سرویس تئاتر هنرآنلاین، نمایش "سفر جادویی" نوشته حسن دولتآبادی و امیر شیخ جبلی و کارگردانی منور دولتآبادی از 13 بهمنماه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان زنجان روی صحنه است و اجرای آن تا 30 بهمنماه ادامه دارد.
اجرای موفق نمایش "سفر جادویی" در سالن کانون پرورش فکری زنجان، انعکاس مثبتی داشت و استقبال گستردهای از این نمایش صورت گرفت.
منور دولتآبادی تئاتر را سی سال پیش و از کودکی آغاز کرده است و فعالیتهای قابل توجه در زمینه بازیگری، کارگردانی، دستیار، مشاور کارگردان، ترجمه نمایشنامه، آموزش نمایش خلاق و... در کارنامه تئاتری خود دارد. او که ۱۲ سال است ساکن زنجان شده بخشی از فعالیتهایش را در این شهر انجام میدهد. به بهانه اجرای نمایش "سفر جادویی" گفتوگویی با منور دولتآبادی کارگردان نمایش "سفر جادویی" داشتهایم که میخوانید.
خانم دولتآبادی ابتدا بفرمائید چه رابطهای میان رشته تحصیلی شما یعنی میکروبیولوژی و فعالیتهای تئاتریتان وجود دارد؟
من فقط چهار سال میکروبیولوژی خواندم، در مقابل در خانواده و کنار پدری زندگی کردم که دائما از تئاتر شنیدم، تئاتر و فیلم دیدم، نمایشنامه و رمان خواندم و نمایشنامههای پدر را مرور کردم.
از چه سالی وارد فعالیتهای تئاتری شدید، کمی توضیح بدهید؟
از سال ۱۳۷۰. پدرم، من و برادرم حسین را برای نمایش "کالسکه" آقای عدالت انتخاب کرد. نمایشی که برای کودکان و نوجوانان بود و پس از اجراهای متعدد در ساری و گرگان و یزد، در سال ۱۳۷۱ به جشنواره فجر راه یافت و به عنوان اثری موفق مورد توجه قرار گرفت.
نمایش "کالسکه" نخستین تجربه شما در زمینه بازیگری بود؟
اولین بازی قابل توجه من بود. پیش از این نقشهای کوتاهی را در دو نمایش دیگر پدرم بازی کرده بودم.
چطور به کارگردانی رو آوردید؟
از آنجا که در کودکی بسیار در فضای تئاتر و تمرینهای پدرم حضور داشتم جذب این فضا و این حرفه شدم.
در آن زمان تمرینها را دوست داشتید؟
صادقانه میگویم نه. از قطع و وصلها خوشم نمیآمد. دلم میخواست بازیها مانند اجراهای آماده، ادامه پیدا کند. لذت من زمانی بود که نمایشها آماده میشدند و مثل تماشاگران دیگر، تماشایشان میکردم.
اکنون پسر خردسال خود را سر تمرینها میبرید؟
بله.
او چه حسی دارد؟
برایش بسیار جذاب است. او هم مثل کودکیهای من از قطع و وصلها خوشش نمیآید. یکبار در وسط تمرینهای صحنهای از "سفر جادویی" زیر گوشم گفت: "چرا نمیگذاری تا آخر نمایش رو ببینم؟" به او گفتم: "عزیزم بعدا برایت توضیح میدهم." و شب که توضیح دادم ظاهرا قانع شد. جالب است که تمام نمایش را از حفظ است و من از بعضی پیشنهادها و ایدههای کودکانه او هم در طراحی کارگردانی استفاده کردم.
چرا کارگردان شدید؟
یک دلیل آن به دلیل علاقه پدرم به این کار بود. اقدامات و راهنماییهای بازیگران توسط پدر را هم دوست داشتم. در کنار خود داشتن پدر هم به من جرات و شهامت داد. البته بعدها فهمیدم که پدر در ابتدای اقدام من به کارگردانی، از دورتر نظارت میکرد تا استقلال من در تولید حفظ شود.
و اولین نمایشی که کارگردانی کردید، چه بود؟
به جز هدایت نمایش "آخرین تابلو" در دبیرستان محل تحصیلام که خیلی روی آن حساب نمیکنم، میتوانم بر نمایش "وقتی ماهی غرق میشود" تاکید کنم. این اثر هم بازتاب دغدغه پدر در مورد کودکان است؛ "مسئولیت والد در قبال کودک قبل از توقع داشتن از او". در زنجان بودم و پس از مشورت با پدر و بررسی چند نمایشنامه او، بالاخره "وقتی ماهی غرق میشود" را برگزیدم. در زنجان گروه تئاتری نداشتم پس به تشکیل گروه اقدام کردم. از داوطلبان زیادی تست گرفتم و گروه خوبی تشکیل شد. گروهی متشکل از افرادی که تجربه تئاتری نداشتند ولی بسیار مستعد و بسیار مسئولیتپذیر بودند. خروجی تلاش هم مطلوب بود. اجرایی موفق که با استقبال بسیار گسترده خانوادهها و نیز اولیای مدارس شهر روبرو شد. نتیجه کار سه اجرا در صبح و سه اجرا در شب بود و در تمام اجراها، تماشاگران بسیاری جا برای نشستن نداشتند و به تماشا میایستادند. استقبالی که در زنجان سابقه نداشت.
نمایش "وقتی ماهی غرق میشود" در جشنوارهای نیز حضور داشته است؟
بله. این نمایش به جشنواره ملی جوان راه یافت. جشنوارهای با آثار توانا و آنجا هم مورد توجه قرار گرفت و جوایزی دریافت کرد.
از "سفر جادویی" بگویید.
اثری دوست داشتنی و مسئولانه است. اثری مملو از احساس مسئولیت نسبت به کودکان و نوجوانان و سپس نسبت به بزرگترها.
مایل هستید در مورد داستان این اثر صحبت کنیم؟
بله. داستان به برادر و خواهری به نامهای آرتین و بنیتا مربوط میشود که یکدیگر را مسئول بروز اختلاف میان پدر و مادر میدانند. بنیتای ساکن در کلبه درختی را، طوفان به سرزمین جادو میبرد. سرزمینی که اتفاقات متنوع و جذاب رخ داده در آن باعث روشنبینی او و در واقع تماشاگران میشود.
به نظر می رسد مخاطبان این اثر فقط کودکان و نوجوانان نیستند.
تاکید میکنم نخستین مخاطبان "سفر جادویی" کودکان و نوجوانان هستند. البته بعد از آنها والدین حاضر در سالن هم نصیب میبرند.
آیا اختلاف والدین آرتین و بنیتا دو شخصیت این اثر، نمایش را غمگین نکرده است؟
به هیچ وجه. من آموختهام که آثار مربوط به کودکان باید ایجاد تفکر کنند اما هرگز نباید کودکان را غمگین کرد. اختلاف والدین این اثر بسیار کوتاه و گذرا مطرح میشود و تاکید اثر بر دلایل اختلاف بنیتا با برادر و دیگران و یافتن راههای رفع اختلافات است. نمایش بسیار موزیکال است و بسیاری از مفاهیم موردنظر با بهرهگیری مناسب از موسیقی و اشعار زیبا و در فضایی شاد ارائه میشود.
چه حسی نسبت به اجراهای تئاترهای کودک و نوجوانی که میبینید دارید؟
از آنجا که همیشه در تهران نیستم، فرصت دیدن کارهای کودک کمتر به دست میآید. بسیاری از آثار نمایشی مناسب کودکان نیستند و نویسندهها و کارگردانها به جای تامین نیازهای کودک و نوجوان، به دنبال جلب رضایت پدرها و مادرها هستند. در واقع اینگونه آثار "بهنام کودک و بهکام بزرگسال" هستند. من این نوع کار کردن را نوعی سوءاستفاده از کودکان میدانم. از این بدتر هم وجود دارد و آن ارائه آثار بدآموز و نیز بیهویت به اسم تئاتر کودک است. کارگردان تئاتری که کودک را بترساند، مجرم است. هر نوع تاثیر سوء بر کودکان غیرقابل بخشش است. این گونههای مخرب تئاتر کودک و نوجوان خصوصا در برخی شهرستانها کم نیستند و متاسفانه کسی هم نیست که از حقوق کودکان و نوجوانان دفاع کند.
منظور شما از بیهویت، فقط سرگرمکننده بودن است؟
بدیهی است که به هیچوجه مخالف سرگرمکنندگی تئاتر نیستم. اما هیچ تئاتری نمیتواند و نباید تنها سرگرمکننده باشد. سرگرمکنندگی امکان و پوششی جذاب است تا بتوان در پناه آن تاثیر فرهنگی بیشتری بر مخاطب به جا نهاد. در تئاتر کودک و نوجوان، این تاثیرگذاری ضرورتا تربیتی، پرورشی و آموزشی خواهد بود.