ندارد بلکه همچنان باید تعداد سالن‌های استاندارد و اصولی ما اضافه شود. به فراخور ساخت این سالن‌ها، نیروهای بیشتری جذب تولید تئاتر و هنر نمایش می‌شوند. اگر سالن‌های تئاتر به صورت استاندارد ساخته شود، در آنها حتماً کارگاه دکور و تکنسین وجود خواهد داشت و طراحان صحنه با فراغ بال کارشان را انجام خواهند داد.