سرویس تئاتر هنرآنلاین: مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد؛ این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست / روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم. عباس جوانمرد، کارگردان و درام‌شناس سرشناس و برومند تئاتر ایران، سرانجام در سن 92 سالگی روی در نقاب خاک تیره کشید و ما را به هجرانش داغی عظیم نشاند. جوانمرد بزرگ‌ترین ویژگی‌اش احیای تئاتر ملی ایران بود. بسیاری از هنرمندان بزرگ تئاتر ما از شاگردان بلافصل و بی‌واسطه جوانمرد بودند و در مکتب او تلمذ کرده بودند.

آخرین اجراهایی که ما از تئاتر ملی ایران که مبدع و مبداش جوانمرد بود، اجرای دو نمایشنامه عروسکی "غروب در دیار غریب" و "قصه ماه پنهان" بود و این هر دو به همراه عروسک‌ها در یک مجلد چاپ شده که با جان عجین و با خون به در خواهد رفت. جوانمرد سال‌های آخر عمرش را چندان که در بقیه ایام هستن و زیستنش با تئاتر سر کرد، توامان با مطالعه و جستجو در انواع تئاترهای مدرن جهان در کشور کانادا طی عمر و ایام کرد. هرگز نمی‌توان دستاوردهای جوانمرد را که به تئاتر ایران هدیه کرده از یاد برد. این هدیه از پرسونالیته‌های شناخته شده تئاتر امروز ما گرفته تا آنان که سخت داعیه‌دار شاگردی وی را دارند، ماند و از یادها نرفت. وی در اجرای آثار بهرام بیضایی، دستی واسع و موسع داشت. هرگز نمی‌توان اجرای دو نمایشنامه عروسکی "غروب در دیار غریب" و "قصه ماه پنهان" را که در سال 1352 در جشن هنر شیراز که ویژه تئاتر ملی بود، از یاد برد. در این سال وی به خوبی ابعاد و ارزش‌های تئاتر بهرام بیضایی را در ابعادی شسته و رفته به رخ تماشاگران تئاتر ملی کشاند. در این دو نمایشنامه وی از تئاتر کابوکی و نو ژاپن بهره‌ها برد. برای آن‌که یاد وی همیشه در ایام یادبودش زنده و برقرار و باشد و بماند و بپاید، یادداشتی از این کمترین درباره "غروب در دیار غریب" در جشن هنر شیراز می‌نویسم، با این امیدواری که هنرمند بزرگ تئاتر ما بداند که هیچ‌گاه از صحنه‌ها نمی‌رود و مکانت خالی‌اش برای ما پرناشدنی است:

سه نمایشنامه محکم و سنجیده و استوار "غروب در دیار غریب"، "قصه پنهان ماه" و "عروسک‌ها"، در غایت و نهایت سنجیدگی است. جوانمرد با بهره از شیوه سکوی گرد تعزیه و گردش و چرخش بازیگران به گرد آن که نشان‌دهنده طی شدن شب و روز و جابجایی مکان‌هاست، در سال 1352 اجرایی موفق داشت. این سه نمایشنامه گرایشی به درآمیختن شعر با نمایش دارند و نویسنده در این کار مهارتی جالب توجه نشان می‌دهد. زبان نویسنده در این نمایش‌ها، بین زبان نمایش‌های عروسکی، زبان فولکلوریک نمایش‌های تخت حوضی و زبان قطعات غم‌نامه‌های بسیار لطیف و شاعرانه نوسان می‌کند. "غروب در دیار غریب"، هرچند منظوم نیست اما بدون شک شعرترین نمایشنامه‌های فارسی به شمار می‌رود. این نمایشنامه با خوشامد مرشد به تماشاگران شروع می‌شود. مرشد هنرپیشه‌ای زبردست است که با سحر کلام و حرکات موزون و هماهنگ خود حضار را مسحور می‌نماید. کارگردان عباس جوانمرد علاوه بر علم و اطلاع به رموز کار خود که در نتیجه تجربه صدایی جذاب و رساست و می‌تواند در فضایی باز و وسیع قصه خود را به تمام حضار برساند، هنگام اجرا بر صحنه مردم را به شوق و ذوق می‌آورد. زمانی که مرشد داستان را در جان مطلب ناتمام می‌گذارد، مردم حاضر به ترک مجلس نیستند.

"غروب در دیار غریب" حکایت پهلوانی است که به جنگ دیو می‌رود اما درمی‌یابد که دیو فقط افسانه است. مرشد آتش جنگ میان دیو و پهلوان را شعله‌ور می‌سازد اما پهلوان به یک آگاهی موفق دست یافته است: دیو کنار برکه سبز تنها قصه است و بس. برکه‌ای که درختی از سیب‌های دانایی دارد:

ما آرزوی صد ساله داریم

برای پیدا کردن باغ بزرگی که آن سوی برکه سبز است

باغ بزرگی با درختی از سیب‌های دانایی

اما صد سال است که هیچ مردی

برای پیدا کردن این باغ راه نیفتاده.

چنان در راهش این دیو منزل کرده است

که تکانش نتوان داد.

بیان نمایش به تناسب معنب دارای قالبی آهنگین و گاه مقفا است. جمله‌ها و عبارات خاصه در گفتار پهلوان، رقت شعری دارد، لطیف و عمیق است.

این یادداشت بماند، تا زمانی که در فرصتی فراخ‌تر به ابعاد زندگی و کارهای جوانمرد بپردازیم و تا آن زمان این وجیزه را از ما بپذیرید. یادش گرامی و آغوش گرمش در تئاتر مرده ما زنده و همیشه مطرح.