گروه تئاتر هنرآنلاین: «نصفه شبی» نمایشی به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی مشترک نویسنده و محمد لارتی است که تنها اجرای پایانی آن روز شنبه 28 خرداد روی صحنه سالن پردیس شهرزاد خواهد بود.

به نقل از ام.اچ. ابرامز، ژانر کمدی در درام تقسیم‌بندی‌های متنوعی دارد. به عنوان مثال جرج مردیت در مقاله کلاسیک خود با عنوان ایده کمدی در 1877 یا خنده هوشمندانه کمدی را به دو دسته کمدی سطح بالا و کمدی سطح پایین تقسیم می‌کند. یکی از نمونه‌هایی که برای کمدی سطح بالا آورده است نمایشنامه «هیاهوی بسیار برای هیچ» اثر شکسپیر است که بندیک و بئاتریس شوخی‌های کلامی هوشمندانه‌ای دارند. نمایشنامه‌نویسانی چون ویلیام کانگریو، اسکار وایلد، جرج برنارد شاو، تام استوپارد و نیل سایمون آثار قابل توجهی در این زمینه خلق کرده‌اند.

نمایش «نصفه شبی» ترکیبی از کمدی کلامی و موقعیت است که بازی‌های کلامی وزن سنگین‌تری دارند. بکارگیری تکنیک‌های مختلف زبانشناسی در ایجاد طنز کلامی کمدی: تضاد، ابهام، اغراق، تمثیل  و ترکیب آنها با یکدیگر فضایی مفرح و آرامش‌بخش برای تماشاچی ایجاد می‌کند و در عین سرگرمی و خنداندن او به یک موضوع جدی اشاره دارد. موضوعی که از یک خبر مستند در چند سال گذشته متبلور شده است. استادهای مجرد دانشگاه فرصت محدودی دارند تا برای ارتقا درجه استادی‌شان متاهل شوند و حالا رامین ناصر نصیر به ایفای نقش استادی می‌پردازد که در چهل و پنج سالگی‌اش به ناچار با این چالش واقعی رودررو می‌شود. موضوع اصلی نمایش در همان ابتدا وقتی تلفن خانه استاد نصفه شبی زنگ می‌زند و او با دکتر رحیمی همکار دانشکده وارد مکالمه می‌شود خیلی سریع لو می‌رود. هرچند که گویی دغدغه نویسنده نه تنها برملا شدن قصه اصلی نیست بلکه بار اصلی قصه بر تحول دراماتیک دو شخصیت اصلی نمایش و چگونگی تغییرات آن‌هاست و تماشاچی به راحتی این گره‌گشایی را در آغاز می‌پذیرد.

لیدا شریفی از دانشجویان استاد است که به دنبال ناپدید شدن احسان همکلاسی‌اش به خانه استاد فرهیخته و آداب‌دان راه پیدا می‌کند. لیدا مغموم و گریان از ارتباط شکست خورده‌ای است که نه تنها به ازدواج منتهی نشده بلکه تنها امید عشق را از او ربوده است. او نماینده قشر دانشجویانی است که سخت نمی‌گیرند و با اتفاقات روزمره زمانه به خوبی همراه شده‌اند. در اوج اندوه حواسش پی پیام گذاشتن در صفحه اینستاگرام است و آینده‌نگری‌اش به ضبط فیلم از عاشقانه گفتن‌های استاد خلاصه می‌شود تا بعدها برای امنیت رابطه‌اش کاری کرده باشد.

تقابل دو نسل با ارزش‌های متفاوت از طریق همین دیالوگ‌های کلامی به خوبی بین استاد و لیدا شکل می‌گیرد. نه لیدا آن قدر به قول خودش احمق و گاو است که متوجه فرصت‌طلبی استاد نشود و نه استاد آن قدر ساده لوح و یک بعدی که فرصت را از دست بدهد، هر چند که این رابطه دو نفره به عمد ایجاد شود و ایده‌آل هیچ یک نباشد. از ابتدای ورود لیدا به خانه استاد، اصرار او برای یافتن عشقش احسان و انکار استاد در بی‌خبری از احسان رفته رفته منجر به ایجاد موقعیتی جدید می‌شود. استاد تنهاست و نیاز به همراهی دارد. لیدا سرخورده از شکست‌های عاطفی اما همچنان سرپا و امیدوار است. حتی تلاش‌های مکرر او برای خودکشی و پرت کردن خودش از طبقه هفتم خانه استاد موجب برانگیختن حس ترحم و ترس در تماشاچی نمی‌شود چون هر لحظه منتظر است دستی او را نجات بدهد.

در فضای پر تنش و چالش روزگار کنونی تماشای سرگرم‌کننده یک کمدی جدی و خوب به خوبی می‌تواند نقش comic Relief یا همان نفسی از سر آسودگی کشیدن را برای تماشاچی دغدغه‌مند و مضطرب و گاه مستاصل این روزها ایفا کند. احترام به مرز ظریفی که میان اتفاق کمیک و به سمت لودگی نرفتن و تکرارهای خوشایند لحظه‌ای و سطحی تماشاچی است کار آسانی نیست. خصوصا در روزهایی که صندلی‌های تئاتر ما نیاز به تماشاچی ثابت و گروه‌های نمایشی ما نیاز به دیده شدن تلاش و زحمات شرافت‌مندانه پشت سر گذرانده هر اثری دارند. اما گمان می‌کنم هوشیاری و خردمندی چنین گروه‌هایی آن قدر دقیق هست که در دام رضایت و جلب توجه آنی مخاطب نیفتد و با یافتن راه‌حل‌های مدبرانه از آن بگریزد.

بازی روان و صادقانه رامین ناصرنصیر و تلاش مهسا ایرانیان برای ساختن شخصیتی باورپذیر و ملموس از لیدا نشان می‌دهد کارگردان‌های اثر آنجا که نیاز به اعتماد بوده است فضا را برای بازیگران مهیا ساخته‌اند. بدون‌شک مترجم خوب آثار کمدی‌نویس آمریکایی معاصر نیل سایمون شناخت دقیقی از بازی در چنین نقش‌هایی دارد و نویسنده اثر نمایشی «نصفه شبی» کامران شهلایی بدون شعارزدگی و اغراق‌های بیهوده از پس نوشتن متنی که شناخت درست و دقیقی از روابط بینامتنی آن دارد برآمده است. در نهایت «نصفه شبی» نمایشی باورپذیر و ملموس و به جاست که خطاهای کوچک دراماتیک آن قابل چشم‌پوشی است.